ساز «تار» شناسنامه موسیقی ایران است
کد خبر: ۹۴۴۲
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۱۸ - ۰۲ مهر ۱۳۹۶
علی قمصری در گفت‎وگو با بامداد جنوب:

ساز «تار» شناسنامه موسیقی ایران است

وقتی به تاریخچه موسیقی ایران می‏نگریم، می‏بینیم محافل شاهان و مجالس درباری هیچ‎گاه تهی از آواز و بانگ نای و صدای ساز نبوده است، به‎گونه‎ای که بیشتر حکومت‎ها از نوازندگان، شاعران و مطربان مطرحی برخوردار بوده‏اند که این اهمیت موسیقی را از دیرباز در فرهنگ سرزمین ایران نشان می‎دهد.
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
«ای زخمه‌زن بر تار دل، با ناله‌ام یکرنگ شو/ تو راه دیگر می‌روی، او نقش دیگر می‌زند» (محمد قهرمان) 
وقتی به تاریخچه موسیقی ایران می‏نگریم، می‏بینیم محافل شاهان و مجالس درباری هیچ‎گاه تهی از آواز و بانگ نای و صدای ساز نبوده است، به‎گونه‎ای که بیشتر حکومت‎ها از نوازندگان، شاعران و مطربان مطرحی برخوردار بوده‏اند که این اهمیت موسیقی را از دیرباز در فرهنگ سرزمین ایران نشان می‎دهد. با اندکی تامل در می‏یابیم سازهایی در این کشور باستانی وجود داشته که به‎جز کمانچه بیشتر آنها از بین رفته اما در این میان، برخی از این سازها به شکل دیگری پا به عرصه وجود گذاشته‎اند؛ نظیر ساز «تار» که از دل ساز باستانی «تنبور» شکل گرفته است.

 این ساز در گذشته «رود» یا «روت» (به معنای تار و پرده است) نامیده می‏شد. تار از دوره قاجاری شکل امروزی به خود می‏گیرد و این را از عکس‏‌هایی که از آن دوره به‎جای مانده است، می‏توان دریافت. البته این ساز در آن دوره کمی بزرگ‏تر و نزدیک به تار آذری است و چندان خوش‏تراش هم نبوده اما با گذر زمان ساز تار شکل ظریف‎تر و شکیل‏تری به خود می‏گیرد. با این اوصاف، پی می‏بریم که تار یکی از سازهای زهی ایرانی است که با زخمه نواخته می‏شود. این ساز که در ابتدا پنج سیم داشت، بعدها از سوی درویش‎خان (غلامحسین درویش) سیم ششمی هم به آن افزوده شد که امروز کاربرد دارد. 

ساز «تار» سازی پراحساس و سوزناک است که البته در عین سوزناک بودن، انسان را مجذوب و مشعوف نوای خود می‏کند. این ساز همواره در موسیقی دستگاهی و کلاسیک ایرانی از جایگاه ویژه‎ای برخوردار بوده است و از دیرباز هنرمندانی چیره‎دستی نظیر میرزاعبدالله، درویش‎خان، علی‏اکبر شهنازی، جلیل شهناز، محمدرضا لطفی و... به نوازندگی این ساز اشتهار داشتند و به معرفی آن کمک کردند. در عصر حاضر هم نوازندگان کم‏نظیری چون حسین علیزاده، کیوان ساکت، داریوش پیرکانیان، مجید درخشانی، مازیاری شاهی، علی قمصری و... به نواختن این ساز اصیل و معرفی آن به نسل جوان مشغول هستند. علی قمصری که از نوازنده‏‌های جوان این ساز است، در تلاش است با وفاداری به اصول اولیه نوازندگی تار، به کمک بداهه‏‌نوازی به محبوبیت موسیقی بی‏کلام در کشور بیفزاید، این در حالی است که به‏علت سیاست‏‌های اشتباه سالیانی چند این گونه موسیقایی در پس گونه‏‌های دیگر پنهان شده بود اما خوشبختانه در این چند سال اخیر در سایه تلاش اساتیدی چون کیهان کلهر، حسین علیزاده، علی قمصری و... موسیقی بدون‎کلام هم دارد راه و مخاطبان خود را می‏یابد. علی قمصری، آهنگساز و نوازنده جوان تار، متولد 29 شهریور 1369 است. وی تحصیلات خود را در رشته موسیقی به پایان رسانده است. قمصری در سن 18 سالگی ارکستر بزرگی به نام «سرمد» را تاسیس کرد که در همان زمان هم موفق شد مقام نخست جشنواره موسیقی جوان را از آن خود کند. وی بعدها پس از تاسیس گروه «سرمد»، گروه‌های دیگری به‎نام‏های«کوارتت زهی کمان»، «همنوازان حصار» و نیز یک ارکستر موسیقی ایرانی به‌نام «موج نو» را راه‏اندازی کرد. قمصری در بیش از 200 جشنواره موسقی ملی و بین‏المللی حضور و در 12 مجموعه موسیقی به عنوان نوازنده و آهنگساز مشارکت داشته است. وی با خوانندگانی چون همایون شجریان، محمد معتمدی، علیرضا قربانی و... همکاری کرده است. گفت‏وگویی را با این نوازنده نام‏آشنا و جوان صورت دادیم که در ادامه می‏آید.

هدفتان از برگزاری کنسرت موسیقی بی‌کلام در شهرستان های سرتاسر ایران چیست؟ آیا استقبال مردم از این برنامه‌ها خوب بوده است؟
اگر موسیقیِ سازی به‌دنبال حمایت نباشد و برنامه‌ریزی درست و ایدئولوژی مناسبی برای آن تعریف نشود، بدون‌شک در میان سایر گونه‎های دیگر موسیقی گم می‏شود، هرچند من معتقدم که مردم ایران به‌خاطر رگ و ریشه‌ای که دارند، به‌دنبال آن می‌روند. در 40 شهری که در دو سه سال اخیر اجرا داشته‌ام (از بیجار گرفته تا اهواز و سمنان و کرمان و...) به‌شخصه با استقبال خوبی مواجه شدم. در 70 درصد این شهرها با بازخورد کمی و کیفی بسیار خوبی مواجه شده‌ام و 30 درصدی هم که در ابتدا استقبال خوبی نکردند اما بعد از کنسرت اتفاقات خوبی برایم افتاده است؛ یعنی به‌خاطر تحسین شرکت‌کنندگان، در کنسرت بعدی حضور بیشتری از مردم را شاهد بودیم و همین اقبال عموم باعث تکرار اجرا در همان شهرها شده است. نه‌تنها من که اساتیدی مانند کیهان کلهر، حسین علیزاده و... در فهم و پذیرش عمومی موسیقی بی‌کلام، نقش پررنگی دارند و تلاش زیادی هم کرده‎اند. 

شما ماه پیش در بوشهر کنسرت داشتید، آیا اهالی جنوب از هنر شما استقبال کردند؟
تا حدودی بله، البته بیش‌بینی می‌کردم، چون موسیقی در ریشه و پی مردم بوشهر نهادینه شده است. از مناسک و آیین‌های مختلف گرفته تا جشن و سوگواری‌شان، موسیقی جریان دارد و با داشتن این شاخصه، بوشهر نمی‌تواند در قبال موسیقی واکنشی خنثی داشته باشد، به‎خصوص روی صحنه، تصویری شکوهمند و سرشار از احساس و شوق را دیدم. 

شما یکی از ویژگی‌های موسیقی بوشهر را عجین بودن و همسو بودن آن با زندگی مردم اینجا معرفی می‏کنید، آیا چنین شاخصه‌ای را در موسیقی شهرهای دیگر هم مشاهده کرده‎اید؟ 
بله. در بعضی از شهرهای کردنشین هم این ویژگی را دیده‌ام به‌ویژه در روی صحنه، همچنین در بعضی از شهرهای خراسان که از مرکز دورتر هستند مثل قوچان.

این موسیقی چقدر به غنای هنری این مناطق کمک می‌کند؟
یک جور انسجام فرهنگی به جامعه می‌بخشد. در این مناطق اغلب مردم نسبت به مسوولان، انسجام فکری و فرهنگیِ قابل قبول‌تری دارند. برخلاف کشورهای دیگر که مسوولان همیشه از نظر فرهنگی، مرتبه‌ای بالاتر دارند ولی در بوشهر شما می‏بینید که یک دستفروش ساده ساز نی‌انبان را می‌شناسد و به‎زیبایی چند ریتم بوشهری و جنوبی را به شکل عجیبی زمزمه می‌کند. من در تهران این موارد را ندیده‌ام که اقشار مختلف جامعه به این میزان موسیقی به خوردشان رفته باشد. البته در این میان یک خطر هم وجود دارد و آن اشاعه بی‌رویه موسیقی پاپِ سخیف است. نه‌تنها در بوشهر که در سراسر ایران، این ضایعه به شکل فزاینده‌ای در حال رشد بوده و این مخرب است. اگر همین موسیقی پاپِ سخیف به شکل معقولی تولید شود، ایرادی ندارد ولی این تولید بی‌رویه در درازمدت باعث می‌شود که فرهنگ از درون توخالی شود و سطح سلیقه شنیداری مردم تقلیل یابد.

