سیامک برازجانی:
وجهه روزنامهنگاری آتشی از جمله زوایای پنهان مانده زندگی اوست. آتشی برعکس بقیه شاعران ایرانزمین که وقتی وارد وادی روزنامهنگاری شدند، به روزمرگی کشیده شده و نتوانستند یک شعر قوی بنویسند، او در روزنامه نگاری شکوفا شد. آتشی روزنامهنگار و نویسنده روزنامه توانست در اوج روزنامهنویسی بهترین اشعارش را هم بنویسد.
سابقه روزنامهنگاری و همکاری منوچهر آتشی با نشریات به ابتدای دهه 30 میرسد. آتشی در نشریات آن زمان از سوی فریدون مشیری کشف شد و به تهران رفت و یکی از بهترین شاعران ایران شد اما در خصوص سابقه روزنامهنگاری او، باید گفته شود که آتشی روزنامهنگار به همراه نعمتیزاده و گنجور در دبیرستان سعادت روزنامهدیواری منتشر میکرد. بعد هم که وارد دانشسرای مقدماتی شیراز شد، با تریبون حزب توده در دانشسرا همکاری کرد و با اسم مستعار اشعارش را منتشر میکرد. او در کوتاهمدت توانست به عضو هیات تحریریه آن نشریه برسد.
بعدها (یا همزمان) در آن سالها آتشی با ارسال اشعاری همچون «من آن شیر پیرم که در بیشهزار» توانست اسم و رسمی برای خود دست و پا کند. در سالهای 35 تا38 آتشی بهصورت پارهوقت با نشریات همکاری کرد اما... اوج حضور آتشی روزنامهنگار به دو برهه زمانی باز میگردد یکی از سالهای ابتدایی دهه 50 تا سال 59 که او در تماشا نوشت و دیگری در زمان ریاستجمهوری خاتمی بود.
این دو دوره روزنامهنگاری آتشی البته یک تفاوت مهم داشت و آن، اینکه آتشی در دهه 50 روزنامهنگار ادبی و هنری بود که گهگاه سفرنامه مینوشت. یکی از زیباترین سفرنامهنویسی آتشی مربوط به سفرنامه شیراز به بوشهر بود. زیباترین استعارات و توصیفات آتشی از گذر از دشتستان است. مصاحبههای خواندنی او با فرشچیان و شاملو در نشریه تماشا است. آتشی در تماشا حدود 600 مقاله، مصاحبه، معرفی کتاب، معرفی شاعران جوان و... نوشته است که بدونشک یکی از بهترین نمونههای مصاحبهها و مقالات نوشته شده، در نشریات کشور است. بارها افسوس خوردهام که چرا تا بهحال این مقالات بهصورت کتاب منتشر نشده است. بدونشک اگر یکی از دوستان پژوهشگر به این بخش زندگی آتشی ورود کند، میتواند حداقل هشت جلد کتاب خوب از دل این نوشتهها منتشر کند.
در همان زمان و زمانه است که آتشی روزنامهنگار به انقلاب 57 میرسد. در گیر و دار نقلوانتقالات رادیو و تلویزیون فردی بهنام «زورق» به تماشا میرود و اسم «سروش» را روی تماشا میگذارد. او از ابتدای حضور خود مبنا را بر اضمحلال کار آتشی میگذارد. آتشی هم که میخواهد در آن نشریه بماند، رویه کاری خود را عوض کرده و شروع به نوشتن مقالاتی در خصوص شاعران کلاسیک ایرانزمین میکند. نوشتههای بسیار خوبی در رابطه با پروین اعتصامی، ناصرخسرو و... را در همان سال مینویسد اما بنای کار زورق این است که آتشی باید برود. آتشی هم به بوشهر باز میگردد و سر از جم در میآورد و تا خرداد 76 که خاتمی رئیس دولت اصلاحات میشود.
آتشی بهترین مقالات خود را به سفارش زندهیاد محمد مختاری برای فرهنگ توسعه مینویسد. تهاجم فرهنگی و فرهنگ شبانرمگی یکی از مواردی است که آتشی بر آنها بسیار تاکید دارد و بهترین مقالات خود را در همان سالها در فرهنگ توسعه مینویسد. رویهای که آتشی در آن سالها در پیش میگیرد، رویه یک پیشکسوت چراغ بهدست برای شاعران جوان است که راهنمای آنها میشود. از طرف دیگر، او بیشترین نوشتههای سیاسی زمانه و عمر خود را در همین دوره مینویسد. بیشترین حمایت آتشی از خاتمی در همین دوره است. آتشی چنان شیفته اصلاحات میشود که در روزنامه «همشهری» و «ایران» مینویسد که همه روشنفکران ایران مدیون خاتمی هستند.
در همه این سالها آتشی بیشترین سهم را در معرفی شاعران امروز ایفا کرد، از سیدعلی صالحی و هرمز علیپور تا فراز بهزادی و دیگر شاعران جوان را او به دنیای ادبیات مدرن معرفی کرد. او همه این معرفیها را نه از نوشتن مقدمه بر کتابهای آنان که بهواسطه نشریات معتبر ایران انجام داد. آتشی در روزهای آخر عمر خود هم درگیر یک نشریه ادبی به نام «دینگ دانگ» بود. خیلی از کارهای انتشار آن نشریه را انجام داده بود که اجل امانش نداد.