الهام بهروزی
استان بوشهر در گستره خود شاعرانی را جای داده است که نقش
شگرفی را در پویایی حیات شعری این خطه ایفا میکنند. سبحان زنگی یکی از این شاعران
خوشذوق است که با مزین کردن سرودههایش با نام اهل بیت (ع) و وقایع تاریخی و
مذهبی، در کنار دیگر شاعران آیینی استان به این گونه شعری جوش و خروشی بخشیده است.
به گزارش ایبنا، بنا به عقیده غلامرضا ابراهیمی، مسئول
کارگاه شعر «آهنگ دیگر» حوزه هنری استان بوشهر، سبحان زنگی در زمره شاعران نوگرا
و سپیداندیش است که عمده آثارش با نوعی کشف، تجانس آوایی و بومیگرایی، ریشه در اندیشه
اجتماعی دارد. عادتهای زبانی وی از درهم جوشی ذخیرههای بیپایان شعر کلاسیک و دگردیسی
نیما نشات میگیرد. به عبارتی، او با درک و التذاذ عمیق از شعر امروز و جریانات زایا
و پویای آن و نیز شرکت در جلسات تخصصی ادبی «خود ادبیاش» را شکوفا کرده است.
سبحان زنگی متولد چهارم
اردیبهشت ۱۳۶۱ در بوشهر، کارشناس حقوق و کارشناس ارشد روانشناسی است که فعالیت ادبی
را بهطور جدی در نیمه اول دهه ۹۰ از «کارگاه شعر جوان» و بعدها با حضور پویا و مستمر
و اثرگذار در «کارگاه شعر آهنگ دیگر» حوزه هنری استان بوشهر شروع کرد.
زنگی افزون بر شاعری، در حوزه طب سنتی و مزاجشناسی نیز
مطالعاتی داشته و در این زمینه تاکنون چندین سیمنار آموزشی برگزار کرده است و کتابی
را با موضوع مزاجشناسی برای چاپ آماده کرده که بهزودی منتشر خواهد شد. افزون بر
این، سبحان زنگی به مدت 17 سال است که بهعنوان آتشنشان در ادارهکل بنادر و
دریانوردی استان بوشهر مشغول به خدمت است اما هیچکدام از این فعالیتها مانع
فاصله گرفتن وی از دنیای شعر نشده است.
زنگی بهتازگی در بخش شاعران بدون کتاب شانزدهمین جایزه شعر
خبرنگاران موفق شده که بهصورت مشترک با با ثنا نصاری و جواد مزنگی مقام دوم این
رویداد را از آن خود کند. به این بهانه گفتوگوی مفصلی را با این آتشنشان شاعر
درخصوص این جایزه ادبی و همچنین شعر آیینی و وضعیت امروز آن صورت دادهایم که در
ادامه از نظر شما مخاطبان میگذرد.
آقای زنگی، برای گفتوگو از موفقیت اخیرتان در
جشنواره شعر خبرنگاران شروع میکنم، برای مخاطبان ما در خصوص این جایزه بیشتر
بگویید؟
جایزه شعر خبرنگار حدودا از سال ۸۴ آغاز به کار کرده و یکی
از رویدادهای بسیار معتبر ادبی در سالهای اخیر به شمار میرود. من در این رویداد
با ارسال نزدیک به 50 سروده در بخش شاعران بدون کتاب شرکت کردم که به لطف خدا بهصورت
مشترک عنوان دوم این بخش را به دست آوردم. بیشتر این سرودهها مربوط به دههی اخیر
است که غالبا در قالب سپید هستند. این رقابت ادبی که به شعر شاعران فارسیزبان ایران
و دیگر کشورهای فارسی زبان میپردازد به همت محمدهاشم اکبریانی بنیان گذاشته شد و سالهاست
که آقای علیرضا بهرامی دبیری آن را برعهده دارند و اسفندماه هر سال برگزار میشود.
در بخش مجموعه شعرهای منتشر نشده هر شاعر بایستی ۴۰ شعر یا ۸۰ صفحه شعر برای رقابت
و داوری ارسال کند.
