bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۶۱۳۵
تاریخ انتشار: ۵۳ : ۰۹ - ۰۹ بهمن ۱۴۰۱
«شکنجه» و «تنبیه» در کشکول مفتون بُردخونی؛
سید قاسم یاحسینی: خوانین منطقه دشتی در عهد قاجار نیز به ‌تقلید از حکمرانان فارس، گاهی اوقات چنین شکنجه و مجازات سخت و هولناکی را در حق برخی از طاغیان و یاغیان منطقه دشتی به‌کار می‌بردند. یکی از آن خوانین، حیدرخان دشتی بوده است.
سیدقاسم یاحسینی

نمیدانم خوانندگان محترم، کتاب ارزشمند و حتی میتوانم بگویم همچنان ارجندیده «وقایع اتفاقیه: مجموعه گزارشهای خِفیهنویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران» را که دهها سال پیش به کوشش زندهیاد علیاکبر سعیدیسیرجانی (1373ـ1310ش) کشف، تصحیح و منتشر شد، خواندهاند یا نه؟! من در نوشتهای ب‌معرفی اجمالی این کتاب بهعنوان اثری در زمینه تاریخ از پایین پرداختهام و آن سخنان و مطالب را در این مجال تکرار نمیکنم. در این کتاب مهم، بخشهایی درباره شکنجه، تنبیه و مجازات مجرمان از سوی حاکمان در مناطق مختلف جنوب ایران آمده که در عین هولناک بودن، بسیار ارزنده است.


پژوهشگرانی که درباب تاریخ شکنجه، مجازات و تنبیه در ایران عهد قاجار کار و پژوهش میکنند، این اثر، یکی از منحصربه‌فردترین منابع برای آنان است. شادروان سعیدیسبرجانی که به خوبی به ارزش چنین اثری واقف بود، برای تسهیل کار محققان، در آخر کتاب و در ذیل چند فهرست، فهرستی از مجازاتهایی که در این کتاب آمده را نیز تهیه و به کتاب افزوده که انصافاً کار را برای پژوهندگان آسان کرده است.


 به باور من، کتاب کوچک و مختصر «کشکول» نوشتۀ مفتونِ بردخونی نیز چنین ارزشی، البته در اشل و اندازه منطقه دشتی در عهد قاجار دارد. در لابه‌لای روایتها و خاطرات شفاهی مفتون که در این کتاب آمده، محقق به مطالب حاشیهای اما مهمی درباب کیفیت، چگونگی و جزئیات مجازات و تنبیههای خشن خوانین دشتی برمیخورد که منحصربه‌فرد است و در منابع مشابه، خبری از آنها نیست. اگر میشل فوکو، نویسنده کتاب مهم و دورانساز «مراقبت و تنبیه» زبان فارسی میدانست، یقین دارم از چنین آثاری بهره میبرد! در ادامه، تمام آن موارد را گردآوری و نقل کرده و تحلیلی نیز بر آنها خواهم نگاشت.


مجازات بهعنوان نشانهای از قدرت!

معمولِ خوانین و حکمرانان در عهدِ ماقبل مدرن چنین بود که برای زهرچشم گرفتن از رعیت و البته طاغیان و سرکشان، خصوصاً در آغاز زمامداری، چند بزهکار، گناهکار و یاغی را گرفته و مجازاتهای سختی بر آنان اعمال میکردند. آنان صرفاً با مجازت سخت و هولناک خاطیان و سرکشان بود که به اصطلاح ترس در گُرده مردم و رعیت انداخته و آنان را مطیع و منقاد خود میکردند.


تاریخ نانوشته مجازات و تنبیه در منطقه دشتی

در منطقه دشتی، از توابع استان فعلی بوشهر، در عهد قاجار نیز چنین مجازاتهایی رواج عام داشته است. هنوز یک پژوهش حتی ابتدایی درباب تاریخ شکنجه و مجازات در بوشهر عهد قاجار و منطقه دشتی، دشتستان و تنگستان انجام و یا منتشر شده است، اما کتاب کشکول، یکی از منابع دست اول درباب چنین تحقیق انجام نشدهای، البته در منطقه دشتی، خواهد بود.


