بامدادجنوب- هدي خرم آبادي:
درون انسانها پر از ناگفتههایی است که روزانه با خود حمل میکنند و شباهنگام در خلوت و تنهاییشان آنها را بارها مرور میکنند. انسانهایی که به هر دلیلی مَحرم و سنگ صبوری در اطراف خود نمیبینند و ناگزیر یا خود مَحرم اسرار خود میشوند یا به پناهگاهی متوسل میشوند که سرابی بیش نیست و بیش از هر زمان دیگری انسان را به خلأ و تنهایی فرو میبرند. این تنهاییها و ناگفتههاست که گاه فرد را تا مرز جنون میکشد و پدیدهای به نام «خودکشی» را رقم میزند.
هر چقدر هم که به بهانه حفظ آرامش شهروندان، سعی در کتمان آسیبهای اجتماعی کنیم اما موج این آسیبها درست زمانی که در خواب غفلت به سر میبردیم و در دنیای خویش مشغول روابط خویشاوندی، شغلی و دوستانهمان و غرق در آمال و دغدغههای روزمرهمان بودیم، روز به روز شدت گرفت تا به امروز که دیگر نمیتوان آنها را کتمان و انکار کرد.
شاید علت خودکشی دو دانشآموز دختر اصفهانی آنگونه که در رسانهها «نهنگ آبی» معرفی شد، از سوی مسوولان و کارشناسان تکذیب شد اما به هر حال صورت مساله پاک نشده و فاجعهای به نام «خودکشی» و روند رو به افزایش آن همچنان باقی است.
2 آبان ماه در مدرسه راهنمایی دخترانه قدس بوشهر، دختری اقدام به خودکشی میکند که خوشبختانه تنها در ناحیه پاها دچار آسیب شده و حال عمومی وی خوب گزارش شده است. در استانی که روزگاری مهد امنیت و آرامش بوده، شاهد افزایش خشونتها هستیم و این خود بیانگر زنگ خطری است که به صدا درآمده است. البته این گفته بدان معنا نیست که استان بوشهر ناامن شده بلکه این حوادث موید روند رو به رشد و افزایش آسیبهای اجتماعی در کل کشورست که باید برای کاهش و کنترل آن تدابیر ویژهای اندیشید؛ تدابیری که تنها بر دوش یک فرد یا سازمان و نهاد نیست و همه گروههای اجتماعی از جمله خانواده، مدرسه، محل کار، گروههای دوستی و ... باید همراه و متحد باشند. روز سهشنبه هفته جاری مدیرکل آموزش و پرورش استان در مصاحبهای به همکاری و همراهی و توجه همه نهادها به آموزش و پرورش تاکید کرده بود و اینجاست که صحت و درستی این گفته نمایان میشود. از نهاد کوچک خانواده گرفته تا نیروی انتظامی، آموزش و پرورش و مدرسه و دیگر نهادهای تربیتی در این امر سهیم هستند.
به مدرسه قدس رفتم تا از نزدیک با مسوولان مدرسه در این مورد گفتوگو کنم. آخر وقت بود. مدرسه تعطیل شده بود اما هنوز تعدادی از دانشآموزان به همراه برخی مسوولان در مدرسه بودند. با چند نفر از دانشآموزان در این مورد صحبت کردم. تعدادی از آنها شاهد حادثه بودند و محل سقوط را که در تصویر هم مشخص است به من نشان دادند. به گفته این دانشآموزان، دختر یادشده دو روز پیش از حادثه هم از قصد خودکشیاش گفته بود و روز حادثه زمانی که مدیر مدرسه سر صف صبحگاهی به دانشآموزان گوشزد میکرده که اینجا مدرسه است نه محل خودکشی و به خانواده این دانشآموز اطلاع میدهیم و ...
