الهام بهروزی:
«هنرمندان
پیوسته شکل و عظمت می بخشند و جز این کاری نمیکنند. آنها بهویژه به موقعیتها و
اشیایی شکل و عظمت میبخشند که اصولا انسان در آنها خود را خوب، بزرگ، سرمست، شاد،
مقدس و عاقل میپندارد.» (فریدنیش ریچه)
هنر مبحثی است
که بیش از هر چیز با زیبایی و لذتی وصفناپذیر پیوندی تنگاتنگ دارد و از همین روی،
قرنهاست که جامعهشناسان، فیلسوفان و روانکاوان به اهمیت و جایگاه هنر در ارتقای
سلامت روان بشر تاکید وزیدهاند؛ بهگونهای که زیگموند فروید، پدر علم روانکاوی
در مقالهای در خصوص مجسمه موسی اثر میکل آنژگفته است: «آثار هنری تاثیر عمیقی بر
من میگذارند، بهخصوص ادبیات و مجسمهسازی بیش از نقاشی چنین تاثیری بر من دارند.
تامل در این آثار سبب میشود ساعاتی طولانی را برابر آنها بگذرانم، درحالی که سعی
میکنم آنها را به شیوه خاص خودم درک کنم؛ یعنی برای خودم توضیح دهم که تاثیر آنها
برخاسته از چیست؟! هرگاه نتوانم به این مهم برسم، مثلا در مورد موسیقی، تقریبا قادر
نخواهم بود هیچ گونه لذتی کسب کنم. در من نوعی گرایش ذهنی عقل باور یا شاید
روانکاوانه مانع میشود در برابر چیزی ترغیب شوم بیآنکه بفهمم چرا تحت تاثیر آن
قرار گرفتهام و چه چیز است که بر من اثر گذاشته است.»
همچنین فروید در مقالهای دیگر، فعالیتهای هنری را مبتنی بر محرومیتهای زندگی و
امیال واپسزده میداند. وی از سویی اعتقاد دارد که لذت ناشی از ادبیات و هنر ناشی
از رها شدن فشارها و تعارضهای روانی فرد است و از سویی دیگر، نقشآفرینی هنری را
در پالایش امیال سرکوفته که با مخالفتهای اخلاقی و اجتماعی روبهرو بوده است، به
سوی هدفهای اجتماعی برتر میداند. بنابراین به باور او پالایش روانی ناشی از
آفرینش آثار هنری موجب رهاسازی هیجانات، تعدیل فشارهای روانی و آرامش هنرمند است.
(نقش هنر در پرورش خلاقیت و ارتقای سلامت روانی دانشآموزان، سیدصادق نبوی، ص 11)
با این اوصاف،
میتوان به جایگاه ویژه هنر در رشد و بالندگی روان و تخلیه هیجانات دانشآموزان
معترف شد؛ بنابراین میطلبد که با نگاه ویژهای به هنر در مدارس نگریسته شود؛
چراکه هر آنچه زیرمجموعه هنر بهشمار میرود با درون، احساس، هیجان و رویاهای
افراد سر و کار دارد. از اینرو وقتی نویسندهای قلم به دست میگیرد و ایدهای یا
سوژهای را جان میبخشد بخشی از رویاها و ناخودآگاهها یا خودآگاههای بشریت را میآفریند
که برای بسیاری قابل فهم و لمس است یا وقتی کودکی مدادرنگی را بر کاغذ سفید به گردش
در میآورد و نقوش و خطوط درهم و شکیل یا نامفهومی را ترسیم میکند، از ضمیر خود
مفاهیمی را ناخودآگاه به دنیای بیرون بروز میدهد که با اندکی روانکاوی میتوان
دنیای زیبای درونش را خواند.