شما در کنسرتتان در بوشهر به همراه نوازندگان محلی بوشهر دو قطعه با صبغه بومی جنوب اجرا کردید، آیا به‌عقیده شما موسیقی بومی بوشهر، پتانسیل تلفیق با موسیقی دستگاهی ایران را در زمینه خلق آثار ناب و عالی دارد؟
در حقیقت اجرای این دو قطعه بوشهری به چند دلیل انجام شد، یکی این‌که فقط این امکان در ذهن جوانان بوشهری ایجاد شود که می‌توان مرزها را شکست و به این ایده فکر کرد. دوم این‌که برای خودم یک تجربه شد که آیا می‌توانم درآینده کار بزرگ‌تری را در این سبک انجام دهم. اگر توجه داشته باشید فقط دو قطعه را با نوازندگان بوشهری اجرا کردیم، چون در این زمان محدودِ تمرین، بده‌نبال بهترین کیفیت بودیم که در قطعه آخر، ما وارد ظرف موسیقی بوشهر شدیم و بسیار برایم لذت‌بخش بود. 

چطور شد که ساز تار را انتخاب کردید و نکته جالب این‎که شما در نواختن آن بداهه هم دارید، مثلا از بدنه ساز در نواختن استفاده می‏کنید؟ بداهه‎نوازی چقدر در تاثیرگذاری هنرتان نقش دارد؟
ساز «تار» شناسنامه موسیقی ایران است. من همیشه به تار یک عِرق خاصی داشته‌ام، چراکه خاندان فراهانی که عهده‌دار جمع‌آوری نغمه‌های ردیف بوده‌اند همگی روی تار متمرکز بوده‌اند. بنابراین این ساز امروز به یک شناسنامه تبدیل شده است؛ مضاف بر این‌که ساز تار به‌خاطر امکانات بسیار زیاد تکنیکی و ایدئولوژیکی که دارد، مانند دریایی است که انتهایش را نمی‌توان دید. دلیل دیگر این‌که ساز تار سرکش است و تلاشِ همیشگی را می‌طلبد. رقابت در آن به‎شدت بالاست. اگر شما دو روز ساز تار را ننوازید، دستتان به‌اصطلاح خشک می‌شود و بایستی چند روز مدام کار کنید تا دستتان دوباره ریکاوری بشود. من کار ساده را دوست ندارم که انجام دهم. در مورد تکنیک‌ها باید بگویم که من هر ابزار و امکانی را هنگام نواختن به‌کار می‌گیرم و هیچ خط قرمز تکنیکی را برنمی‌تابم، چون اعتقاد دارم محتوا با ابزار خیلی تحت‌الشعاع قرار نمی‌گیرد و باید محتوا را حفظ کرد. ابزار را هرچه می‌توانیم باید گسترش بدهیم. وقتی ابزار وسعت یافت، به‌طبع محتوا هم عمق بیشتری می‌یابد. مایلم ساز تار برای من، هم ساز کوبه‌ای باشد، هم ساز آرشه‌ای، هم ساز کششی و هم ساز مضرابی. همان‌طور که در ویلون با یک تکنیک خاصی به‌نام پیکیتاتو با انگشت روی سیم ضربه می‌زنند، من هم از بدنه سازم استفاده می‏کنم و مخاطبان هم لذت می‏برند، چون می‏دانم چه زمان از آن بهره بگیرم.

شما در کنسرتتان در بوشهر، ساز تار را کنار ساز عود گذاشتید و همنوازی جالبی را صورت دادید. به این انتخاب از قبل فکر کرده بودید یا آزمایشی آن را انجام دادید؟
ساز عود به‎خاطر بم بودن صدا و همگون بودن تکنیک‌هایش با ساز تار، بسیار ساز مناسبی است در همراهی با با تار. البته من با کشش‌هایی که با تار انجام دادم، ضعف کشش را از بین بردم. به‌نظرم همراهی تار و عود به این شیوه حرف برای گفتن خواهد داشت اما این پایان کار نیست، چون تار و عود در موسیقی حکم خواهر و برادر را دارند. 

شما با خوانندگان مطرحی از قبیل همایون شجریان، علیرضا قربانی و سهراب پورناظری همکاری کرده‌اید. این همکاری‌ها چقدر به شما انگیزه و دلگرمی در زمینه نوازندگی داده است؟
من از 20 سالگی با این دوستان همکاری‌های مفیدی داشته‌ و تجربه‎های خوبی هم به‏دست آورده‎ام. بالاخره همایون شجریان پسر استاد محمدرضا شجریان است و یک تاریخ پشت او ایستاده است. من چهار آلبوم با همایون داشته ام که تجارب نابی برایم به همراه داشته است. با علیرضا قربانی هم بیشتر کنسرت‌های جشنواره‎های خارجی را رفته‌ام. محمد معتمدی هم که در ابتدا جوان گمنام اما قابل اعتنایی بود، هم همکاری داشته‌ام، در حقیقت شانس داشته‌ام که با بهترین‌ها کار کنم نه با معروف‌ترین‌ها. 

