
وقتی سخن از طایفه دروزیان به میان میآید، ناخودآگاه نگاهها به لبنان دوخته میشود، چون این طایفه نقشهای محوری و بسیار مهمی را در تاریخ این کشور طی جنگها و مبارزات لبنانیها بهویژه قیام موسوم به «انقلاب برنج» در سال 2005 میلادی ایفا کرده است اما مرکز ثقل واقعی طایفه دروزیان در سوریه است که بیش از 700 هزار دروزی در این کشور زندگی میکنند و در این مقایسه با 250 هزار دروزی که در لبنان، 130 هزار دروزی که در سرزمینهای اشغالی و 20 هزار دروزی که در اردن زندگی میکنند، است. با توجه به شرایط حاکم بر سوریه و بازتاب این شرایط بر وضعیت طایفه دروزیان سوری که پیامدهای آن دامان دروزیان لبنانی را هم خواهد گرفت، میتوان گفت، این طایفه یکی از خطرناکترین و حساسترین مراحل تاریخی خود را سپری میکند.
این در حالی است که از زمان آغاز بحران سوریه از 15 مارس سال 2011 میلادی دروزیهای سوری تلاش کردند، موضع بیطرفانهای را در قبال تحولات جاری در سوریه اتخاذ کنند. نبود شخصیتهای کاریزما و رهبران فعال و تاثیرگذار در میان دروزیان سوریه، رهبران این طایفه در لبنان تلاش کردند، با تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی این طایفه به آن سمت و سو دهند، به همین منظور فراخوانها و اطلاعیهها و بیانیههایی مکرری از سوی «ولید جنبلاط»، رئیس حزب «سوسیالیست ترقیخواه» لبنان منتشر شد که در آنها علاوه بر حملات شدیدی که نظام سوریه و بشار اسد، رئیس جمهور این کشور را هدف گرفته بود، دروزیهای سوری را به جدایی از ارتش سوریه جدا و پیوستن به صفوف معارضان سوری تحریک میکرد. در برابر این تحرکات، شخصیتها، گروهها و جناحهای سیاسی دروزی حامی نظام سوریه همانند طلال ارسلان، نماینده پارلمان و رئیس حزب «دموکراتیک» لبنان و وئام وهاب، وزیر سابق و رئیس حزب «التوحید العربی» لبنان نیز فعالیتهایی را آغاز کردند که سرآمد آنها اعزام شماری از جوانان داوطلب طایفه دروزیان لبنان به میدانهای نبرد با تروریسم تکفیری در کنار ارتش و نیروهای مسلح در سوریه تلقی میشود.
اقدام طلال ارسلان و وئام وهاب موج جدیدی از اعتراضها و انتقادات را در محافل سیاسی لبنان به همراه داشت و در رأس این معارضان ولید جنبلاط، رئیس حزب سوسیالیست ترقیخواه لبنان قرار داشت که در آخرین پیام خود، با مورد خطاب قرار دادن اعضای طایفه درزوی سوریه، درباره دامی که ادعا میکرد، پیش روی آنها گسترانیده شده، هشدار داده و نظام سوریه را متهم کرده بود، که بار دیگر دمشق به جنوب سوریه با سیاست بهرهبرداری از دروزیها باز میگردد، همان سیاستی که در همین چند ماههای اخیر در منطقه عرنه، در استان سویداء با هدف برافروختن آتش نزاعی خونین با دیگر طوایف سوری اجرائی شد. تصریحات ولید جنبلاط به مذاق برخی از محافل سیاسی لبنانی خوش آمد، بههمین دلیل بهنوعی به حمایت از وی برخواسته خاطرنشان کردند، نگرانیهای جنبلاط از حادثه عرنه چندان هم بیراهه نیست. حادثهای که به ظاهر نگرانیهای جنبلاط را در پرونده سوریه را تشدید و آن را نزاع داخلی بین برادران سوری و تصفیه طوایف ساکن این کشور به دست یکدیگر توصیف کرده و درباره تکرار آن به درزویها هشدار داده بود، در واقع نبردهایی بود که اکتبر سال 2014 میلادی بین «نیروهای دفاع ملی» سوریه با گروه تروریستی تکفیری «جبهه النصره» که درصدد تصرف منطقه عرنه بودند، به وقوع پیوسته بود و در جریان دفع حملات سخت النصره و درگیریهای مسلحانه رخ داده 27 دروزی از نیروهای دفاع ملی سوریه کشته شده بودند.
این محافل سیاسی لبنانی ضمن تائید سخنان جنبلاط مبنی بر اینکه بخش گستردهای از مناطق سکونت دروزیها در جنوب سوریه، از سال 2014 میلادی به مناطق تماس و درگیری بین نیروهای ارتش و دفاع ملی سوریه با گروههای چند ملیتی تروریستی تبدیل شده و شرایط حساس و خطرناکی را برای این طایفه ایجاد کرده، دلیل نگرانیهای جنبلاط را در دست داشتن اطلاعات محرمانهای ارزیابی کردند که نشان میدهد، ارتش سوریه خود را برای عملیات نظامی بزرگی در ریفهای دو استان سویداء و درعا آماده میکند و از آنجا که این دو استان و ریفهای آن به کانون سکونت دروزیان در سوریه شهرت یافته، بنابراین یکی از طرفهای اصلی و مستقیم در این نبردها دروزیها خواهند بود. به عمد یا غیر عمد مخاطبان این انتقادات دو گروه تلقی میشدند، اول: نظام سوریه که مخالفان آن در لبنان تلاش میکردند، اینگونه القا کنند که آنقدر تضعیف شده که توان و قدرت دفاع و حمایت از مردم سوریه از طایفه دروزیها را ندارد و اینکه پایگاه و جایگاهی بین این طایفه ندارد که به حمایت از آن برخیزند، به همین منظور حزبالله بهعنوان متحد دمشق در لبنان خود را مجبور دید با نفوذ در دروزیهای لبنان به کمک دمشق بشتابند و دوم: طایفه دروزیان سوری که با این انتقادات تلاش داشت، نشان دهد، نظام سوریه جایگاهی در میان دروزیهای این کشور ندارد، چراکه اگر از چنین حمایتی برخوردار بود، به جای ارسال دروزیان لبنانی به دفاع از دمشق، از میان دروزیان سوریه گروههایی به دفاع و حمایت از نظام حاکم برمیخواستند.
آنچه بر این تحلیلها مهر تائید میزد، فضا سازی رسانههای لبنانی وابسته به این منتقدان بود که در گزارشهای خود تاکید داشتند، نظام سوریه در میان دروزیهای این کشور از حمایتی برخوردار نیست و این طایفه میان موافقان که اقلیت را تشکیل میدهند و مخالفان که در اکثریت هستند، تقسیم شده است. در پاسخ به این انتقادات و اتهامات اواسط مارس سال 2015 میلادی و در چارچوب راهبرد تشکیل «نیروهای دفاع ملی» سوریه موسوم به «الدفاع الوطنی» نیرویی مردمی از طایفه دروزیان سوریه در منطقه «جبل العرب» استان سویداء به نام یگان «لبیک یا سلمان» تشکیل شد. این یگان در برهه زمانی تشکیل شد که گروه مسلح «ارتش آزاد» خود را برای نبرد تصرف فرودگاه نظامی «الثعله» در استان سویداء آماده میکرد و برای تضمین حمله خود معارضان نظام در جنوب سوریه را به خدمت گرفته بود تا مانع ادامه حمایت و پشتیبانی مردمی از ارتش سوریه در استان سویداء شوند و از طایفه دروزیان شیخ وحید البلعوس به خدمت گرفته شده بود.
دروزیها اگرچه اقلیتی کوچک در سوریه بهشمار میآیند اما پیشینهای بسیار درخشان در تاریخ سوریه، بهویژه طی بحران تحمیلی بر این کشور دارند و همواره در تمام مراحل وفاداری خود به سوریه را ثابت کرده و در بسیاری از نبردهای ارتش سوریه در مبارزه با گروههای تروریستی تکفیری بهویژه استانهای درعا، قنیطره، ریف دمشق و سویداء مشارکت گسترده و تاثیرگذاری داشتهاند. دفاع از منطقه جبل الحرمون در استان قنیطره و ممانعت از سقوط آن به دست گروههای تروریستی تکفیری، دفاع و حمایت از دمشق، مرکز نظام و پایتخت سوریه در محورهای عملیاتی «جرمانا» و «صحنایا» در ریف دمشق، سه نبرد بسیار مهم و سه صحنه از حضور پر افتخار و درخشان طایفه دروزیهای سوریه در دفاع از کشور و مبارزه با گروههای تروریستی تکفیری طی بحران سوریه محسوب میشود.
همچنین این طایفه چهرههای متعددی را به دولت، ملت و کشور سوریه بهعنوان نماد و سمبل وطندوستی و ملیگرایی معرفی کرده که در حال حاضر نام آشناترین آنها، سرهنگ عصام زهرالدین است که در جبهه شرقی در استان «دیر الزور» فرماندهی نیروهای ارتش سوریه و ماموریت شکست محاصره چند ساله شهر دیر الزور بهوسیله گروه تروریستی تکفیری «داعش» را برعهده دارد و در طول این سالها بارها کفایت و توانمندی خود را در عرصه نظامی و دفاع از سوریه با شکست داعش در نبردهایی که هم برای نظام سوریه و هم برای داعش حکم مرگ و زندگی در شرق سوریه را داشت، به اثبات رساند. باوجود اینکه دروزیها اقلیت کوچکی را در سوریه تشکیل میدهند و بهدلیل بسته بودن شناخت کافی از این طایفه، بهویژه نقش آنها در محاسبات طرفهای درگیر در بحران سوریه وجود ندارد اما اعضای این طایفه در طول سالهای بحران تحمیلی بر سوریه، در دو سطح داخلی و خارجی میزان تاثیرگذاری خود بر روند بحران و مسیر تحولات ثابت کردند.
در این میان طرفی که بتواند، با درک درست از قدرت و توانمندی این طایفه و میزان اثرگذاری آنها بر روند بحران و تحولات میدانی سوریه، این نیرو را به سمت خود جهت دهد، بیش از طرفهای دیگر از قدرت تغییر معادلات میدانی و موزانه قوا در پرونده سوریه بهویژه در جبهه جنوب که رژیم صهیونیستی یکی از خطرناکترین بازیگران آن شمرده میشود، برخوردار خواهد بود و طی این سالها نظام سوریه با درک درست از نیروهای تاثیرگذار در میدان نشان داده که در پرونده دروزیان هوشمندتر و منطقیتر از دیگر طرفهای درگیر در بحران سوریه عمل کرده است.