مجازات عجیب زنان و مردان کاکی!

یکی از نکات جالبی که مفتون در شرح زندگی و رفتار حاجیخان دشتی در کشکول خود نگاشته، رفتار خشن و غیرعقلانی او با زنان و مردانِ رعیت و برخی مجازاتهای عجیبی بود که وضع و اجرا میکرد. این هم یک نمونه آن: «کسی او را خندان نمیدیده. گویند وقتی، هـزارتومان وجه معیَّن کرده بود که به دیوان بپردازد؛ سپرده به رئیسحاجی ـ که منشی و حسابدار بود ـ بود. صبح خبر یافت، دوش، پولها بردهاند؛ فوراً به خان اطلاع داد؛ امر کرد تا اطراف کاکی محاصره کرده، نگذارند کسی بیرون رود؛ به کلّی مسدود نمود؛ آن وقت آدمی فرستاد، از مُخدان آقامحمدحسین را طلب فرمود. پس از تشریف آوردنِ سیّد، گفت: اگر تو این پول از اهل کاکی نگیری، از مرد و زن یک دست خواهم برید!


سیّد فرمود مردم حاضر شوند؛ کلیّه[ی] اهالی جمع شده، سیّد امر کرد [تا] کـورۀ آهنگری بستند؛ یک دوتا بیل در کوره نهاد، بنیادِ دم زدن کردند؛ و فرمود: ایّهاالناس! بیلِ سرخ شده بهدست میگیرم، به نزد هریک میآورم، باید زبان بزنید؛ اگر دزد نیستید، یک ذرّه اثر نمیکند!


آن کسی که پولها بُرده بود هم حاضر بود؛ چون بیلها سرخ شد، سید صلواتی بر محمد و آل محمد ـ بلند ـ فرستاد و صدا را به الله اکبر بلنـد [کرد]؛ دست در کوره نمود؛ گردن بـیل [را] ـ که نزدیک بود آب شود ـ گرفته، از کوره بیرون آورد و گفت: ایهاالناس! بیایید!


صدای فریاد، بلند؛ از آن طرف حکم خان، به زبان زدن به بیل سرخ؛ سید هم بیل سرخ، که ذرهها از او میریزد، برکف دست نهاده؛ واهمه[ی] عظیمی برمردم گرفت؛ ناگاه، یک نفر اهلِ احترام گفت: سید! امان! امان! پول حاضراست! من ضامنم!

آن وقت سید بنشست و مردم متفرق و آزاد گشتند.»


تصور کنید با فرمان غیرعقلانی خان، زنان و مردان بیچاره و از همه جا بیخبر، چه ترس، استرس و بیپناهی را تحمل کردند و فریادشان به جایی نرسید! یا تصرف کنید جناب دزد، «درد وجدان» نمیگرفت و اعتراف به سرقت نمیکرد، چند نفر باید داغ میشدند؟ خدا داند!


کچ گرفتن گناهکاران

به گزارش کتاب «وقایع اتفاقیه...» یکی از مجازاتهای نسبتاً رایج در قلمرو فارس در عهد قاجار و البته دیگر مناطق ممالک محروسه، کچ گرفتن یاغیان، قاتلان، راهزنان و گناهکاران بوده است. این هم یک نمونه از آن مجازات هولناک: ذیقعده 1291هجریقمری:«دیگر آن‌که نوابوالا بیست نفر از قطاعالطریق سرخی و غیره را حکم فرموده، سه نفر از آنها را مقابل دروازۀ شیراز گچ گرفتند. هفت نفر از آنها را بُردند در چنار راهدار، دو فرسنگی شیراز، گچ گرفتند و ده نفر از آنها را فرستادند سر گردنۀ سیاح که پنج فرسنگی شیراز است، گچ بگیرند که عبرت باقی اشرار بشود.»


خوانین منطقه دشتی در عهد قاجار نیز  به تقلید از حکمرانان فارس، گاهی اوقات چنین شکنجه و مجازات سخت و هولناکی را در حق برخی از طاغیان و یاغیان منطقه دشتی بهکار میبردند. یکی از آن خوانین، حیدرخان دشتی بوده است. مفتون بُردخونی در کشکول خود در این باره نوشته است «و دو نفر دیگر از سارقین [را] بر سر راهی که از طریق آبدان به کنگان، عبور و مرور قافله بوده، در سنگ و ساروج ـ  به حال ایستادن ـ گرفته، درحضور خودش، تا عبرت دیگران باشد.»


