
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
هنر مقولهای است که با ذوق و احساس ارتباط مستقیم دارد و اگر این دو را از آن بگیریم، دیگر نمیتوان نام هنر را بر آن تلقی کنیم. خداوند از بدوی که انسان را میآفریند، در جریان رشد و بالندگی به او تواناییها و استعدادهای منحصربهفردی میبخشد، به یکی ذوق خلاق، به دیگری صدای خوش، به آن یکی هوش سرشار و... میدهد که انسان میتواند به کمک آن در جامعه راه خود را باز کند و تاثیرگذار ظاهر شود.
هنر دوبله از جمله هنرهایی است که مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده تا به مخاطب برسد. هنری که باید در آن فرو بروی و احساس شخصیتی را که میخواهی جای او سخن بگویی، بهخوبی درک و بتوانی آن حال و هوا را به مخاطب منتقل کنی. بنابراین طبیعی است هر چه تو به آن شخصیت نزدیکتر شوی، در دوبله موفقتر ظاهر میشوی. البته نه تنها هنر دوبله، بلکه بیشتر هنرها احساسات تو را درگیر میکنند. من که نگارنده گزارشهای فرهنگی-هنری هستم نیز بارها در تهیه گزارشی آنقدر غرق سوژه میشوم که ناخواسته چشمانم به اشک مینشیند و این غیرارادی است، چون آنقدر به سوژه نزدیک میشوید و با آن همذات پنداری میکنید که ناخواسته میپندارید، خود شما همان سوژه هستید. همه ما در کودکی با کارتونها و فیلمهای جذاب و دیدنی بزرگ شدیم، کارتونهایی که بیشتر آنها محصول کشورهای خارجی بود و دوبله شده در قاب جعبه جادویی ظاهر میشدند و ما را به دنیای شیرین کودکی و روشنیها فرو میبرد.
کارتونها و فیلمهای چون «دوقلوهای افسانهای»، «هایدی»، «پسر کوهستان»، «فوتبالیستها»، «بینوایان»، «دختری در مزرعه»، «خانواده دکتر ارنست»، «سارا کورو» و... از جمله برنامههایی بود که با دوبله بینظیرشان کودکی پرخاطرهای برای ما ساختند. گاه این دوبلهها آنقدر جاندار و دوستداشتنی بود که دائم در تلاش بودیم تا برخی از دیالوگها را با همان لحن صداپیشه بیان کنیم و چقدر از این کارها لذت میبردیم. صداپیشگانی که هنوز هم برای خود ما و کودکانمان با اعجاز صدایشان هنرآفرینی میکنند.
یکی از صداپیشگانی که افزون بر دوبله فیلمهای روز دنیا، در حوزه انیمیشن و کارتون نیز فعالیت میکند، منوچهر والیزاده، مدیر دوبلاژ، دوبلور، بازیگر و گوینده رادیو است که در کنار صداپیشگانی چون زهره شکوفنده، فریبا شاهینمقدم، شوکت حجت، علی همتمومیوند، تورج نصر، ناهید امیریان، مهوش افشاری، اصغر افضلی، ناصر نظامی، محمدرضا علیمردانی، خسرو خسروشاهی و... آثاری بیشماری را برای ما به زبان پارسی برگرداندند و به غنای هنر صداپیشگی ایران جان بدهند و آن را در جهان مطرح کنند. صداپیشگانی که با علم به اینکه در دوبله تنها داشتن صدای خوب کافی نیست، بلکه صداپیشه باید بتواند خود را به شخصیتهای فیلمها و کارتونها نزدیک کند و با تیپسازی و انعطاف صدا یک دوبله جاندار و قابل لمسی را برای مخاطب بیافریند.
بدونشک منوچهر والیزاده که هیچگاه صداپیشگی وی بهجای شخصیتهای مطرحی چون تامکروز و تام هنکس از خاطرها زدوده نمیشود، روز گذشته در گفتوگو با ایسنا در خصوص چگونگی روی آوردنش به هنر دوبله گفت: من بهدلیل اینکه برادرم در تئاتر گیتی بود، پیش او میرفتم و از سن هشت یا ۹ سالگی به کار تئاتر علاقهمند شدم. دوره دبیرستان که بودم، یک خانه جوانان تاسیس شد از همان سن به آنجا رفتم و زیردست کارگردانی به نام پرویز غنیمیفرد کار تئاتر آماتور کردم. من و دوستان صمیمیام بهروز وثوقی و محمود قنبری به استودیو اسکار فیلم که زیر سینما «اسکار» در میدان رشدیه بود، رفتیم و امتحان دوبله دادیم و کار دوبله من از آنجا شروع شد. ما ریشهای شروع کردیم و در استودیو «اسکار فیلم» بهجای گویندگی افکت میدادیم؛ به این معنی که صدای باز شدن در، سیلیزدن و ... را باید تولید میکردیم؛ البته باید بگویم که کار افکت سختتر از سینک گفتن است.
