«نیمی از جهان تاریک بود /نیم دیگرش با شمع می‌تپید»
کد خبر: ۹۷۷۵
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۱۸ - ۰۱ آبان ۱۳۹۶
یادداشتی بر سروده‌های فاطمه دهقانی؛

«نیمی از جهان تاریک بود /نیم دیگرش با شمع می‌تپید»

نوشتن این یادداشت، برای من کاری بود لذت‌بخش و در عین حال دشوار. لذت‌بخش، برای این‌که از شعرهای زیبا و گاه تحسین‌برانگیز دختر کلمات، این شاعر جوان، توانمند و آتیه‌دار هم‌استانی‌ام می‌بردم و دشوار از این روی که به‌ناچار به رعایت انصاف و پرهیز از تعارف‌ها و کلی‌گویی‌های معمول متعهد بودم.
بامدادجنوب- حسین سلیمی:
نوشتن این یادداشت، برای من کاری بود لذت‌بخش و در عین حال دشوار. لذت‌بخش، برای این‌که از شعرهای زیبا و گاه تحسین‌برانگیز دختر کلمات، این شاعر جوان، توانمند و آتیه‌دار هم‌استانی‌ام می‌بردم و دشوار از این روی که به‌ناچار به رعایت انصاف و پرهیز از تعارف‌ها و کلی‌گویی‌های معمول متعهد بودم. نوشتن نقد و یادداشتی که نه دل‌آزار باشد و نه دلی بی‌جهت به‌دست آورد، کاری است بسیار دشوار. آن هم وقتی نوشتن یادداشت و نقد بر آثار شاعری جوان و در آغاز راه در میان باشد. با این همه، امید آن دارم که توانسته باشم در لحظات نگارش این یادداشت، تحت‌تاثیر این عوامل ناگزیر نبوده باشم.

