بامداد جنوب: یکی از مفاهیمی که در چند سال اخیر دائم از
سوی کارشناسان حوزه رسانه بر آن تاکید میشود، بحث سواد رسانهای است. حال ممکن
است که این سوال پیش بیاید که اصلا سواد رسانهای چیست؟ کارشناسان این حوزه تعریفی
که برای آن درنظر گرفتهاند عبارت است از: سواد رسانهای یا Media Literacy نوعی تکنیک عملی و مهارت
بسیار ویژه است که در عصر حاضر یکی از مهمترین آموزشها در جهان تلقی میشود. سواد
رسانهای به فرد این توانایی را میدهد که تحلیل مناسبی از مطالب منتشر شده در انواع
شبکههای رسانهای را داشته باشد.
بدیهی است در دنیایی که خبرها بهصورت انفجاری در جهان بهکمک
شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و سایر رسانههای دیگر منتشر میشوند، به کمک سواد
رسانهای میتوان صحت و سقم آن را تعیین کرد. از اینرو، مخاطبان هوشمند که قادر
به تحلیل و تجزیه مطالبمنتشر شده هستند، بهراحتی خبر درست را از خبر نادرست
تشخیص میدهند و به آسانی تن به پذیرش هر شنیدهای نمیدهند. در حقیقت، سواد رسانهای
مانند نوعی تغذیه است. کسی که مهارت خوبی در تحلیل رسانه کسب کرده، میتواند نوع تغذیه
دریافتی و رژیم خود را انتخاب کند. در واقع همه اطلاعات و اخباری که امروزه از طریق
موبایل، تلویزیون و شبکههای جهانی به فکر و ذهن مردم تزریق میشود، ترکیبی از انواع
تغذیههایی است که برای همه مناسب نیست.
تنها سواد رسانهای میتواند به فرد در تشخیص درست نوع تغذیه
کمک کند. در غیر این صورت فرد دچار مسمومیتهای ذهنی و فکری میشود و قدرت تشخیص درست
و نادرست را از دست میدهد. افرادی که سواد رسانهای پایینی دارند دچار انتخابهای نادرست و هیجانات
تلقینی رسانه میشوند. اینگونه افراد کنترل تصمیمات و هیجانات خود را به رسانه واگذار
میکنند و این موضوع تبعات خطرناکی برای جامعه و بهصورت کلان کشور دارد.
با این اوصاف، سواد رسانهای یکی الزام برای خانوادههای
امروزی است که از هر جهت در معرض اخبار قرار دارند. تجربه نشان داده است که
خانوادهای که دارای سواد رسانه بالایی است، میتواند خانواده خود را از مضرات و مشکلات
رسانههای مخرب مصون سازد و قدرت تحلیل درست را به اعضای خانواده منتقل کند. بنابراین آموزش
سواد رسانه، باید ابتدا از خانواده شروع شود و به مرور در سطوح مختلف جامعه رواج یابد.
در این راه مسوولیت افراد صاحبنظر، اساتید، پژوهشگران و اندیشمندان در حوزه رسانه
به شدت اهمیت دارد. این افراد به کمک استراتژیتهای اجتماعی میتوانند در اعتلای سطح
فرهنگ و سواد رسانه در جامعه بهترین نقش را ایفا کنند.
بدیهی است افراد خانواده میتوانند با استفاده صحیح از رسانهها
آگاهیهاي خود را افزايش دهند، پیرامون مسائلی که شاید در فضای حقیقی یا غیر رسانهای
قابل تجربه نباشند، تجربه کنند و نیازی به پرداخت هزینه در قبال تجربه کردن نيز نداشته
باشند. برای مثال، سفر به اعماق دریاها و اقیانوس ها برای همه افراد ممکن نیست اما
از طریق رسانهها این تجربه ممکن میشود .
همچنین خانوادهها با استفاده درست از رسانهها میتوانند مهارتهای
خود را در زندگی افزايش دهند. برای مثال، حضور شما در اینترنت و استفاده شما از مطالب
قرار داده شده در سایتهای مختلف میتواند باعث افزایش اطلاعات، آگاهیها و مهارتهای
شما در زندگی اجتماعی و خانوادگیتان شود؛ اما از طرف دیگر استفاده نادرست از رسانهها
نه تنها كمكي به ارتقای سطح فکری، فرهنگی و مهارتی خانوادهها نمیكند، بلکه باعث بهوجود
آمدن معضلات و مشکلات عدیدهای میشود که شاید خیلی از آنها قابل جبران نباشد.
