bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۷۶۵
تاریخ انتشار: ۴۱ : ۲۱ - ۲۴ آبان ۱۳۹۹
مهشاد لسانی (رمان‌نویس) در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
اسماعیل مسیح‌گل: لسانی در خصوص اینکه چگونه نویسنده شد، به بامداد جنوب می‌گوید: «دقیقا نمی‌دانم از کی وارد دنیای نویسندگی شدم؛ شاید از همان ۱۳ یا ۱۴ سالگی! اما آن زمان خیلی جدی آن را نمی‌گرفتم.


اسماعیل مسیح‌گل

«لم داده بود روی مبل و سیگارش را دود می‌کرد:

_خودم تمیز می کنم! بیا بشین!تحت تاثیر هیچ نویسنده خاصی نمی‌نویسم!

از خونسردیش حرصم گرفت: اون سیگارو خاموش کن! سیگار به دست جلو آمد و روی اپن خم شد، پکی زد و دودش را توی صورتم فوت کرد. بعد با صدای بمی که حالا عمیقتر شده بود، گفت: چرا؟ گفته بودی خوشت نمیاد من سیگار بکشم؟ داشتم خفه می‌شدم! سیگار نصفه نیمه را از بین دو انگشتی که شکل هفت شده بود، بیرون کشیدم و با لج توی ظرفشویی خاموش کردم. ابروهایش کج شدند و چشمانش گشاد: چرا اینطوری کردی دختر؟ داشتم می کشیدم! صدایم را بلند کردم: نکش! اینجا بوی سیگار می‌گیره، اون وقت مامان من دیگه ول کنم نیست. پدرمو در می‌اره! دیروز می‌گفت یکی اینجا بوده!» (بریده‌ای از رمان «از قلب کویر» نوشته مهشاد لسانی)

مهشاد لسانی، نویسنده و داستان‌نویس و متولد تهران است. وی تاکنون چهار کتاب به‌نام‌های «بخت زمستان»، «از قلب کویر»، «ایستگاه آخر» و «اولین شکوفه گیلاس» راهی بازار کتاب کرده است که با استقبال خوبی هم مواجه شده‌اند. او در آثارش با نگاهی معماگونه به روایت داستان‌هایی پیرامون عشق، زن و... می‌پردازد و تصویری جدید از سوژه‌های انتخابی خود به مخاطب ارائه می‌کند.

لسانی در خصوص اینکه چگونه نویسنده شد، به بامداد جنوب می‌گوید: «دقیقا نمی‌دانم از کی وارد دنیای نویسندگی شدم؛ شاید از همان ۱۳ یا ۱۴ سالگی! اما آن زمان خیلی جدی آن را نمی‌گرفتم. برخلاف خیلی از نویسنده‌ها که می‌گویند نویسندگی عشق‌شان بوده، من بیشتر به‌دنبال شغلی پردرآمدتر بودم. نوشتن برایم به‌اصطلاح یک «هابی» بود اما داستان یا رمان که می‌خواندم، در آن غرق می‌شدم؛ برای مثال، وقتی چوبک یا  هدایت یا کتاب‌های تاریخی را که می‌خواندم، محو می‌شدم و ولع خواندن داشتم. خیلی خوب می‌خواندم. مخصوصا آثار کلاسیک ایرانی و خارجی را. تابستان‌های نوجوانی‌ام کلا با بالزاک و ژول ورن و هرمان ملویل ‌گذشت. البته آن زمان زیاد هم می‌نوشتم. اتفاقا رمانی با محوریت انقلاب و روزهای پرآشوب دهه شصت نوشتم اما فکر می‌کردم نویسنده‌ها چقدر مظلومند و نمی‌خواستم نویسنده شوم. حس می‌کردم باید شغل جسورانه‌تری انتخاب کنم که کردم و در شرکت‌های مختلف خارجی و وارداتی و صادراتی به‌عنوان کارشناس بازرگانی خارجی مشغول به کار شدم. فکر می‌کردم یکجا نشستن و نوشتن مداوم کسالت‌بار است. یادم می‌آید ۱۰ ساله بودم که کسی از من پرسید: می‌خواهی در آینده چکاره شوی که منم سریع جواب دادم: نویسنده! اما نمی‌دانم چطور و از کجا این حرف توی دهانم آمد. خوب یادم است که یاد کتابخانه پر و پیمان پدربزرگم افتاده بودم و تصویر غلامحسین ساعدی روی جلد یکی از کتاب‌ها که یک دفعه از دهانم پرید: نویسنده!»

در ادامه گفت‌وگویی را با مهشاد لسانی، نویسنده جوان پیرامون نویسندگی، جوایز ادبی و... صورت داده‌ایم که در ادامه می‌آید.