قتل با تیشه خان دشتی!

اقدامِ فوریِ خوانین برای مجازات، یکی از روشهای اعمال قدرت و ضمناً ایجاد ترس و هراس بین رعیت برای ایجاد امنیت و ضمناً اقتدار بود. یکی از خوانینی که از چنین شیوه ارعابی استفاده میکرد، حاجیخان دشتی بود. این هم یک نمونه آن به روایت مفتون در کشکول: «در ایام حکومتی و حکمرانی، او، چندان دادگستر بوده که سرقت و دزدی موقوف [بوده]. پایتخت او دیّر [بوده است]. گویند روزی بر کرسی، برلب دریا نشسته و نظر به استاد و گلافهایی که مشغول ساختن بغله برایش میبودند، بوده. (بغله نوعی از جهاز است) و تیشهای در دست داشته، ناگاه دو نفر گریبان یک نفر گرفته ـ و جزئی اشیاء ـ به حضور مبارکش وارد و ثابت کردند [که] این مرد دزدی کرده؛ همان تیشه بر فَرق او کوبیده، بیفتاد و جان داد.»


کُشتنِ قاتل با گلوله از سوی حیدرخان دشتی

حیدرخان دشتی در شمار خوانین مقتدر منطقه دشتی در عصر قاجار بود. از او اخبار و روایات فراوانی نقل شده است. مفتون در کشکول خود، قصهای از وی نقل کرده که بهلحاظ تاریخ مجارات در دشتی، قابل توجه است: «و در زمان اوایل ریاست او، حیدرخان، بدون کار در قریۀ شِهری، خانۀ شِهریها بوده. یک نفر در کاکی، دیگری [را] کشته، میرود شِهری، منزل حیدرخان. چون خبر مییابد، غلامی که همه وقت مأمورِ سخت کار بوده میفرستد که او را گرفته، بیاورد. غلام وارد میشود؛ آن مرد، پناه میبرد به اندرونپ و جمالخان آن وقت در گهواره بوده؛ در پهلوی گهواره مینشیند؛ غلام [می]خواهد داخل شود؛ مادر جمالخان میگوید: حیا نمیکنی یاقوت؟! امروز برو، فردا حیدرخان او را میآورد!


غلام یاقوتی برمیگردد. صبح حیدرخان بر اسب سوار میشود و آن مرد [را] جلو انداخته، رو به کاکی. خان هم بر درِ دروازه مجلس و محکمه داشته، منتظر؛ ناگاه پیدا میشوند؛ چون نزدیک میرسند، از جای خود حرکت میکند؛ مردم به-خیال [که] پیشباز میرود؛ حیدرخان هم پیاده شده؛ طپانچه که در دست داشته [را] بر سینهی آن مرد خالی مینماید [و] برمیگردد. حیدرخان هم سوار شده برمیگردد. در اینجا خیلی تعجّب از کفایت و عقل و صبر حیدرخان باید نمود.»


لطفاً در این گزارش دقت کنید تا به قول میشل فوکو به خوبی به باستانشناسی و تبارشناسی «کفایت»، «عقل» و «صبر» و شکاف گفتمانی که دیروز نسبت به امروز پیدا شده است، واقف شویم. در عهد گذشته، کار حیدرخان در کشتن بدون محاکمه و حق دفاع، مصداق کفایت، عقل و صبر تلقی میشد و مورد تحسین شاعری چون مفتون بُردخونی قرار میگرفت؛ اما داوری امروزی در باب چنین اقدام شتابزده و خودنمایانه چیست؟!


بههرحال اطلاعات خوبی در لابه‌لای کشکول مفتون درباب مجازات، شکنجه، تنبیه، قتل قاتلان و... در عهد قاجار وجود دارد که به کار مورخان تاریخ اجتماعی و پژوهشگران تاریخ حقوق جزایی در بوشهر میآید.

 

نام:
ایمیل:
* نظر: