بامداد24: «مردم در مساله بحران آب متهم نیستند بلکه آنها قربانی سیاستهای غلط سیاستگذاران و حکمرانی اشتباه نظام تدبیر در حوزه آب شدهاند و اکنون حق نداریم آنها را متهم کنیم.
سیاستگذاران از مردم میخواهند که الگوی مصرف خود را اصلاح و فرهنگ مصرفی خود را تغییر دهند. در حالی که مردم ایران فرهنگ مصرف درست آب را بلد بودهاند، چراکه توانستهاند سه هزار سال با اقلیم خشک و کمآب ایران کنار بیایند و تعادلی پایدار بین زیست اقتصادی و اجتماعی خود با طبیعت ایجاد کنند.
اگر مردم 50 درصد مصرف آب خود را کاهش دهند، در منابع آب کشور فقط سه درصد صرفهجویی خواهد شد، چراکه 92 درصد آب کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود و سهم آب آشامیدنی شش درصد است. پس بحران آب ربطی به فرهنگ مصرفی مردم ندارد، البته فرهنگ مصرفی مردم باید اصلاح شود اما ریشه بحران جای دیگری است.
تنها راه نجات ایران از وضعیت فعلی در بخش آب آن است که نخست مسوولان کشور، وجود بحران را پذیرفته و صادقانه به اشتباهات گذشته اعتراف کنند. آنگاه یک گفتوگوی فراگیر ملی در این زمینه راهاندازی کنند و مشارکت همه گروههای اجتماعی و نهادهای مدنی را در این مسیر جلب کرده و از همه مهمتر، اعتماد جامعه را جلب کنند و جامعه را به این باور برسانند که ما در بحرانیم و باید برای خروج از بحران با حکومت همکاری کنیم.»
مشکل آب تقریبا دارد به یک مبحث تکراری تبدیل میشود. تکرار مداوم این بحث در رسانهها و نوشتن این گزارشها و دادن آماری از بیآبی و کمآبی شاید دیگر مانند گذشته مخاطب را جذب نکند و خوانندگان خیلی ساده و با بیمیلی از کنارش بگذرند. خوشبختانه مسوولان مربوط به این نتیجه رسیدهاند که در شرایط بحرانی موجود، روزانه با انجام مصاحبههای گوناگون مردم را به مصرف کردن بهینه دعوت میکنند و با دادن آمار و ارقام سعی در متوجه کردن مردم بهسوی شرایط بحرانی دارند که شاید کمتر کسی بتواند آن را در بدترین حالت ممکن متصور شود.
متاسفانه مدیران و مسوولان ما یاد گرفته اند مانند مسوولان دولت پیشین با یکسری از جداول و آمارها سر و ته قضیه را به هم وصل کنند و خود را از زیر سوالات متعدد خبرنگاران برهانند.
شیوه غلطی که در سالهای اخیر در تمام ادارهها باب شده، دادن آمارها و ارقامی است که دردی را از مردم دوا نمیکند. متاسفانه یا خوشبختانه مردم ما از تمامی بحرانهای موجود در استان و کشور باخبرند و میدانند که بهزودی با بحران آب مواجه خواهند شد. مردم ما بهخوبی میدانند که ممکن است در چند سال آینده نفت به پایان برسد. آنها این را هم میدانند که آمار و ارقام درصدی و میانگین گرفتن دردی را دوا نخواهد کرد. متاسفانه در برخی از ادارهها تذکر این نکته که این آمارها دردی را از مردم دوا نمیکند، به مزاج مسوول مربوط خوش نمیآید.
بهطور قطع راهکارهایی برای نهادینه کردن فرهنگ درست مصرف کردن بسیار مفیدتر خواهد بود نسبت به اینکه مرتب گذشته را زیر و رو کنیم و بگوییم چه شد که به اینجا رسیدیم. البته درس گرفتن از گذشته برای رسیدن به آیندهای روشن ضروری است اما با دادن آمار و ارقامهای غیر ضروری و صفحات رسانهها را پرکردن با این شیوه دردی از مشکل کمآبی را که اکنون گریبانگیر ایران و جهان شده است، کم نخواهد کرد.
فریبا کرمی