وی در ادامه درباره اینکه چگونه شد که دوبله را حرفهای دنبال کرد، نیز توضیح داد: پرویز بهادر از گویندههای توانای رادیو بود که دعوت کرد تا فیلم ایتالیایی «نرون و مسالینا» را در حد یک خط گویندگی کنم. بعد از آن باز هم به کار تئاتر کشیده شدم. میدانید که تئاتر مادر هنرهای نمایشی است. سر لالهزار تئاتری به نام «تهران» بود که سالن تابستانی و زمستانی داشت و من آنجا کار کردم. منصور متین که از هنرپیشههای توانمند لالهزار و از اولین دوبلورها و مدیر دوبلاژان بود و همسرش خانم مورین که کارگردانی میکرد، در آنجا حضور داشتند. من در این تئاتر نقش «گدا» را بازی کردم که در حد یک جمله حرف میزد و صدایم در صحنه پخش شد. منصور متین که صدای من را شنید و گفت دوبله کار میکنی؟ من هم که با این کار آشنایی داشتم، قبول کردم. سال ۱۳۳۸ بود که در خدمت آقای متین در استودیو «شاهین فیلم» خیابان بهار فعلی نقشهای کوچک را صداپیشگی کردم. متین من را به علی کسمایی، استاد و پدر دوبلاژ ایران معرفی کرد که کنار وی چند سالی کار کردم و دوبلور حرفهای شدم.
این مدیر دوبلاژ با تاکید بر اینکه در دوبله صدا باید انعطاف داشته باشد تا وقتی جای لحظات غمگین و شاد یک شخصیت حرف میزنی، بتوانی بخندی و گریه کنی، افزود: حس غمگین و شاد شدن بر اساس تجربه به دست میآید بهدلیل اینکه جای شخصیتهای مختلف حرف زدم و میدانم فلان فرد چگونه گریه میکند یا میخندد. من در بسیاری از نقشها گریه کردم. البته میتوانی مصنوعی هم گریه کنی اما اگر طبیعی باشد حس و حال بهتری منتقل خواهد کرد و زیباتر است. فردی که دوبلوری را دوست دارد، باید با این حس و حال پیش برود تا پیشرفت کند و دوام بیاورد، در هیچ شغلی نمیتوانی مصنوعی پیش بروی. هر شغلی را به زیبایی انجام دهی در آن ترقی خواهی کرد.
والیزاده با بیان اینکه باید کلاسهایی برای نحوه بیان و صدا باشد و در هرکاری به این دو مقوله توجه شود، گفت: من مدرس نیستم اما با تجربهای که دارم، میدانم متاسفانه جو زمانه به سمتی رفته است که به صدا در کار توجه نمیشود؛ در حالی که صدا و نحوه بیان در هر کاری اهمیت دارد؛ برای مثال اگر مخالف یک نماینده مجلس باشی اما او خوب حرف بزند، به حرفهایش گوش میدهی و بعد از او انتقاد میکنی اما اگر صدا و نحوه بیانش بد باشد، تلویزیون را خاموش میکنی. یک وکیل دادگستری وقتی صدا و بیان خوبی داشته باشد میتواند یک نفر را نجات دهد، وگرنه صدایش خستهکننده خواهد بود و کسی به حرفهایش گوش نخواهد داد. به نظرم افرادی که میخواهند استاد دانشگاه شوند و درسهایی مانند ادبیات، روانشناسی و ...
را تدریس کنند، باید روی بیان و صدای خود کار کنند تا در کارشان موفق شوند و دانشجویان از صدا و بیان آنها لذت ببرند. من موافقم کلاسی برای نحوه بیان باشد تا فردی که میخواهد مدرس شود، این دوره را بگذراند. من هم دوست دارم زمانی که با فردی صحبت میکنم، بیان و صدای خوب داشته باشد.