افزون بر اینها، هنرهای نمایشی هم در این زمینه
نقش شگرفی را ایفا میکند و میتواند در تسکین و درمان بسیاری از بیماریهای روحی روانی
تاثیر بسزایی بگذارد؛ آن هم در شرایطی که آسیبهای متعددی در لایههای جامعه نفوذ
کرده و کوچک و بزرگ را تحت تاثیر قرار داده است. بدون شک با کمک ابزاری چون هنر میتوان
سیمای زشت و کریه خیلی از این آسیبها را از همان کودکی برای فرزندانمان در مدارس
در قالب نمایش، موسیقی، قصهگویی، داستاننویسی، نقاشی، مجسمهسازی و ... نمایش
داد و آنها را با مخاطراتی که آیندهشان را تهدید میکند بیشتر آشنا ساخت. همانگونه
که اطلاع دارید ما زمانی با جامعهای سالم و آرام روبهرو میشویم که افرادی سالم
و سرزنده پرورش داده باشیم. افرادی که روح و روان آنها از اوان کودکی با زیباییها
و نیکیها و بهدور از پلشتیها بالنده شده باشد.
یک استاد دانشگاه و جامعهشناس در خصوص
نقش هنر در پرورش خلاقیت و ارتقای سلامت روانی دانشآموزان به بامداد جنوب گفت: خلاقیت
و ارتقای سلامت روان دانشآموزان تحت تاثیر عوامل فراوانی قرار دارد که «هنر» یکی از
مهمترین این عوامل بهشمار میرود. حسن هنر در این است که عمومی و نرم است. شیرین
است و اثرگذاردر مقایسه با علم و سایر عوامل.
عیسی صفوی در
ادامه در پاسخ به این پرسش مبتنی بر اینکه امروز در سیستم آموزشی ایران تا چه
میزان بحث هنر جدی گرفته شده است، توضیح داد: متاسفانه باید گفت که سهم هنر در
نظام آموزشی ما ناچیز است. حتی سهم آن در کلاس و درس هم رعایت نمیشود.
وی درباره
تاثیر هنرهایی نظیر موسیقی، ادبیات، هنرهای تجسمی در تربیت کودکان گفت: این هنرها در
تربیت کودکان لازم است؛ اما کافی نیست؛ چراکه این هنرها باید در کنار اخلاق قرار
گیرند تا تاثیر بیشتری داشته باشند.
این جامعهشناس
در ادامه در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه روانشناسان و روانکاوانی چون فروید،
یونگ و... اهمیت زیادی به هنر در درمان روح و روان افراد میدهند، حال از دید شما
هنر در درمان امیال سربسته افراد در جامعههایی چون ایران چقدر میتواند راهگشا
باشد، بیان کرد: البته تاثیر هنر بر روح هنوز اثبات نشده است؛ اما بر روان کاملا
اثبات شده است. حال این تاثیر میتواند مهارکننده و تحریککننده باشد که این تابع
مدیریت هنر و نسبت آن با اخلاق است.
صفوی در پایان
در پاسخ بهاین سوال نیز مبنی بر اینکه برای دانشآموزانی
که از مشکلات خانوادگی رنج میبرند، فعالیت در کدام هنر را توصیه میکنید؟ از دید
شما هنر نقاشی و داستاننویسی چقدر در روحیه آنها میتواند نقش آفرین باشد، تصریح
کرد: نخست آنکه نوع مشکل خانوادگی باید تعریف شود، سپس بر اساس آن انتخاب صورت
گیرد. البته تحقیق مشخص و اثبات شدهای در این زمینه وجود ندارد یا بنده از آن
اطلاعی ندارم؛ اما عموما «نوشتن» نقشی موثر در تخلیه درون دارد. نقاشی هم چنین
نقشی را برعهده دارد. در این راستا باید گفت، کارکرد و نقش هنر در گام اول باید در
جامعه جا بیفتد. در واقع خانوادهها باید نخست نقش و کارکرد هنر را برای فرزندان
خود تبیین کنند، سپس در گام بعد مدرسه چنین نقشی را بر عهده دارد.