این موفقیت چقدر به شما انگیزه برای ادامه
شاعرانگی میدهد؟
بهطبع زیاد! ایران از قدیمالایام از کشورهای خوشنام در ادبیات
و بهویژه شعر است. برگزاری این رویدادها یک فرصت است برای نشان دادن استعدادها و خلاقیتها
که در نهایت ارتقای سطح کیفی سرودههای شاعران و ادبيات را بهدنبال دارد. بنابراین
جشنوارههای اینچنینی را باید بهعنوان یک سمینار آموزشی دانست؛ دیدار و همنشینی شاعران
و تبادل تجربهها بهخصوص در حوزه شعر آیینی و مقدس بهشدت لازم است. البته فضای مجازی
هم را نباید در این امر نادیده گرفت که کمک بسیار خوبی است. بیشک جشنوارههای ادبی
باید خروجی و ثمره داشته باشند.
شما دقیقا از کی احساس کردید که یک شاعر هستید؟
آشنایی من با کتاب یا مطالعه از زمانی که خواندن را آموختم، شروع شد و
با توجه به اینکه خانوادهی اهل مطالعه و فرهنگی هم داشتم، این آشنایی را به علاقهای
تبدیل کرد که جدای از مطالعه و خواندن به قصد تفنن و آموزش، به تحلیل و تفسیر و حتی
گاهی به نقد مطالب بپردازم؛ اما دنیای شیرین شعرِ اندیشهور و نه سانتیمانتال را از
دوران مدرسه و مقطع راهنمایی مزه کردم و این طعم و لذت تا الان همراهم هست. منتهی گاهی
که در فلسفه غور میکنم و از دنیای شعری فاصله میگیرم، وقت برگشت به شعر، پختگی بیشتری
را در خودم و شعرم احساس میکنم.
چطور شد که جذب شعر آیینی شدید؟
چگونگی شعر یا انتخاب موضوع بستگی به ارتباط شاعر با جهان پیرامون
یا سیر مطالعاتی و دغدغههای فردی و اجتماعی او دارد، شعر آیینی، شعری دغدغهمند
است که ریشه در باور و اتصال ما به بیکرانگی دارد. البته دامنهی باورهای مذهبی ما
گسترده است. طبیعتا همین باورهایی که از کودکی با آنها مانوس بودم و همینطور
محیطی که در آن رشد کردم، در گرایش من به سرودن شعر آیینی بیتاثیر نبوده است.
چه تعریفی از شعر آیینی دارید؟
از دید من، هر شعری که متأثر از آموزههای اسلامی باشد، در قلمرو
شعر آیینی قرار میگیرد؛ بنابراین اگر تنها مرثیه و منقبت را شعر آیینی بنامیم، جفاست.
من شعر جنگ (دفاع مقدس) را هم شعری آیینی میدانم که پلی شده در روایتهای مختلف برای
رهایی انسان از شرک و نفس و سلطهگری و...به عبارت سادهتر، شعر
آیینی، شعریاست که بهمناسبتهای مذهبی و فرایض دینی میپردازد؛ اما اگر گسترده و
با پهنای بیشتری بنگریم، هر شعری که مبتنی بر آموزههای دینی توحیدی، اخلاقی، عرفانی،
ولایی و... باشد، شعر آیینی است.
البته از دوران مشروطه تغییر نگرش شاعران در شعر آیینی، از حالت شخصی
و در انزوا بودن به شعر اجتماعی و گستردگی اندیشه بدل شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی
و با وجود شاعرانی چون علی معلم، سلمان هراتی، سید حسن حسینی، قیصر امینپور، محمدعلی
مجاهدی، حمید سبزواری، موسوی گرمارودی و... شعر آیینی یا مذهبی پیرامون چند موضوع مبهم
فلسفی یا عکس آن، ساده و سطحی، به فلسفه و نگرش صحیح در مضامین دینی تبدیل شد.