بارها شده که در اطراف خود با افراد و خانوادههایی برخورد میکنیم
که از افت تحصیلی کودک خود ابراز نارضایتی میکنند یا خانوادههایی را میبینیم که
مدت زمان بسیاری را صرف استفاده افراطی از رسانهها میکنند اما مدتزمان کوتاهی را
به برقراری ارتباط با خانواده خود اختصاص میدهند و کمتر با اهل خانه خود هم کلام میشوند.
این اختلاف و تفاوت در استفاده صحیح و استفاده نادرست از رسانهها ضرورت یادگیری فن
و مهارت استفاده بهینه از رسانهها یا «سواد رسانهای» را بسیار ضروری و حیاتی میکند.
در این باره بهاره نصیری، استادیار و عضو هیأت علمی پژوهشگاه
علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مقالهای با عنوان «نقش و اهمیت سواد رسانهای در
خانواده دیجیتال ایران» نوشته است: «توجه به سواد رسانهای در خانواده یعنی جایی که
فرزندان ما در آن اولین اصول زندگی را یاد میگیرند، بسیار اهمیت دارد. همان طور که
همه ما میدانیم والدین همواره به عنوان الگوی رفتاری فرزندانشان در تمام ابعاد زندگی
محسوب میشوند. بنابراین باید پدرها و مادرها نقش خودشان را در زندگی رسانهای فرزندانشان
درک کنند و به سادگی از این مساله عبور نکنند چون ما امروزه دیگر با واژهها و مفاهیم
جدیدی در جهان رسانهایمان داریم مواجه میشویم.
ما داریم با واژه والدگری رسانهای مواجه میشویم. والدینی که
باید نقش میانجی بین فرزندشان و رسانهها را ایفا کنند و بهتر است که ما والدین بدانیم
که رسانهها به عنوان والدین مجازی و شبانه روزی به ایفای نقش و رقابت با من پدر و
مادر و افراد در دنیای حقیقی میپردازند و ذهن فرزندان ما را با بینش و نگرشهای خودشان
پر میکنند و به قول پرفسور عاملی، امروزه نظام حکمرانی در خانوادهها دو فضایی شده،
یعنی برای اولین بار والدین در مقامی قرار گرفتند که آن مدلهای تربیتی سابقشان ناکارآمد
و حتی بسیاری اوقات غیر قابل استفاده شده و بایستی بسیاری از آن آموزههای قبلی خود
را مورد بازبینی و تجدید نظر قرار بدهند، یعنی ما داریم از مدل فرهنگی قدیمی به مدل
فرهنگی رسانهای کوچ میکنیم.
یک زمانی منابع معنا بخشی در زندگی ما، پدر بزرگها، مادربزرگها،
افسانهها، قصهها و داستانها بودند اما امروزه این منابع معنابخشی رسانهها هستند
که صرفا تفسیری از واقعیت را به ما ارائه میدهند بنابراین لازم است در واقع به این
نکته توجه داشته باشیم که ما از دوران رسانههای جمعی گذر کردیم و به دوران رسانههای
فردی رسیدیم. شاید بتوان گفت که تعداد رسانههای فردی، از تعداد انسانهای ساکن روی
زمین هم فراتر رفته و هر فردی چه رسانه فردی دارد حالا تبلت خودش، لبتاپش، تلفن همراهش
و اینها مستلزم یک نگاه مراقبتی نسبت به این وضعیت است.»
وی در ادامه این مقاله به ظهور خانواده دیجیتالی در ایران
اشاره و در وصف ویژگی این خانواده تصریح کرده است: «اولین ویژگی که خانواده دیجیتال
پیدا کرد، شکل گرفتن حافظه خانوادگی است؛ یعنی برای اولینبار حافظه خانوادگی عمومی
شده و تمام رخدادهای ریز و درشت خانواده در حال مستند شدن یا داکیومنت شدن است و خانواده
مستندشده در ایران در حال ظهور است. درست است که حالا تولید محتوای دمدستی است و خانوادهها
خاطرات روزمره خود را اعم از آشپزی، ازدواجها، طلاقها، تولدها، دوستی و غیره ولی
بههر حال اینها دارد آرشیو میشود. شاید پیش از این کسی وجود نداشت و ما برای اولینبار
داریم لحظه به لحظه خانواده را مستند میکنیم.