خانم لسانی شما بیشتر به نوشتن در ژانر معمایی علاقه‌مند هستید، آیا این ژانر در کشور ما مخاطب دارد؟ و شما در این زمینه بیشتر تحت تاثیر کدام نویسنده جنایی می‌نویسید؟

بله، همین‌طور است من به ژانر معمایی خیلی علاقه دارم؛ چون تنها چیزی که می‌تواند نوشتن را برایم جذاب کند، همین گره‌افکنی است. دوست ندارم وقتی یکی مطلع داستانم را می‌خواند، حدس بزند آخرش چه اتفاقی می‌افتد. البته مخاطب باهوش زیاد است؛ اما ترجیح من گره‌افکنی و هیجان دادن به داستان است. در حقیقت من نه داستان کند می‌خوانم، نه می‌نویسم. ژانر معمایی در ایران هنوز آن‌گونه جا نیفتاده که بگوییم گروه وسیعی از مخاطب را پوشش می‌دهد اما مخاطب خودش را دارد، نقدش را دارد و نویسندگان خاص خودش را هم دارد. در ضمن معمایی صرف نوشتن زیاد مطلوب نیست! به‌نظرم باید با ژانر دیگری تلفیق شود تا جذاب‌تر به نظر بیاید. برای مثال، می‌توانیم بعد اجتماعی یا روانشناسی را وارد داستان معما کنیم. یک تریلر معمایی روانشناختی بنویسیم یا یک تریلر معمایی اجتماعی. به نظرم مخاطب جدید و تازه‌نفس داستان‌خوان نیاز به هیجان و تعلیق دارد تا ذهنش درگیر باشد و بتواند حلاجی کند و به اکتشاف برسد. در پاسخ به این سوال که تحت تاثیر کدام نویسنده می‌نویسم باید بگویم که در حال حاضر تحت تاثیر نویسنده خاصی نیستم! چون دوست دارم راه خودم را بروم و مرید کسی نباشم.


تحت تاثیر هیچ نویسنده خاصی نمی‌نویسم!


آیا در حیات حرفه‌ای نویسندگی‌تان به جایزه‌های ادبی هم نگاهی دارید و تاثیر این جوایز را در روند کارتان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

جوایز ادبی خیلی به پیشرفت نویسنده کمک می‌کند. البته اگر به دور از مافیا باشد. اگر جایزه‌ای درگیر مافیا و دسته‌بندی‌های خاص نشده باشد، می‌تواند انگیزه خوبی برای یک نویسنده باشد. انگیزه برای اینکه بیشتر بخواند، بیشتر بنویسد و بیشتر تحقیق کند و مردم و جامعه را بشناسد. بعد دیگری هم وجود دارد. جوایز ادبی، به شناخته‌شدن یک نویسنده در عرصه ادبیات هم کمک می‌کند. از دید من، اینکه قدرت قلمت داور کارکشته جشنواره‌ای را تحت تاثیر قرار دهد که تو را برنده اعلام کند یا به مرحله نیمه‌نهایی برساند، ارزشمند است. می‌تواند یک جهش در جهت شناخته‌شدن و معرفی‌شدن به عرصه ادبیات جدی باشد. خود من هر بار که نامم را در لیست برندگان نهایی جشنواره‌های معتبر داستان کوتاه، دیده می‌شود، کلی انگیزه برای ادامه دادن این راه می‌گیرم. اینکه بالاخره داستانم دیده شده، برایم شعف‌برانگیز است.


بهترین اتفاقی که در عرصه نویسندگی برای شما افتاده است، چیست؟

اتفاق‌های خیلی خوبی در روند و راهی که در نوشتن، دنبال می‌کنم، برایم افتاده است. برای مثال، پرفروش شدن رمان آخرم یعنی «اولین شکوفه گیلاس» که در کمتر از دو ماه به چاپ دوم رسید، یکی از این اتفاق‌های خوب بود. همین اتفاق‌ها ممکن است از نظر جمع کثیری بسیار عالی باشد و نیروی محرکه برای پیشرفت؛ اما هنوز آن اتفاق خوبی که خودم انتظارش را داشته باشم، برایم نیفتاده است. اتفاقی که تمام ابعاد وجودی و آرزوهایی را که برای خودم دارم، سیراب کند و سکوی پرتاب من باشد.