هانا دهقانی را سا‌ل‌هاست که می‌شناسم و پیش‌تر از آن‌که خودش را بشناسم، با شعرها و سروده‌هایش زیسته‌ام. شعرها و سروده‌هایی که بسیاری از لحظات،روحم را درگیر خود ساخته و دقایق بی‌شماری از عمرم را به زمزمه و خوانش آنها پرداخته‌ام. بوشهر در دهه اخیر، با ظهور ناگهانی و شگفتی‌آفرین نسلی از شاعران جوان و توانمند همراه بوده است. شاعرانی که برخی از آنان ثمره تشکل‌های دانش‌آموزی و دانشجویی دهه‌های شصت و هفتاد بوده‌اند.
وقتی در میان گروهی بزرگ از آدم‌‌های توانمند باشی و در عین حال، بخواهی سری از میان سرها به در آوری، البته کار دشوار می‌شود. در چنین اوضاع و احوالی معمولا شاعرانی موفق‌تر هستند که قابلیت‌های خاصی دارند، می‌توانند فضاهای ویژه ایجاد کنند، دنیا و پدیده‌ها را با نگاهی متفاوت‌تر از دیگران ببینند و آثاری متفاوت‌تر از آثار دیگران پدید آورند. هانا دهقانی یا همان دختر کلمات، را بی‌تردید باید از همین شاعران جوان و توانمند دهه اخیر بوشهر دانست که خیلی خوب توانسته‌اند خود را با خلق آثاری زیبا و دلنشین به جامعه ادبی اثبات کنند. شاعری که اگر خالی‌گاه‌های شعر خود را بشناسد و در پی رفع کاستی‌ها برآید و مراقب چیزهایی باشد که به رشد هنری او زیان می‌رساند، می‌تواند آینده‌ای درخشان در شعر معاصر حداقل در سطح استان بوشهر داشته باشد.
بی‌تردید برای هر شاعری، مراتب و مراحلی در رشد و پیشرفت وجود دارد که مطالعه در شعر شاعران بزرگ معاصر و کلاسیک و کسب تجربه‌های زیستی و اجتماعی از آن جمله است. هر چه میزان مطالعه و مرور آثار ارزشمند ادبی و ... بیشتر و دقیق‌تر باشد، شاعر به ابزارها و لوازم بیشتری مجهز می‌شود و از سویی به میزانی که مواجهه با رویدادهای گوناگون زندگی بیشتر و جدی‌تر باشد، ذهن و اندیشه و عواطف شاعر به مضامین و کشف‌های بیشتری دست خواهد یافت که هریک می‌تواند زمینه فکری و بستر اندیشه فردی و عاطفی شعر را فراهم کند. به‌هرحال، شعر سخنی است که از فکر یا حس انسان سرچشمه می‌گیرد، آن‌گاه با آرایه‌ها آراسته می‌شود و در بهترین قالب و لباس، خود را به مخاطب عرضه می‌کند تا بیشترین اثر را بر فکر و احساس او بگذارد. فراهم کردن مجموعه‌ای از عناصر و مولفه‌ها و نحوه کاربرد این اجزا، تعیین‌کننده میزان رسوخ و اثر‌گذاری شعر است.
برخی از این مولفه‌ها از ضروریات شعر هستند و از آن جمله می‌توان زبان را نام برد. زبان در ابتدایی‌ترین و البته اساسی‌ترین بخش شعر، در کلمات، ترکیب‌ها و دستور زبان، در اولین مرحله ارتباطی شعر، با مخاطب، خود را نشان می‌دهد و سستی یا استحکام شعر را مشخص می‌کند. حس و اندیشه نیز از زیر بناهای شعر هستند اگرچه این هر دو را می‌توان یکی دانست و بی‌تردید در هر شعری تجلی دارند. میزان ارجمندی هر شعر، آنجا که زبان از سلامت برخوردار است، به ارجمندی حس و اندیشه بستگی دارد. افکار تازه و بکر، عواطف و دغدغه‌های ارزشمند، ارزش شعر را مشخص می‌کنند. بسنده کردن به آنچه دیگران یافته و با آن حریر زیبایی از شعر بافته‌اند، شعر را از پویایی و پیشروی باز می‌دارد.
از مشکلات اصلی شعر شاعران جوان یکی کاستی‌های اندیشه‌ورزی و دیگری زبان شعر است. آنچه گفتم مواردی عمومی در شعر شاعران جوان امروز است اما برای شاعر نوپرداز و جوانی چون هانا دهقانی که کمتر از سه سال است کار جدی سرودن را آغاز کرده است، کاستی‌ها در هریک از این موارد، طبیعی و قابل رفع است. شعرهای دختر کلمات، برخاسته از عواطف ناب و اصیل و دست‌نخورده و برخاسته از نگاه و نگرش عاشقانه او به هستی است. او در مواجهه با برانگیزاننده‌ها شعر می‌سراید و به‌نظر می‌رسد این واکنش شاعر، به‌دور از تصنع است. بنابراین بر عواطف مخاطب اثر می‌گذارد. برای تقویت این اثرگذاری، علاوه بر انتظار کشف‌های گوناگون در اندیشه، زبان و صور خیال، ضروری است که به ساختار زبانی توجه و دقت بیشتری شود.
از طرفی نیز، یکی از مولفه‌های موفقیت یک شعر، می‌تواند میزان نفوذ شاعر در اشیا و پدیده‌ها باشد. تمایز شاعر از غیرشاعر، به همین آشنایی‌زدایی‌ها از عادات عینی بر‌می‌گردد. شاعر با دوباره‌آفرینی اشیا و پدیده‌های پیرامونی خود، در بستری از اعجاب و حیرت، مخاطب را با خود همراه می‌کند و با توصیفات متنوع خویش او را شگفت‌رده می‌سازد، در واقع شاعر، تلاش می‌کند جهانی دیگر بیافریند و همین نو‌آفرینی است که او را متمایز می‌کند و تکلیف نوشته‌اش را در مقایسه با دیگر نوشته‌ها روشن می‌سازد. در برخی از شعر‌های هانا دهقانی، علاوه بر حضور این‌گونه هنجا‌رگریزی‌ها و آشنایی‌زدایی‌ها، تغییر شخصیت در سطرهای شعر، باعث القای حالت روان‌پریشی شخصیت راوی است و همین اندک توجه شاعر، باعث شده است که شعر چند قدم به مخاطب نزدیک‌تر شود، هرچند آنچه که در این شعرها، چالش برمی‌انگیزد سادگی موکد و غیر زایای زبان شعرهاست. به‌طوری که در خوانش این شعرها نا‌خودآگاه، رفتار و رویکرد زبانی شاعر، پیاده‌سازی می‌شود و بهتر است شاعر با بهره‌مندی از ظرفیت‌های در اختیار، تجربه‌های خوبش را نیز بر آن بیفزاید.

