الهام بهروزی
«امیدآفرینی» این روزها از زبان مسوولان نمیافتد و سخت
اصرار دارند تا با معطوف کردن ذهن مردم به سمت این مفهوم کلیدی و شادیافزا، از
بار و فشار روانی که بر شانه آنها در پی تورم و گرانیهای افسارگسیخته سنگینی میکند،
بکاهند. قطعا ترویج امید و نشاط در جامعه در چنین شرایط امری لازم و ضروری است.
طبیعتا برای تحقق این مهم، ضمن اینکه دولت بایستی با اتخاذ سیاستهای
راهگشا و کارامد تعادل را میان جیب مردم و مخارج زندگی و هزینههای فزاینده آن
ایجاد کند، ضرورت دارد که با محتواسازی شاد و مبتنی بر نیاز و سلیقه مخاطب امروز، برنامههای امیدبخش و شادیگستر را تولید کند که شوربختانه در این زمینه دچار کمکاری
و کجسلیقگی شده است.
بدیهی است این کجسلیقگی یا به عبارت بهتر، بدسلیقگی در
حوزه سریالهای تلویزیونی که روزی پرمخاطبترین برنامه صدا و سیما بودند، امروز بهطور
آشکاری خودنمایی میکند. این سریالها با سناریوهای تلخ و گزنده تمام همت خود را به کار گرفتهاند
تا «خشم»، «نفرت» و «غم» را در جامعه نهادینه کنند. طبیعی است با چنین برنامههایی
نه تنها امید در جامعه گسترده نمیشود، بلکه غم و اندوه را بیشتر در آن گسترش میدهد
و اینگونه شده که «افسردگی» و «تنهایی» بیش از قبل در زیست مردمان امروزی شیوع پیدا
کند؛ چون از یک سو، مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم را در تنگنا قرار داده و از سوی
دیگر، برنامههای غمانگیز و کلیشهای آنها را به سمت و سوی افسردگی سوق داده
است.
محتوا و کیفیت سریالهای امروزی چنان بیگانه با امید و شادی
است که موجب ریزش مخاطبان تلویزیونی و بیمیلی مردم به تماشای آن شده است و ظاهرا
برای مسوولان امر هم این بیمخاطبی تلویزیون چندان اهمیتی ندارد؛ چراکه همچنان
بدون توجه به نیازها و ذائقه مخاطب امروزی، به تولید سریالها و محتواهای آبکی و
غمافزا اهتمام دارند. متاسفانه این وضعیت بر سریالهای کنونی شبکه نمایش خانگی
نیز حاکم شده؛ بهطوری که اغلب این سریالها در ژانر نوآر و جنایی و تلخ تولید و
پخش میشوند.
البته در این میان، عدهای بر این باور هستند که این سریالها
صرفا دارند واقعیت جامعه امروز را به نمایش میگذارند اما در اینجا باید گفت که
به چه قیمتی دارند این واقعیت را با این همه تلخی و گزندگی بهتصویر میکشند؟ پس
ابزاری به نام طنز چه میشود که هم ظرفیت نمایش مشکلات و مصائب جامعه را با بیانی شیرین
و طنزآمیز دارد و هم در پشت این خندههایی که بر لب مخاطب مینشاند، سوءمدیریتها
را به رخ متولیان امر میکشد و آنها را به چارهاندیشی وا میدارد.
هرچند سریالهایی هم که امروزه در قالب طنز دارند تولید میشوند،
بهدلیل لودگی و پردازش ضعیف، لطف خود را از دست داده و بیمزه شدهاند و کارکرد طنزهای
سابق را ندارند! انگار کارگردانهای این سریالها که اغلب از شبکه نمایش خانگی پخش
میشوند، فقط به این دل خوش کردهاند که گاه میان برخی از سکانسها و دیالوگهایی
که در سریال میان شخصیتهای آن رد و بدل میشود، دو تا طعنه یا به اصطلاح عامیانه
«تیکه» به دولت میاندازند تا به گمان خود، سوءمدیریتها را به رخ بکشند.