البته حضور بزرگانی چون علی شریعتی، مرتضی مطهری، آوینی و... را نمیتوان نادیده گرفت،
هر چند شاعر نبودند ولی جریانساز بودند. گاهی دیده شده بعضی از شاعران در سرودن یا
روایت و صحنهسازیهای آیینی، بهخصوص عاشورایی دچار غلو و خرافه شدهاند که هم به
شخصیت و هم به آیین شعر آیینی لطمه وارد کردند. به جرأت میگویم که این سرودهها، شعر
آیینی نیستند و شعارند.
آیا آن را ابزار موثری برای بسط و گسترش باورها و روایتهای دینی و
اخلاقی میدانید؟
خب، شعر آیینی هم یکی از گونههای شعری ادبیات امروز است. ظرفیتهای
نهفته در شعر آیینی ابزار خوبی برای تبلیغ باورها و روایتهای ماست که میتوان در قالب
ادبیات عرفانی، اخلاقی، و... بهعنوان سفیر به دنیا ارسال کرد. و دریچهای نو رو پیش
روی علاقهمندان گشود.
با این اوصاف، آیا میتوان شعر آیینی را همان شعر متعهد دانست؟
نه؛ شعر متعهد، تعهد محتوایی دارد و نسبت به محتوا و موضوع پایبندی
و تعهد دارد و میتواند سیاسی، اجتماعی باشد یا پیرامون انقلابی در کوبا یا شیلی
خلق شود! البته گاهی شعر آیینی، شعر متعهد میشود؛ آنجا که شاعری روایت ستایشگرانه
از بزرگان دین ارائه میکند. اینجا این شعر دیگر آیینی محسوب نمیشود.
شما چه ویژگیهایی را برای شعر آیینی قائل
هستید؟
از دید من، شعر آیینی شعر صمیمی با بار عاطفی بالایی است و
همین باعث باورپذیری بیشتر آن در بین عامه مردم است. گاهی شعرهای آیینی از لحاظ توان
و وزن شعری ضعیف و عاجز هستند؛ اما با یاری موسیقی یا حس جاری در شعر این مشکل پوشیده
و مرتفع میشود. برای مثال، شعر «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته/ خون یارانت
پرثمر گشته» که خاطرهساز سالهای کودکی و الان ماست، ضعف شعری دارد؛ اما حس پررنگی
که در آن رسوخ کرد و قدرت موسیقی که دارد، آن را نجات داده ولی گاهی شاعری غرق در حس
یا شور میشود و روایتها و حادثهها و شخصیتها را با برداشت شخصی سرایش و قیاس میکند
که این شاعر از آن طرف بوم میافتد. بدیهی است که شاعر نمیتواند در حادثه کربلا برداشت
شخصی خودش را داشته باشد، چون بعد دشمن همینها را دستاویز هجمههای خودش علیه کیان
و باور ما میکند. مثل اینکه سالها تا بهنام مقدس حضرت سید الساجدین میرسیدم میگفتند:
امام بیمار! یا خیلی از علما هم دچار این لغزش شدهاند که با فریاد رسا میگفتند: یزیدِ
زمان ما یا حسینِ زمان ما. این در حالی است که حسین (ع) یکی بود، یزید هم یکی والسلام.
آیا این گونهی شعری الان وضعیت خوبی دارد؟
شعر آیینی پیوند خورده به انقلاب و جنگ است و جریان شعری تنومندی
است. از دید من، شعر آیینی الان یک فرهنگ است نه یک روایت! شعر آیینی یک مکتب است.
به قول استاد محمدعلی مجاهدی ما یک شعر عاشورا داریم و همان است که بارها از مظلومیت
و اسارت و عطش شنیدهایم؛ اما یک شعر فراتر از شعر عاشورا هم هست بهنام شعر عاشورایی
که بیانگر فرهنگ عاشورا است و از جنبه ارزشی و انسانسازی به این اتفاق نادر و بزرگ
میپردازد و الان شعر آیینی این جنبه و ظرفیت را دارد. به نظرم قبلا در این گونه
شعر، فرم اساس بود اما الان فرم در خدمت اندیشه است و شعار در شعر اندیشهور بجا نشسته
است.
و سخن پایانی؟
«ما را به دعا کاش نسازند فراموش/ رندان سحرخیز که صاحب نفسانند».