این گوینده رادیو با تاکید بر اینکه تقلید صدا در دوبله بزرگترین عیب است، تصریح کرد: یک روز در راه برگشت از سازمان برنامهای از رادیو جوان در حال پخش بود و گویندهای صحبت میکرد که صدایش خیلی شبیه من بود. هر چه در طول مسیر با خودم فکر کردم من کی در این برنامه حرف زده بودم، یادم نیامد تا اینکه در آخر برنامه از نوع حرف زدن گوینده فهمیدم که فرد دیگری است که صدایش خیلی شبیه من است. چند وقت بعد در رادیو پیام بودم که تهیهکننده و صدابردار گفتند، آقای والیزاده، جوانی با شما کار دارد. من برای دیدن او رفتم اما هرچه سلام و احوالپرسی کردم حرف نمیزد و فقط با اشاره سر پاسخ مرا میداد، در نهایت به او اعتراض کردم که چرا حرف نمیزنی و بعد فهمیدم این همان آقای قربانی است که صدایش شبیه من است و بسیار هم به من علاقه دارد. به او گفتم هر چقدر هم که بتوانی خوب حرف بزنی، در نهایت میگویند منوچهر والیزاده است اما تو قربانی هستی، چه زمانی خودت میخواهی پیدا شوی؟ برو جای خودت را پیدا کن و بهتازگی هم خودش را پیدا کرده است. برخی هم در این مدت آمدند بهجای پرویز بهرام و خسرو خسروشاهی حرف زدند. حتی خسروشاهی به یکی از این افراد گفت، بیا در کنار من دوبله کن اما بیان و پختگی خسروشاهی کجا و آن جوان کجا. در کار ما ادا درآوردن و تقلید صدا بزرگترین عیب است. فردی موفق میشود که عشق به کار دارد و خودش است. فردی که تقلید میکند مردم او را تا حدی تشویق میکنند و تا جایی در کارش موفق میشود اما این موفقیت ادامهدار نیست.
والیزاده در خصوص صداهای جدید در عرصه دوبله نیز توضیح داد: بعضیها میگویند یاد دوبلههای دهه ۴۰ بخیر؛ دهه طلایی بود. دوبلههای جدید خوب نیستند اما باید به یاد داشت که نسل ما از بین خواهد رفت و نسل جدیدی میآید. طبیعتا برای انتقال نسلی به نسل دیگر خلائی بهوجود میآید و ۱۰ یا ۲۰ سال طول میکشد تا مردم به صداهای جدید عادت کنند اما مطمئن باشید زمانی میرسد که مردم صدای جدید را میپذیرند و هنرمندان هم تغییر میکنند و بهروز میشوند. مردم باید این نسل جدید را دوست داشته باشند و تشویق کنند. در هالیوود هم این اتفاق میافتد و نسل هنرمندان عوض میشود.
وی در خصوص هنر دوبله و علاقهاش به هنر هم گفت: ما در هر صورت بهدلیل تعصبی که به حرفه خود داریم کارمان را درست و با علاقه انجام میدهیم. تلویزیون فیلم تکراری میگذارد و باز هم یک فیلم کرهای را باید دوبله کنیم. افرادی که به کار دوبله علاقه و عشق دارند از این وضعیت غصه میخورند. امروز دیگر نمیبینم فردی بگوید فیلمی را که دیدم، دوبلهاش عالی بود. هر یک از دوبلورها جایگاه و طرفداران خود را دارند. علاقه مردم است که مرا زنده نگه داشته است. من دوست دارم فیلم خوب دوبله کنم تا شنونده داشته باشد و تشویقم کنند تا فیلم بعدی را بهتر دوبله کنم اما متاسفانه کمتر اتفاق میافتد.
والیزاده دوبله را شغلی آزاد دانست و افزود: دوبلورها در سازمان صدا و سیما رسمی نمیشوند. سال ۵۸ میخواستند بچههایی را که از قدیم در سازمان حضور داشتند، استخدام کنند اما ما گفتیم نمیتوانیم، زیرا شغلمان آزاد است، انجمن گویندگان هم قبول نکرد. استودیوهای بیرون برای سینماها فیلم داشتند به همین دلیل ما نمیتوانستیم فقط در سازمان باشیم، چون در بیرون هم به ما احتیاج داشتند. پشیمان نشدیم بهدلیل اینکه اگر میخواستیم استخدام تلویزیون شویم، حقوقبگیر میشدیم. با استخدام شدن، سلامت و زیبایی کار ما از دست میرفت و کارمان اداری میشد و حتی عشقی هم نبود اما امروز با علاقه کارمان را انجام میدهیم. شغل هنری نباید در استخدام باشد.