بر اساس این خبر، نکته جالب توجه این کتاب شمارگان 200 نسخهای آن در جامعهای است که سالی چند هزار عنوان کتاب شعر در آن منتشر میشود. علی باباچاهی در بخشی از مقدمه این کتاب آورده است: «سالها پيش در يكى از مجلات ادبى، مباحثى زيرعنوان «تاملات؛ از صفر» چاپ كردم كه بعدها آن را در كتابى با عنوان «بيرون پريدن از صف» جاى دادم. حاليا به انگيزه و ضرورتى اين اسم (تاملات؛ از صفر) را بر كتابى كه در دست داريد مىگذارم، با اين توضيح كه هيچيک از آن «تاملات...» در اين كتاب نيامده است! و چرا بيايد؟ گاه اينگونه وسواسها، بيدارى آدم را در خواب نيز بر هم مىزند! مقالههاى راهيافته در اين كتاب، فرايند تعمق و تاملات نيمقرن زيست ادبي هنرى من است! بىانگيزه نبوده و گاه به اشاره نيز بوده كه ضرورت دارد، اين بحث را باز كنى و بسط بدهى آن را، آنها را: بحران و جريانهاى شعرى را، «منسالارى» و «فنسالارى» را، «فرا» وَ «پَسا» را، «مكتبسازى» و بازىهاى رهيافته در شعر را! وَ من نوشتهام آنچه را كه «نوشتن»، خود به طراوت و صراحت گفته و مىگويد: بنويس...!».
همچنین باباچاهی در مقدمه این کتاب و در پاسخ به این پرسش بنیادی که «چه مینویسد؟» پاسخ میدهد: «تکراری است این پرسش! میدانم، میدانستهام! تکرار اما همیشه دلآزار نیست! بوده که نبوده! هست که نیست! ماه و خورشید نو، از نو میآیند و از نو هم، نوعی تکرار است، بیآزار ولی تابناک و طربناک نیز! مینویسم. بشریت اما چشم به راه نوشتن من نیست تا مایه نجات و رستگاریاش شود. نوشتن هدف، در نفس خود، هدف است نوشتن نیز! رودخانگیاش را با خودش همراه کرده و یک رودخانه است فقط! مفید و مفرح است اگر، جز این نمیتواند باشد، آدم آتشگرفته؛ شده خود را به رودخانه بیندازد، انداخته! هدف اما این نبوده! غرقانیدن آدمها به مذاق من و رودخانه خوش نمیآید! در نوشتن، گرفتار نوشتار میشوی و هدف است این! هدف این است! کسی اما چیزی مینویسد و در نوشتن همراه میشوی با دستها و چشمهایی که در تو نگرانند و نگران تواند!».