شما سابقه آهنگسازی و نوازندگی موسیقی فیلم‌هایی چون «شهرزاد» و... را دارید، آیا موسیقی فیلم کار راحتی است؟
من تاکنون آهنگسازی فیلم‎هایی چون «دو» به کارگردانی سهیلا گلستان با بازی پرویز پرستویی را انجام داده‎ام. تیتراژ پایانی فیلم آقای نعمت الله را ساختم. همچنین در تئاتر با آقای نصیریان همکاری کردم. برای شهرزاد هم یک قطعه ساختم که تجربه‏ای شیرین و تلخ (توامان) بود. باید اعتراف کنم که موسیقی برای فیلم بسیار سخت است، چون سبک زندگی شما باید کاملا هنری باشد، باید داستان را جدی مطالعه کنید و دیدی کاملا متفاوت با دیگران داشته باشید.

شما یک کتاب به نام «هارمونی موسیقی ایرانی» تالیف کرده‌اید، در این اثر به چه مباحثی پرداخته‌اید؟ 
این کتاب به مبحث جدیدی می‌پردازد که به اصول آهنگسازی و اساس چندصدایی موسیقی ایرانی مربوط می‌شود و برگرفته از ردیف میرزا عبدالله است. جلد اول این کتاب با واکنش‌های مثبت و منفی اغراق‌آمیزی مواجه شد اما از سویی هم باعث ایجاد جرقه‌هایی در جامعه موسیقی شد. در جلد دوم کتاب «هارمونی موسیقی ایرانی» قدم‌های محکم‌تری برداشته‎ام که ان‎شاءالله تا دو سه ماه دیگر منتشر می‌شود. 

راهکار شما برای خروج موسیقی بی‌کلام از انزوا چیست؟
من به‌تنهایی قادر به رفع این عارضه نیستم و اعتقادی هم به مراقبت موزه‌ای از این ژانر ندارم، چون معتقدم موسیقی سنتی یک روند رو به جلو است و ما باید آن را در دل خودش، بسط و گسترش دهیم نه با روش‌های امثال محسن نامجو، در واقع از درون خود سنت باید آن را بالا کشید. 

آیا صدا و سیما توانسته در زمینه رشد و اعتلای موسیقی بی‌کلام، فرهنگ‌سازی قابل قبولی داشته باشد؟
صدا و سیما برنامه مشخصی برای موسیقی ندارد، چون ماهیت موسیقی برای آنها نامشخص است. هنوز این موضوع که موسیقی حلال است یا حرام، باعث ایجاد شبهاتی برای آنها شده است؛ به‌خاطر همین برای عنوانی که زیاد مشخص و تعیین‌شده نیست، نمی‌توانند برنامه دراز‌مدت و مناسبی را بچینند. به‌خصوص در مورد موسیقیِ سازی و بی‌کلام این عارضه دوچندان است؛ به این دلیل که اجازه نشان دادن ساز در رسانه ملی وجود ندارد و همین محدودیت طبیعتا ریشه‌های برنامه‌ها را می‌خشکاند. این است که جوانان ما دورتر و دورتر از موسیقی بی‌کلام می‎شوند و از طرفی سازهای غیرایرانی و موسیقی‌هایی با ایدئولوژی‌های فقیر را از شبکه‌های ماهواره‌ای نگاه می‌کنند؛ پس به‌طبع نمی‌توانند همزادپنداری با موسیقی فنی ایرانی داشته باشند، به‌ویژه موسیقیِ سازی.

سخن پایانی؟
شاید جغرافیای بوشهر آنچنان بزرگ نباشد اما دل مردمانش بسیار وسیع است. فرهنگش بسیار غنی و مهم است. من توقع دارم که مسوولان بوشهر بتوانند همگام با فرهنگ مردم، به فکر تعالی و رشد جوانب فرهنگی آن باشند. به فکر ارائه موسیقی درست باشند. این قانون ساده را در نظر بگیرند که به‌ازای هر دو کنسرت موسیقی پاپ، یک کنسرت موسیقی جدی و هنری را موظف باشند که برگزار کنند. همین یک قانون، همه چیز را سامان می‌دهد.

نظرات بینندگان