دخترک خودش را از پنجره کلاس به بیرون پرت کرده است. اینجاست که ملاکها و معیارها برای جذب و استخدامی نیروهای سازمانی به نام «آموزش و پرورش» خودنمایی میکند. مدیر و معلمی که باید با حالات و روحیات متفاوت، حساس و آسیبپذیر دانشآموزان آشنا باشد و به صورت حرفهای برخورد کند، گاه با یک رفتار ناشیانه بستر آسیبهای اجتماعی را ناخواسته رقم میزند. اینجاست که نقش مشاوران آگاه و مجرب و مسوولیتپذیر در مدارس آن هم در دورهای که فضای مجازی به تنهایی بار سنگینی از جرائم و آسیبهای اجتماعی را منجر میشود، پررنگ میشود. آیا در همه مدارس از مشاوران آگاه و مجرب بهرهمند هستیم؟ حال این سوال پیش میآید که چرا مدیر و مسوولان مدرسه تهدید دانشآموز را جدی نگرفتهاند و چرا پنجره کلاس حفاظ نداشته تا بتواند مانع موقتی برای این اقدام شود.
به گفته این دانشآموزان، دخترک با مادرش قهر بوده و شنیدن این جمله که «تو دیگر دختر من نیستی» از زبان مادرش برایش بسیار سنگین تمام شده و این تضاد و تناقض در خانواده و مدرسه ادامه داشته تا منجر به خودکشی شده است.
در همین راستا، یک روانشناس در بوشهر میگوید: باید به دو نکته توجه جدی داشته باشیم. نکته نخست اینکه باید تهدیدها را از هر نوعی که باشند، جدی یا غیر جدی، پیگیری کنیم، چراکه جدی گرفتن هر تهدیدی، پیشگیری از یک فاجعه است و نکته دوم اینکه خانوادهها فرزندانشان را به خاطر یک اشتباه تنبیه غیر منطقی نکنند و مراقب رفتارهایشان و تاثیری که بر فرزندانشان میگذارد باشند. به خاطر یک اشتباه، کل شخصیت و هویت فرزندشان را زیر سوال نبرند.
بنا نیست در چنین حوادثی به دنبال مقصر بگردیم و اعلام کنیم که این حادثه به علت کوتاهی خانواده دانشآموز بوده یا مدرسه، هر چند هر دو نهاد اجتماعی (خانواده و مدرسه) باید مسوولیت آن را بر عهده بگیرند. مدارس و آموزش و پرورش باید به جای برنامههای حاشیهای و ناکارآمد و برگزاری کارگاههایی که بیشتر کاربرد نمایشی و تبلیغی دارند فاصله بگیرند و به رسالت اصلی خود که همان «آموزش و پرورش» است بپردازند. این در حالی است که در کمتر مدرسهای در کشور (نه فقط بوشهر) از بُعد پرورش خبری نیست. ضروری است که والدین با فرزندانشان «دوست و رفیق» باشند تا محرم اسرار آنها شوند. ضروری است که کارگاههای آموزشی با حضور مشترک دانشآموزان و والدین آنها برگزار شود. لازم است که با دانشآموزان و احساسات و نیازهای آنها به صورت شفاف و منطقی برخورد کرد و اجازه داد از احساسات و عواطفشان سخن بگویند.
این خودکشی با هر دستاویز و بهانهای از سوی دخترک صورت گرفته باشد و هر چند پایان غمگینانگیزی نداشت اما نباید آن را سرسری گرفت و گفت که تنها سانحهای جزئی بوده! (یکی از مسوولان مدرسه قدس به خبرنگار بامداد جنوب گفت چرا مردم شایعهپراکنی میکنند، این اتفاق تنها یک سانحه جزئی بوده است). خانوادهها به عنوان نخستین نهاد شکلگیری شخصیت کودک ضروری است که به تربیت فرزندشان توجه کافی داشته باشند. فرزند آگاه، والدین آگاه میخواهد. ما روزانه برای خرید برخی لوازم غیر ضروری خرجهای هنگفتی میکنیم اما حاضر نیستیم مبلغ بسیار ناچیزی را به مشاوران و روانشناسان بدهیم تا مشکلی را که ما به هر دلیلی قادر به حل آن نیستیم، آنها گرهگشایی کنند. تضادهای رفتاری در شخصیت این دانشآموز منجر به چنین اتفاقی شده که واکنشهای بعدی با آن نیز میتواند تبعات دیگری هم برای خود دانشآموز و هم برای دانشآموزان دیگری داشته باشد که شاهد سقوط او بودهاند... برای فرزندانمان چه در خانه و چه در مدرسه وقت بیشتری بگذاریم.