اگر فیلمنامه خوب نباشد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد
کد خبر: ۹۱۴۱
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۹ - ۰۱ شهريور ۱۳۹۶
نظر داریوش فرهنگ درباره اهمیت فیلمنامه در آثار نمایشی:

اگر فیلمنامه خوب نباشد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد

هر زمان که فرصتی دست می‏دهد و نقبی به دوران کودکی و نوجوانی‎ام می‎زنم، می‎بینم که آن زمان سریال‎هایی که از تلویزیون پخش می‎شد، از جذابیت خاصی برایمان برخوردار بود، به‎طوری که لحظه‎شماری می‏کردیم که روز و ساعت پخش این سریال‎ها فرابرسد تا ادامه داستان‏هایی که از زندگی ساده و بی‎آلایش جاری در جامعه نشأت گرفته بود، به تماشا بنشینیم.
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
هر زمان که فرصتی دست می‏دهد و نقبی به دوران کودکی و نوجوانی‎ام می‎زنم، می‎بینم که آن زمان سریال‎هایی که از تلویزیون پخش می‎شد، از جذابیت خاصی برایمان برخوردار بود، به‎طوری که لحظه‎شماری می‏کردیم که روز و ساعت پخش این سریال‎ها فرابرسد تا ادامه داستان‏هایی که از زندگی ساده و بی‎آلایش جاری در جامعه نشأت گرفته بود، به تماشا بنشینیم. بسیاری از ارزش‎ها، نکات اخلاقی و بایدها و نبایدها از طریق همین سریال‎ها در روح جامعه نفوذ و رسوخ می‎کرد، چراکه تلویزیون یا جعبه جادویی با حضور یکباره خود در جامعه به‎عنوان گل سرسبد مجالس شب‎نشینی خانواده‏های سنتی ایرانی که هنوز وارد زندگی مدرن نشده بودند، به‌شمار می‎رفت و سریال‌ها‎ هم که بیشتر شب‌هنگام پخش می‎شد و قصه‎های جذابی را با زبانی ساده و قابل فهم روایت می‎کردند، توانسته بودند مخاطبان بی‎شماری را به خود جذب کنند. سریال‎هایی چون «باغ گیلاس»، «سلطان و شبان»، «پدرسالار»، «گل پامچال»، «پهلوانان نمی‏میرند»، «شب دهم» و... از فیلمنامه‎های قوی و پرمحتوا برخوردار بودند و با قصه‎های پرمحتوای خود روح جوانمردی و گذشت را در جامعه ترویج می‎دادند. گذشت و گذشت تا به دهه نود رسیدیم؛ دهه‎ای که بیش از هر زمانی زندگی مدرن بر جامعه سایه انداخت و افراد را با هستی و هویت اصیل خود بیگانه ساخت، به‎طوری که اکنون با اندکی تامل در می‎یابیم که نسل جوان ما نسلی است که از هویت دیرینه خود روزبه‎روز فاصله می‎گیرد و متاسفانه در این میان، سیستم آموزشی و فرهنگی ما بیش از همه (در این بی‎هویتی که گریبان نسل امروز ایران را گرفته) مقصر هستند.
صدا و سیما هم در این میان با تولید آثار بی‎کفیت و بی‎محتوا نیز عاری از تقصیر نیست، چراکه بیشتر فیلم‏هایی که پخش می‎کند، مخاطب‎پسند نیستند و از فیلمنامه‎های ضعیفی برخوردار هستند. البته درست است که به‎دلیل بی‎توجهی و رها شدن عرصه فرهنگ و عواملی دیگر، امروزه با شیوع انواع آسیب‎های اجتماعی در سطح جامعه روبه‎رو هستیم که اگر اکنون برای آنها چاره‎ای اندیشیده نشود، چه بسا در آینده با وضعیتی روبه‎رو شویم که اصلاح آن، پیامدها و خسارت‏های جبران‎ناپذیری در پی داشته باشد.
 