دومین ویژگی خانواده دیجیتال تمرین دیالوگ در خانواده است؛ یعنی
در فضای مجازی ما تمرین میکنیم. تمرین گفتوگو کردن، جنس این گفتگوها، مبتنی بر اطلاع
از دانش روز است. یعنی جدیدترین یافتههای علمی در مورد وزن، چاقی، لاغری، مدیریت بدن،
سلامت، بهداشت، فرزندپروری، همسرداری و شاید نقطه ضعف و منفی این دانشها و مطالب
این است که شاید بعضی از اینها واقعا سطحی باشد و صرفا توجه ما را زیاد کرده نه علم
ما را، و این همان بحث نظریه توهم دانایی است. شاید ما روزانه دهها و صدها مطلب میخوانیم،
میشنویم، میبینیم ولی این عمقی به دانش ما نمیدهد؛ یعنی هنوز به نظر من کتاب بهعنوان
بهترین رسانه باید جایگاه خودش را حفظ کند. یعنی کتاب مثل گرفتن ماهی، طبخ کردن و خوردن
آن میماند. یعنی بسیار زمانبر است اما دریافت اطلاعات از شبکههای اجتماعی از طریق
تلوزین و سینما، مثل کنسرو ماهی میماند سریع تهیه میشود و خورده میشود. بدون اینکه
درونی شود. بدون این که عمقی به اطلاعات ما داده شود.
سومین ویژگی خوانا و
نویسا شدن، خانواده است. یعنی از یک سو شبکههای اجتماعی امکان کنترل بر خانواده را
درست است، کاهش دادند اما آن روی سکه اعضای خانواده را توانمند کرده، بهطوری که اعضای
خانواده، خوانا و نویسا شدند؛ یعنی روزها دهها متن را میخوانند و هم مینویسند. اگر
ما یک نگاهی به مراحل ارتباطات و تاریخ ارتباطات بیندازیم که ما دوران ارتباطات شفاهی
داشتیم، دوران ارتباطات کتبی داشتیم و دوران ارتباطات الکترونیک. در حالی که دنیا از
مرحلۀ ارتباط شفاهی به ویژه اروپا وارد ارتباطات کتبی با صنعت چاپ شده بود ولی ما با
یک تاخیری با صنعت چاپ مواجه شدیم و از ان طرف در حالی که اروپا و جامعۀ غرب در ارتباطات
مکتوب و کتبی توقف داشتند و این کتاب خواندن برای آنها یک امر لازم و ضروری و درونی
شده بود اما ما با سرعت، بدون توقف در ارتباطات کتبی وارد ارتباطات الکترونیک شدیم
و به خاطر همین است که ما ایرانیها اگر از ما بپرسند دوست دارید درباره یک موضوع مقاله،
کتاب و یا نوشتهای را بخوانی یا صحبتهایی را گوش بدهی ما ترجیح میدهیم، پای صحبتهای
یک سخنران بنشینیم یا صحبتها را بشنویم و این نشان میدهد که خیلی عادت به کتبی شدن
در بین ما ایرانیها وجود ندارد و کمرنگ است؛ ولی یک نکته و فرصت مثبتی که شبکههای
اجتماعی برای ما به وجود اوردند، اینکه ما داریم شروع به نوشتن و خواندن میکنیم و
این میتواند یک وجه مثبت باشد.
مورد دیگر تکثر زبانهای خانواده است یعنی زبان خانواده امروزی،
زبان هم کتبی، هم شفاهی و هم تصویری است. در حال حاضر اگر خواهری نتواند رو در رو موضوعی
را با برادرش مطرح کند از زبان کتبی استفاده میکند. گاهی هم زبان تصویر، گویاتر از
زبان شفاهی و حتی کتبی است. این یعنی دیجیتالی شدن فرهنگ خانواده ایرانی و از طرفی
رویتپذیری خانواده است. رویتپذیری در تمام زوایای آشکار و پنهان خانواده یعنی خانواده
در فضای مجازی پوشیده نیست. نه تنها با کلمات بلکه با تصاویر هم رویتپذیر شده و دیوار
خانهها دیگر سست شده و نوعی آشکار شدن، عریانی در مناسبات خانواده، به چشم میخورد.
چون تعلق خاطر ویژهای به بحث سواد رسانهای دارم حسن ختام عرایضم را با بحث سواد رسانهای
به پایان میرسانم. اینکه واقعا یادمان باشد اگر خانوادههای ما فاقد سواد رسانهای
باشند دقیقا مثل دانههای شکر هستند که در چای یا قهوه حل میشوند؛ یعنی در دنیای رسانهای
ما غرق میشویم در صورتی که با سواد رسانهای میتوانید دست به انتخاب بزنیم و گزینههای
سالم را انتخاب کنیم.»