در برخی از شعر‌ها‌ی او ، تنها مفهوم است که نمایان است و از ظرفیت ادبی و توانایی‌های هنری، اثری به چشم نمی‌خورد. در واقع شاعر در این‌گونه شعرها، فریفته احساس فوق‌العاده‌ای است که در متن وجود دارد و به همین حس اندک و البته ناب، اکتفا کرده است. بیشترین حجم سروده‌های دختر کلمات، آنان هستند که از قد و قامت بیشتری نسبت به شعرهای پیشین او برخوردار است و می‌توان خوی و خصلت‌های تازه‌تری از رویکرد شعر امروز را در آنها مشاهده کرد. شاعر از ساده‌ترین اتفاقات طبیعی پیرامونی خود، به ادراک عمیق‌تری از زندگی دست می‌یابد. به‌دست آوردن این افق‌ها را باید از سوی شاعری جوان و اندک سال، جدی گرفت و به او پر و بال داد.گاه این توجه در اصطکاک ذهنی به دست می‌آید و گاه در استهلاک واژگان و چینش سطرهای شعر. آنچه واضح است این است که هانا دهقانی، همه شعرهای خود را بر دانش و اندیشه‌ای می‌نویسد که توانسته است با آن زیست کند نه تئوری‌هایی که محصول توجه به آنها، آفرینش اثری است که گویی اصیل نیست. شعرهایی که همیشه طرح و رنگی از اندیشه را به خود دارند و شاعر به‌راستی جهان پیرامون خود را به پرسش و چالش واداشته است.

گاهی مخاطب شعر، با خواندن شعرهای هانا دهقانی، به‌سادگی متوجه می‌شود که با شعری روایی مواجه است و روایت شاعرانه بار اصلی و هنری متن را بر دوش می‌کشد. اگر کمی بیشتر در عمق روایت فرو رویم، شاید سوال مهمی ذهنمان را مخدوش کند و آن، این‌که شاعر این شعرها در لحظه سرایش، چگونه به خلق روایی رسیده است. آیا یک مفهوم کلی و شکل داده شده‌ای در سر داشته و سپس قدم در مسیر نوشتن برداشته یا نه عکس آن عمل کرده است و به‌صورت نقطه‌ای و تصویر‌به‌تصویر قلم زده است و در نهایت به فرم روایی رسیده است؟ بی‌تردید برخی از شعرهای این شاعر جوان و جست‌وجوگر می‌تواند در شمار شعرهای خوب قرار گیرند و برخی نیز در شمار شعرهای متوسطی که رو به پیشرفت هستند. ناچارم بر این نکته تاکید کنم که هر شاعری بهترین پرسشگر از خویش و بهترین پاسخ‌دهنده به خود است و خوب است که مرتبا از خود سوال کند که آیا کلمه بهتری می‌توانم به کار ببرم، عبارت تازه‌تری؟ تصویر بهتری؟ و از این دست پرسش‌های پیش‌برنده به سوی تعالی شعر خویش.

در نگاهی کلی، شعرهای هانا دهقانی، شعر تصویر هستند نه فرم. تصویرهایی که غنی و قوی هستند. گاهی تشکل درونی آنها بر مجموعه‌ای از آنها حاکم می‌شود و گاهی تشکل درونی بر آنها حاکم نیست ولی چیزی که شعر‌های این شاعر را همیشه نجات می‌دهد، تخیل تصویر‌ساز اوست. این تخیل سرشار که نتیجه وفاداری او به تجربه حواس خود است، شاید از همان طبیعت غریزی و لطافت روحی و غنایی او ناشی می‌شود که اگرچه در احزا، پویا، متنوع و گسترده و فعال است، در کلیت خود، ایستا، تنوع گریز، محدود و منفعل است. از این رو هر جز را تنها در شکل و مضمون معتاد و دیرینه و مقدر خود می‌نگرد و مجال بروز و ظهور می‌یابد. تصویرهای شعر او تصویرهایی همیشه آرام، عام و باحال و هوایی ملایم و احساساتی است که می‌توان گفت هر قطعه از شعر هانا دهقانی، دختر کلمات، تجلی‌گاه یافته‌های تخیل اوست.

برای این شاعر جوان، آرزوی آینده‌ای روشن در دنیای شعر دارم. در پایان چند نمونه از شعرهای او را می‌آورم: «اگر تو را/ از من می‌گرفتند/ نیمی از جهان تاریک بود/ نیم دیگرش با شمع می‌تپید/ و من/ با چشم‌های بسته شعر می‌گفتم» یا «نام کنار ستاره‌ها/ قلبم/ در چنگال‌های پرنده‌ای سرخ/ چشمانم/ میان ابرها/ دستانم/ برگ‌های درختان/ روحم/ در رودخانه‌ها/ چگونه به تو بپیوندم؟». «دریا/ چشم‌های توست/ که غروب می‌کند/ خورشید/ پشت آن/ و کوسه‌ماهی‌های کوچک را رها می‌کند/ زندگی / چرخش زمین است به دور تو/ یک سال بعد/ دوباره عاشق می‌شوی/ مثل امروز/ که حلقه‌های زیادی در آسمان می‌بینم/ یک روز/ خودم را پرت می‌کنم از آسمان/ چراغی می‌شوم در خانه/ آجری در یک دیوار بلند / که تنها ابرها در بالای آن/ از جاده‌ای به جاده‌ای دیگر کوچ می‌کنند».

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، دهقانی ، شعر
نظرات بینندگان