این در حالی است که در گذشته ما شاهد پخش سریالهای طنز قوی
بودیم که در عین اینکه ناکارامدیها و مشکلات جامعه را به بهترین شکل به رخ میکشید،
خندههای عمیقی را بر چهره مخاطب مینشاندند. در این زمینه کارگردانهایی چون
مهران مدیری، رضا عطاران، جواد رضویان و... در حوزه طنز بهویژه طنز اجتماعی
کارهای ماندگاری ساختند که تماشای آنها همچنان برای مخاطب جذابیت دارد. از کنار
این سریالهای طنز که بگذریم، سریالهای جدی تلویزیون هم پرمحتوا و دیدنی بودند؛
سریالهایی مثل «پدرسالار»، «روزهای خوب زندگی»، «باغ گیلاس»، «سربداران»، «روزی
روزگاری» و...
یک شهروند بوشهری در خصوص کیفیت سریالهایی که اخیرا از
تلویزیون و شبکه نمایش خانگی پخش میشوند، به بامداد جنوب گفت: محتوای سریالهای
اخیر، چندان چنگی به دل نمیزند. مضمون اغلب آنها بدبختی و غم و غصه است تا جایی
که باید یک دستمال به دست گرفت با آنها گریه کرد. محتوای بیشتر این سریالها با
آنچه مسوولان میگویند مغایرت دارد! مسوولان میگویند که ما در پی امیدآفرینی در
جامعه هستیم؛ اما این سریالها فقط غم و بدبختی و درد به جامعه تزریق میکنند!
دولت اینطوری میخواهد به جامعه امید بدهد؟
وی در ادامه با تاکید بر اینکه البته وضعیت جامعه هم بهگونهای
است که انگار خندیدن و شاد بودن در آن جرم است، افزود: طبیعی است هنرمندان و
فیلمسازان با دیدن این وضعیت، بیشتر به سمت ترسیم غم و خشم و نفرت میروند تا
ترسیم شادی و امید! حقیقتا من خیلی کم سریالهای تلویزیون را میبینم و بیشتر
سریالهایی که از شبکه نمایش خانگی و پلتفرمهای موجود پخش میشود، میبینم. سریالهای
این شبکهها هم بهتازگی چیپ و کلیشهای و مملو از صحنههای خشن و استرسزا شدهاند.
در حالی که پیش از این، شاهد پخش سریالهای جذابی از شبکه نمایش خانگی بودیم. نمیدانم
چه اتفاقی افتاده و چه کسی گفته که فیلمهای تلخ باید تولید شود!
این شهروند با بیان اینکه با این فرایند و نگاه، بهجای
اینکه رسانه ملی مخاطبسازی کند، آن مخاطب حداقلی خودش را هم دارد از دست میهد،
افزود: هر از چند گاهی هم از دستشان در میرود و سریال طنزی تولید و پخش میشود؛
اما این سریالها آنقدر آبکی و بیمحتوا هستند که بهجای امیدآفرینی، کام امید را
تلخ کردهاند. از دید من، سیاستهای غلط مدیران تلویزیون، هر روز بیشتر از قبل
دارد مردم را از تماشای شبکههای داخلی گریزان میکند و به سمت شبکههای ماهوارهای
سوق میدهد.
به عقیده او، اگر این مدیران دغدغه داشته باشند و مسوولیتشناس باشند، متوجه میشوند
که سیاستهای رنگباخته آنها مهمترین عامل بیرغبتی مردم به تماشای شبکههای
ملی شده است؛ چون پیش از این، سریالهای باکیفیتی از شبکههای داخلی پخش میشده که
مخاطبان زیادی داشته تا جایی که در زمان پخش این سریالها، خیابانها خلوت میشده
است. حال این سوال پیش میآید که چرا الان سریالها اینچنینی دیگر تولید نمیشود؟
این سوال را مسوولان باید جدی بگیرند و تا پیش از اینکه دیر شود، باید به فکر
تجدید نظر در حوزه تولید سریال بیفتند تا بیش از این، مردم با شبکههای داخلی
بیگانه نشوند!
وی تاکید کرد: سریالسازی در دوره کنونی، دقیقا ضد شعار
دولت که عنوان مردمیبودن را دارد یدک میکشد، دارد صورت میگیرد. شما به محتوای
این سریالها نگاه کنید؛ همهاش دارند از مرگ، قتل، طلاق، اعتیاد، خودکشی، شکست،
فقر و بدبختی میگویند، درساست که اینها واقعیت جامعه فعلی است ولی باید به شکلی
روایت و تولید شوند تا روحیه و امید در جامعه تضعیف نشود و این موتیفهای سیاه و
منفی در جامعه تبلیغ نشوند. متاسفانه برخی از این سریالها بدآموزی دارند و بهجای
اینکه این مسائل و آسیبهای اجتماعی را درمان کنند، بیشتر تبلیغ میکنند! این
موضوع مهمی است که مسوولان از آن غافل شدهاند.
شهروند دیگری نیز در این باره گفت: در دو سال اخیر، سریالهای
جذاب و مخاطبپسند بهندرت از تلویزیون پخش شده و بیشتر در شبکه نمایش خانگی سریالهای
خوب را میبینم. سریالهایی که در آن نیاز و ذائقه مخاطب جدی گرفته شده است که از
جمله این سریالها میتوان به «همگناه»، «خاتون»، «جیران»، «بیگناه»، «زخم کاری»
و... اشاره کرد که در عین اینکه موضوع روز جامعه را دارد روایت میکند، شادی و
امید هم در آنها جریان دارد.
سمیرا زارعی با بیان اینکه من بیشتر سریالهای اجتماعی با
تم عاشقانه را نگاه میکنم، تصریح کرد: از میان سریالهای که امسال دیدم، جیران را
بیشتر از همه دوست داشتم؛ چون این سریال ضمن بازنمایی برههای از تاریخ کشور،
پرترهای از عشق را نمایش داد که درک آن برای منِ مخاطب جذابیت داشت. آقای فتحی با
عاشقانه کردن این فیلم تاریخی توانست مخاطب را به شبکه نمایش خانگی بیشتر جذب کند.
وی با تاکید بر اینکه «خاتون» دیگر سریال مخاطبپسندی بود
که تینا پاکروان با محوریت نقشآفرینی یک زن در روزهای پرتلاطم ایران در میانه جنگ
جهانی دوم ساخته، افزود: این سریال هم با تعلیقهای بجا و گرهافکنیهای
هنرمندانه، عشق و بزرگمنشی و ابهت زن ایرانی در بحبوحه جنگ را به تصویر کشید.
داستان این فیلم نو و مملو از قابهای خلاقانه بود. هرچند تلخی هم داشت؛ اما روایتی
که پاکروان برای این داستان انتخاب کرد، روایتی حرفهای بود که از تلخی آن میکاست.
این شهروند با اشاره به اینکه «آتش و باد» و «نون.خ» هم
تنها سریالهایی بوده که از تلویزیون در یکی دو سال اخیر پخش شده که برایم جذابیت
داشته، گفت: آتش و باد، تاریخ محلی منطقه فارس و جنوب را ترسیم کرد که اطلاعات
شگرفی را در این زمینه به مخاطب منتقل کرد و از چند و چون حاکمان محلی و برخورد
ناعادلانه آنها با رعیت پرده برداشت. نون.خ هم سریالی است که با زبان طنز اما
موثر، واقعیتهای زندگی بخشی از جامعه امروز را هوشمندانه به تصویر میکشد.
آقاخانی این سریال را که دنبالهدار شده، کاملا بر اساس نیاز و ذائقه مخاطب طراحی
و تولید میکند. اینها نشان میدهد که وقتی فیلمی بر اساس ذائقه مخاطب تولید میشود،
مخاطب آن را میبیند و از آن استقبال میکند. امیدواریم که فیلمهایی از این دست
بیشتر تولید شوند، چون جامعه امروز سخت به دانستن، خندیدن و امید نیاز دارد.