در بالا اشاره شد که پخش سریال‎ها در نهادینه کردن برخی از ارزش‎ها بی‏تاثیر نبوده است، سریال‎هایی که از جنس مردم و حرف دل آنها بود، این در حالی است که امروز کمتر شاهد پخش سریال‎های اخلاق‌مدارانه هستیم و شوربختانه بیشتر آثاری که از شبکه‏های تلویزیونی پخش می‎شود، به حدی که تجملات را به نمایش می‏گذارد، هویت و زندگی ایرانی را نشان نمی‏دهد. این نقد بیش از هر چیز به فیلمنامه‎نویسان معاصر برمی‏گردد و همچنین کارگردانی که این فیلمنامه‏ها را برای تولید انتخاب می‏کنند. بیشتر این فیلم‏ها یا فقری را روایت می‏کند که منجر به نابودی چندین زندگی می‎شود یا یک نوع خوشی را به نمایش می‏گذارد که باز هم به نیستی چند خانواده یا برخی از ارزش‎های اجتماعی منجر می‎شود. با این اوصاف، سریال‏های امروزی بیشتر تلخ و غم‏انگیز هستند تا سرگرم‎کننده و تاثیرگذار. 

همچنین در سال‎های پیش ما شاهد پخش مجموعه‏های طنزی بودیم که راوی زخم‎ها و دردهای اجتماعی بودند اما متاسفانه طنز هم در ادامه راه خود را گم کرد و به لودگی کشیده شد و بسیاری از هنرمندان این عرصه عطای تلویزیون را به لقایش بخشیدند. افزون بر جدایی هنرمندان طنز‌پرداز از این رسانه، بسیاری از هنرپیشه‏های سریال‎های تراژدی و اجتماعی هم در این سال‎ها یا کم‌کارتر شده‎اند یا از حضور در تلویزیون انصراف داده‎اند و گوشه‎نشینی را انتخاب کرده یا فعالیت در شبکه خانگی را برگزیده‎اند؛ بازیگرانی که تلویزیون و سینمای ایران رونق و محبوبیت خودش را وامدار تلاش‏های آنهاست؛ بازیگرانی چون مرحوم داود رشیدی، مرتضی احمدی، نعمت‎الله گرجی، حمیده خیرآبادی، ثریا قاسمی، ژالو علو، جمشید مشایخی، فاطمه گودرزی، امین تارخ، داریوش فرهنگ، مهدی فخیم‎زاده، مهدی هاشمی، گلاب آدینه و... با ایفای نقش در سریال‎ها و فیلم‎های سینمایی موجب پویایی صنعت فیلمسازی در ایران شدند. اکنون بیشتر این بازیگران مرحوم یا خانه‏نشین شده‎اند و کمتر شاهد نقش‌آفرینی آنها در فیلم‎ها سریال‎ها هستیم، چون آنها اکنون کوله‎باری از تجربه و تخصص را با خود حمل می‏کنند و همین مانع می‎شود صرفا به‎خاطر دستمزد، ایفای نقش در فیلمنامه‏های بی‎محتوا و کم‎مایه را بپذیرنند. داریوش فرهنگ، بازیگر، فیلمنامه‎نویس و کارگردان مطرح تلویزیون و سینمای ایران که کارگردانی فیلم‎هایی چون «شب‌های تهران»، «دو فیلم با یک بلیت»، «تکیه بر باد»، «تولدی دیگر»، «خنده در باران»، «طلسم» و... را در کارنامه هنری خود دارد، از جمله بازیگرانی است که با وسواس و اندیشه بازی در سریال یا فیلمی می‎پذیرد. 

به گزارش ایسنا، وی که این روزها با بازی در سریال «در جست‌وجوی آرامش» در قاب جعبه جادویی دیده می‎شود، با تاکید بر اهمیت فیلمنامه در آثار نمایشی، گفت: سریال، فیلم و هر هنر نمایشی حلقه و زنجیره‌ای به هم پیوسته است که اگر یک حلقه آن بلنگد، کار خراب می‌شود. عوامل یک اثر به‌دلیل این‌که ما بازیگر هستیم و نقش اصلی را داریم، پاس گل را به ما می‌دهند تا گل بزنیم اما همه این موارد به‌هم پیوسته است و به هم ربط دارد. اولین قدم در یک اثر نمایشی، فیلمنامه است. اگر فیلمنامه خوب نباشد هیچ اتفاقی نمی‌افتد. از یک فیلمنامه متوسط یک فیلم نسبتا متوسط تولید می‌شود اما اگر فیلمنامه بی‌کیفیت باشد کارگردان هم نمی‌تواند کار خوبی بسازد. فیلمنامه یک اندیشه اولیه است که کارگردان به‌وسیله بازیگران به آن روح می‌بخشد.
فرهنگ در ادامه با بیان این‎که بازیگران پلی میان اندیشه نویسنده و سلیقه کارگردان هستند، افزود: من اگر نقشی را دوست نداشته باشم حتی اگر میلیاردها میلیارد دستمزد به من پیشنهاد دهند، بازی نخواهم کرد.
این کارگردان با تاکید بر این‌که باید از هر مساله سطحی و سهل‌پسند گریزان بود، ادامه داد: سهل‌پسندی در بعضی تماشاگران وجود دارد و همین سهل‌پسندی به اسم کمدی در برخی فیلم‌های ما فروش می‌کند و مورد استقبال مخاطبان قرار می‌گیرد. در حال حاضر سطحی‌پسندی و آسان‌پسندی در موسیقی، شعر و به‌خصوص سینما وجود دارد.

این بازیگر با انتقاد از عملکرد مسوولان در سینما و تلویزیون تاکید کرد: در حال حاضر ملاک سینما فروش فیلم شده و ملاک تلویزیون نیز آمار بینندگان برنامه‌ها و مجموعه‌های در حال پخش است که این آمار از کجا می‌آید، من نمی‌دانم و دنبال نکرده‌ام. همیشه مردم وسیله‌ای هستند که می‌توان پشتشان ایستاد و زمانی که اعتراض و انتقادی درباره سریال و فیلمی داشته باشیم می‌گویند مردم سریال و فیلم با این ساختار و محتوا را دوست دارند. پشت مردم ایستادن و آنها را برای کارمان بهانه کردن یک طرز تلقی کودکانه و آسان‌پسند است؛ برای مثال یک فیلم نامناسب از لحاظ محتوا می‌تواند بیننده زیادی داشته باشد و بگویند مردم استقبال کرده‌اند. ملاک موفیقت یک فیلم نباید فروش باشد، بلکه کیفیت، رشد، تعالی، معرفت و کمالات کار هنر باید معیار باشد. کار هنر تبلیغ کمالات و زیبایی‌هاست. کار هنر تبلیغ مکانی بهتر برای زیستن و همچنین نزدیک کردن تمام افکار و سلیقه‌های مردم در مسائل مشترک است که می‌تواند مردم را به شوق بیاورد تا به زندگی امید و اشتیاق پیدا کنند.

فرهنگ در پایان با اشاره به این‎که به‌نظرم فوتبال حرفه‌ای جهان نزدیک کردن افکار و ایجاد شوق میان مردم را به بهترین شکل انجام می‌دهد، تصریح کرد: رئیس‌جمهور، کارگر، سیاه‌پوست و زردپوست در کنار هم قرار می‌گیرند و فوتبال را تماشا می‌کنند. در واقع تماشاگران فوتبال از همه قشر هستند و در هیجان عمومی مشترک می‌شوند. مردم جهان در خصلت‌های انسانی یکسان‌ هستند و اگر سریال، فیلم سینمایی یا تئاتر بتواند هیجان و احساسات عمومی را که در تمام مردم جهان مشترک است، ایجاد بکند؛ یعنی نوشته این اثر نمایشی جهان‌شمول است و بومی و دم‌دستی نیست.

یادآوری می‎شود، صنعت فیلمسازی در ایران اکنون نیاز به نظارت و توجه ویژه مسوولان سینمایی و فرهنگی دارد، چراکه فیلم‏های تولید شده در سال‎های اخیر گاه چنان بی‏محتوا هستند که نه‎تنها مخاطب را جذب نمی‎کنند، بلکه او را به تماشای سریال‎های ترکی یا هندی که از منفذ شبکه‏های ماهواره‏ای به درون خانه‏ها رسوخ کرده‎اند، سوق می‏دهد. شوربختانه فیلمنامه‏های امروزی یا جزئی‎نگر هستند یا نحوه پردازش آن ضعیف است و نه کارگردان و نه بازیگر نمی‎تواند به جذابیت آن بیفزاید. این در حالی است که جامعه امروز ایران به‏دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی، جامعه‎ای افسرده و غم‎پرور است، بنابراین این جامعه بیش از هر چیزی به امید و شادی نیاز دارد، امید که فیلمنامه‎نویسان امروزی همان‎قدر که در پرورش غم و انعکاس ناهنجاری‎های اجتماعی متبحر شده‎اند، به ترویج و اشاعه روح جوانمردی و امید در جامعه هم توجه کنند.

نظرات بینندگان