یک‌جایی میخاییل باختین گفته است: «رمان ژانر زمانه ما است.» فکر می‌کنید در این جهانی که هر روز صنعتی‌تر می‌شود رمان تا کجا پیش خواهد رفت؟

رمان هم مثل خیلی از پدیده‌ها و متون ادبی، دچار تغییر و تحول شده است. خیلی قبل‌تر از الان خواندن آثار کلاسیک بسیار جالب و بحث‌برانگیز بود و حالا خواندن رمان‌های موج نویی. رمان‌هایی که آنقدر مدرن و غنی نوشته شده‌اند که صحنه به صحنه میخکوبت می‌کنند. در جامعه صنعتی ما، رمان می‌تواند یک آینه باشد که انعکاس اتفاقات روزمره یا اتفاقات سیاسی و اجتماعی یک جامعه باشد. به عبارتی، رمان آینه تمام‌نمای مناسبات آدم‌ها و پدیده‌ها در دنیای امروز است. گاهی نیاز نیست مسائل خاصی را از رمان بیاموزیم. همین که یک متن، توجه ما را به زندگی‌های موازی در آن سوی جهان‌های مختلف جلب می‌کند، جذاب و گیراست. اینکه بدانی مثلا مردم در دوران قذافی چطور زندگی می‌کرده‌اند یا جنگ در سوریه چطور اتفاق افتاده، به نظرم هیجان‌انگیز، قابل تفحص و قابل تامل است. اینکه تا کجا پیش خواهد رفت، درست نمی‌دانم. به نظرم در نهایت در دنیای صنعتی از حالت کاغذی در بیاید و الکترونیکی شود.

آیا با نظر مبنی بر اینکه «در جهانی که هر روز پیچیده‌تر می‌شود، رمان‌هایی که به فضاسازی و روایت و شخصیت‌پردازی می‌پردازند، قابلیت ارائه تصویری از جهان معاصر را ندارند»، موافق هستید؟

شاید گفته‌های من مخالف نظر شما باشد. اتفاقا خیلی از رمان‌نویسان بزرگ، با فضاسازی و شخصیت‌پردازی، قصه می‌گویند و حرفشان را می‌زنند. مثل چوبک که به‌قدری فضاسازی‌های قابل توجهی دارد که خود به خود داستان و درون‌مایه را القا می‌کند. فضاسازی و شخصیت‌پردازی رکن اصلی رمان‌نویسی‌ است که اگر نباشد متن سردرگم و سرگردان خواهد شد.

تحت تاثیر هیچ نویسنده خاصی نمی‌نویسم!

شما اصولا رمان عمیق یا غیر عمیق را با چه معیارهایی می‌سنجید؟

هر نویسنده‌ای که قلم در دست دارد و می‌نویسد، مطمینا اندیشه‌ای پشت نوشته‌هایش دارد. خوب فکر می‌کند و به درون‌مایه یا پیرنگ و حرفی که می‌خواهد درون داستانش بریزد، می‌پردازد. اکثر رمان‌ها عمیقند و زیر لایه دارند. من رمان غیرعمیق نخوانده‌ام. برخی درون‌مایه تاریخی دارند و برخی دیگر درون‌مایه اجتماعی و روانشناختی که همه ارزشمند است؛ اما خب، به‌شخصه رمان‌هایی را که علنی می‌خواهند درس اخلاق بدهند و یک مشت حرف‌های کلیشه و نصیحت را به خورد ذهن مخاطب بدهند، نمی‌پسندم. برای مثال، مضمون این باشد که فلان کار خوب است! یا فلان آدم بد است چون این لیست از کارها را انجام داده. چون نویسنده نه معلم است نه نصیحت‌گو نه مددکار اجتماعی! باید قصه‌اش را بگوید به دور از حرف‌های تکراری و متهم یا بری کردن افراد خاص یا کاراکترهای داستان.

اگر نویسنده نمی‌شدید، دوست داشتید چکاره می‌شدید؟

اگر نویسنده نمی‌شدم، قطعا جهانگرد می‌شدم. یک ون آخرین مدل می‌خریدم و وسایل مورد نیاز زندگی یک انسان را در آن جا می‌دادم و با یک پاسپورت می‌رفتم دور دنیا را می‌گشتم. عاشق سفر و دیدن بوم‌های مختلف هستم؛ چه داخل ایران و چه خارج از ایران.

سخن پایانی؟

در آخر باید بگویم که بخوانید. بخوانید... کتاب خوب بخوانید. اگر محتوا و یا تکنیک کتابی را متوجه نشدید، بد خطابش نکنید. سعی کنید مطالعه کنید تا مولفه‌های یک ژانر را بیشتر بشناسید. مطالعه کتاب‌های خوب ذائقه و ذهن را تر و تازه و متعالی نگه می‌دارد.

 

 

نام:
ایمیل:
* نظر: