bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۶۲۰۱
تاریخ انتشار: ۲۹ : ۱۱ - ۲۸ اسفند ۱۴۰۱
مرگ خاموش «چهارشنبه‌سوری» در اثر بدعت‌های دهشتناک؛
فاطمه آبادی: «چهارشنبه سوری» از آیین‌های زیبایی است که در ایران پیش از فرارسیدن نوروز برپا می‌شود؛ این آیین امروز متاسفانه دستخوش تغییراتی شده که ماهیت آن را زیر سوال برده است.

فاطمه آبادی

«چهارشنبه سوری» از آیین‌های زیبایی است که در ایران پیش از فرارسیدن نوروز برپا می‌شود. هرچند به گمان عموم مردم، چهارشنبه سوری یکی از آیین‌های ایران باستان است اما در این میان، به‌دلیل پاره‌ای از نشانه‌ها، برخی از پژوهندگان آیین‌های باستانی بر این باورند که «چنین آیینی دقیقا پیش از ورود اسلام به ایران وجود نداشته و احتمالا تغییریافته یک آیین باستانی است؛ زیرا پیش از اسلام هفته به این صورتی که امروزه‌ وجود دارد، نبوده  تا آخرین چهارشنبه‌ای وجود داشته باشد! همچنین آتش برای ایرانی‌ها مقدس بوده و از روی آن نمی‌پریدند. بعضی می‌گویند این رسم، تغییر یافته گاهنبار «هَمَسپَتمَدَم» (گاهی از سال که گرما و سرما به میانه می‌رسد) بوده، یعنی جشن نزول فروهرها شش روز قبل از نوروز. بعضی‌ها هم آن را تغییر یافته جشن سده می‌دانند که این فرض چندان صحیح نیست


اما هر چه باشد، به نظر می‌رسد این جشن ریشه‌های باستانی داشته و با آمدن اسلام شکل و شمایل آن کمی تغییر کرده و با فرهنگ هر منطقه، آداب و آیینی به آن اضافه شده. حتی درباره معنایش هم فرضیات مختلفی وجود دارد؛ سور را بعضی به معنای جشن و سرور و بعضی به معنای سرخ گرفته‌اند.»


از تاریخچه این آیین شکوهمند که بر مبنای جشن و شادی و همدلی برگزار می‌شود، عبور که می‌کنیم به رسومی می‌رسیم که در برخی از آن‌ها جنبه عمومی داشته و برخی دیگر تنها در منطقه خاصی اجرا می‌شده‌اند؛ مثل شال‌اندازی در همدان و زنجان، تخم‌مرغ شکنی در کردستان، چارشنبه یمیشی در تبریز و... ولی نقطه مشترک همه آداب و رسوم، بخشندگی و مهربانی و دوستی است. اتحاد و همدلی و تلاش برای زدودن سیاهی از وجود با پریدن از روی آتش -که در این میان ایرانیان باستان نماد پاکی است- و شادی بارزترین مولفه‌های برپایی این آیین در آن روزگاران بوده است.


اما این آیین هرچند مانند برخی از آیین‌های باستانی دیگر مثل جشن نوروز، شب یلدا و... شانس ماندگاری در زیست مردمان عصر مدرنیته را یافته اما آنچنان ماهیتش از سوی افرادی فرهنگ‌ستیز دچار تحول شده که آنچه امروز به نام آن در شهرها و برزن‌ها می‌بینیم با آنچه بوده، زمین تا آسمان فرق است! شوربختانه اینک در این سال‌ها در حال مشاهده اوج توحش فرهنگی را در حین برپایی آیین چهارشنبه سوری هستیم و دریغ از یک حرکت فرهنگی برای اصلاح این رفتارهای مرگ‌آفرین! رفتارهایی پرخطر با هیجان‌های کاذب که دائم ضعف‌هویتی و بیگانگی نسل امروز را با فرهنگ و تمدن ایرانی به رخ می‌کشد.


به‌راستی این‌جا کدام مسوول یا کدام نهاد مقصر است؟! اداره‌ فرهنگ و ارشاد اسلامی که متولی فرهنگ‌سازی است یا میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که مسوولیت حفظ آیین‌ها و میراث فرهنگی ملموس و ناملموس را عهده‌دار است یا آموزش و پرورش که در کنار سوادآموزی، موظف است افرادی انسان و فرهنگ‌مند و فرهنگ‌شناس پرورش دهد! کدام و کجا کم گذاشته‌اند که این‌گونه امروز با بدعت‌ها و وحشی‌گری در اجرای آیین‌ دیرینه‌ای مثل «چهارشنبه‌سوری» مواجه شده‌ایم!


مگر سنگ بنای این آیین باستانی بر منش، اخلاق و خرد نیاكان ما، اعتقاد به پروردگار، امید به زندگی، نبرد با اهریمنان و بدسگالان و مرگ‌پرستان، در قالب نمادها، نمایش‌ها و آیین‌های گوناگون نمایشی گذاشته نشده است، پس چه شده که این‌گونه امروز اصالت آن رنگ‌باخته و بستری برای ظهور رفتارهای پرخطر و هنجارشکنانه شده‌است. وزرات میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای حفظ ماهیت و اصالت «چهارشنبه‌سوری» از گزند بدعت‌ها و تحریف‌ها در این سال‌ها چه تلاشی کرده است؟!


یا اداره آموزش و پرورش در آشناکردن کودکان و نوجوانان با آیین‌های باستانی و سنتی ایرانی چه اقداماتی را انجام داده است. همچنین فرهنگ و ارشاد اسلامی در فرهنگ‌سازی و پاسداشت آداب و رسوم کهن ایرانی تا چه میزان همت ورزیده است؟! پاسخ روشن است؛ «هیچ». این را نگارنده نمی‌گوید، بلکه آمار هولناک مرگ‌ومیرها و قطع عضوها در اثر انفجار ترقه‌ها و بمب‌های دست‌ساز در چهارشنبه آخر سال می‌گوید.


چقدر اسفبار است که پایان هر سال در روزی که نیاکان ما آن را برای تمدید همدلی‌ها، شادی‌کردن‌ها و پایکوبی‌کردن‌ها و زدوده شدن نفرت‌ها و سیاهی‌ها از وجودها در گاهشمارمان جای دادند تا با نمایش فرهنگ اصیل و نو‌ع‌دوستانه ایرانی، میراث‌داران خود را به سمت باورمندی، خردگرایی و مهربانی سوق دهند، باید اینچنین شاهد شنیدن خبرهای تلخ و گزنده‌ای از نتایج برگزاری این رسم شویم که امروز به یک نارسم مبدل شده! چه شد که در بستر زمان، به جای پشته‌های هیزم، ترقه نشست. به‌جای زندگی و امید، مرگ و نفرت در این آیین راه یافت! از کی نوجوان ایرانی به جای پریدن از روی آتش، میل آتش زدن جان و مال هم‌نوعان خود را کرد! ضعف کار از کجاست؟


مگر رسم آن غیر از این بوده که چند روز قبل از چهارشنبه آخر سال، مردم به کوه و بیابان می‌رفتند و هیزم جمع می‌کردند. قبل از غروب این هیزم‌ها را را در حیاط خانه، میدان شهر یا کوچه و برزن‌ها در دسته‌های فرد با فاصله از هم می‌چیدند. کمی پس از غروب، آتش بر پا می‌کردند و از روی آن می‌پریدند. کسی نمی‌بایست به آتش فوت می‌کرد. اهل خانه همگی از روی آتش می‌پریدند. برای خاموش کردن آتش، آن را به حال خود رها می‌کردند تا خاموش شود یا روی آن آب می‌ریختند.


طبیعتا در این رسم که خطری نبوده و هر چه بوده شادی بوده و مهربانی کردن و همصدا شدن با هم. قطعا فلسفه آن هم چیزی غیر از این نبوده است. یک جامعه‌شناس در خصوص فلسفه این آیین که امروزه به‌شدت تحریف شده و به‌نوعی اصالت آن در حال رنگ باختن است و به جای اینکه مردم را به هم نزدیک کند، از هم دور کرده، می‌گوید: «در میان اساطیر جهان عناصر چهارگانه شامل آب، خاك، هوا و آتش به‌طور مشترك جزء مهم‌ترین عناصر به‌شمار می‌روند و عنصر آتش برای ایرانیان بسیار مهم و با ارزش است؛ به‌طوری كه به زندگی انسان‌ها گرما و روشنی می‌بخشد و از طرفی مردم معتقد بودند با روشن كردن آتش، ارواح بد از خانه دور و در مقابل ارواح خوب به آنجا وارد می‌شود.»


محمدهمایون سپهر با بیان اینكه استادان علوم اجتماعی بر این عقیده هستند كه سنت چهارشنبه‌سوری باقی مانده از نیاكان ایرانیان است، امی‌افزاید: این سنت با گذر زمان تغییر شكل یافته و اگر به خوبی از سوی فرهنگ‌شناسان و فرهنگ‌دوستان و دست اندركاران هدایت نشود به چالش در بین جوامع ایرانی تبدیل خواهد شد.»


و البته به یمن کم‌کاری‌ها امروز به چالش تبدیل شده تا جایی که امروز ترقه‌ها و بمب‌های دست‌ساز کمتر به مردم جرات می‌دهند که به‌رسم نیاکان خود در آخرین چهارشنبه هر سال گرد هم جمع شوند و آتشی بر پا کنند و با دلی خوش و لبی خندان در حال پریدن از روی آن بخوانند: «زردی من از تو/ سرخی تو از من/ غم برو شادی بیا/ محنت برو روزی بیا...» امیدوارم تا پیش از اینکه دیر شود، آیین چهارشنبه سوری را از خطر تحریف‌ها و بدعت‌ها برهانیم و دوباره در نهایت آرامش و امیدافزایی آن را احیا کنیم و برسازیم.

نام:
ایمیل:
* نظر: