الهام بهروزی
افعی تهران، سریالی بود که با نگاهی روانشناختی به بازشناسی
و واکاوی یکی از مهمترین اختلالهای شخصیتی، یعنی کودکآزاری و تاثیر آن در
بزرگسالی کودکان آزاردیده پرداخته است. این سریال به نویسندگی پیمان معادی و سامان
مقدم در ژانر معمایی- پلیسی با رویکرد روانشناختی، قصه آرمان بیانی (با بازی پیمان
معادی) و رنجها و زخمها و عقدههای فروخوردهاش را روایت میکند که در کودکی بر
جان و روان او نشسته است. او قربانی کودکآزاری است و اینک به یکی از منتقدان جدی
سینما مبدل شده که در این زمینه بسیار پرمدعاست و سودای ساخت فیلمی بینقص را از
سرگذشت یک قاتل رنجیرهای دارد.
داستان این سریال، با وجود اینکه حول جنایت و قتلهای
زنجیرهای میچرخد، اما روایتی بهدور از وحشتآفرینی دارد و بهنوعی تراپی علل و
انگیزههای جرم در جامعه کنونی است. بیشک پرداختن چنین سوژه مهمی با توجه به
ساختار قضائی ما، کار حساسیتبرانگیز و دشواری است که سامان مقدم با اتکا بر تجربه
و تخصصی که در کارگردانی دارد، توانسته از عهده آن برآید و با کمترین بدآموزی یا
فرافکنی این موضوع مهم را به سرانجام برساند.
از دید برخی از منتقدان سینما، قصهای که معادی نوشته مطالعه
شخصیت است. لایههای ظریفی که او با اجرای خوبش از شخصیت آرمان بیانی به نمایش میگذارد
ما را با تصویر بزرگسالی یک کودک روانرنجور، خوب آشنا میکند. او هیولای مطلق نیست.
انسانی است مثل بقیه که با یک دروغ بزرگ زندگی میکند اما ظاهراً آنقدر باهوش است
(چون ما که نمیبینیم ردپای خودش از جرایم را چگونه پاک میکند) که میتواند مثل مردم
عادی یا حتی خواص زندگی کند، کار کند و حتی دوستانی هم داشته باشد و در نهایت مأموران
قانون را هم با وجود چند گاف آشکار دور بزند.
از نگر این افراد، از نکات مثبت سریال همین تصویر واقعی صادقانهای
است که از یک شخص آسیبدیده در کودکی و نوجوانی به نمایش میگذارد. برای آسیبشناسی
سیستم فشل تربیتی و آموزشی چه در خانه و چه در مدرسه باید دروغها و کمپلکسهای آرمان
بیانی را ببینیم تا انگیزه اعمال بد و خوبش را درک کنیم. ما به تصویر کلیشهای انسانی
که دست به عمل شر میزند، پس حتماً هیولاست، عادت داریم. آرمان بیانی (پیمان معادی)
این کلیشه را رد میکند. او برای معلمی که در نوجوانی او را آزار داده به واسطه ریش
سفیدش احترام قائل نیست. بیانی به درستی در
برابر او عقدهگشایی میکند و حالا که در جایگاه قدرت است، از او انتقام میگیرد. این
نتیجه بزرگ شدن در سیستم آزار و درمان نشدن است.
بههر روی افعی تهران یکی از خوشساختترین و موضوعدارترین
سریالی است که از اسفند 1402 تا خرداد 1403 پیش روی مخاطبان شبکه نمایش خانگی قرار
گرفت تا ضمن بازنمایی عوارض و پیامدهای اختلالات روانی و شخصیتی افراد آسیبدیده، نقش
تراپی و رسالت هنر را در بازنمایی مصائب و دردهای مسکوت لایههای پنهان جامعه
کنونی به رخ بکشد. اختلالاتی که به گفته جامعه روانشناسی، شرایط اجتماعی 55 درصد،
عوامل رفتاری 35 درصد و عوامل ژنتیکی 15 درصد در بروز آنها نقش دارند. شاید پیش
از این در سریالها و فیلمهای مختلفی جسته و گریخته به این اختلالات اشاره یا
توجه شده بود ولی این شکلی که در افعی تهران به یکی مهمترین آسیبهای رفتاری و
تاثیر آن در بزرگسالی فرد و آینده وی و جامعه توجه شد، در کمتر کار ایرانی دیده
بودیم. این سریال، اهمیت تراپی و رواندرمانی را به جامعه پرتنش امروزی متذکر شد
و اینکه فرد پیش از اینکه قربانی گذشته و رفتارها و عادات غلط و آزارهایی که بر وی
وارد شده، شود، میتواند به کمک یک رواندرمانگر ریشههای بسیاری از عقدهها و رنجهای
خود را شناسایی و با درمانی اصولی مداوا شود.
بدیهی است افعی تهران بیش از این که یک فیلم خوب و
تاثیرگذار قلمداد شود، یک تلنگر به جامعه کنونی برای مواجه با ماهیت و حقیقت خود و
افراد آسیبدیده و آسیبپذیر بود که بسیاری از جرمها و آسیبها از نبود آگاهی و
شنیدننشدنها نشات میگیرد. در واقع، افعی تهران «افعی تهران» هشداد داد که چطور اجتماع
بدون آگاهی و رواندرمانی به تمام ابعاد خود آسیب میزند. از اینرو، این سریال
این پیام را به مسوولان میدهد که برای حل مشکلات روانی جامعه باید تصویری واقعی و
نه لزوماً و مطلقاً سیاه از آنها در سینما و تلویزیون نشان داده شود.
عضو انجمن منتقدان سینمای ایران در این باره به بامداد جنوب گفت: در شبکه
نمایش خانگی کمتر از تعداد انگشتهای یک دست سریال استاندارد ساخته شده مانند فصل اول
شهرزاد، زخم کاری یا آکتور؛ این چند سریال را میتوانیم بگوییم که مخاطبپسند بودند
اما ویژگیهایی چون متن منسجم، روایت دقیق و اجرای باعث شد تا افعی تهران به یک سریال
مهم و مخاطبپسند تبدیل شود. به عبارتی، این
مولفهها باعث شدند تا افعی تهران سریالی
بینقص باشد.
افشین علیار با تاکید بر اینکه در افعی تهران به همه چیز به درستی
پرداخته شده است، افزود: نقش درمانگر یا تراپیست در بهوجود آمدن یک اختلال روانی
درآمده است و میبینیم که همه اختلالات روانی آرمان بیانی از
کودکیاش نشات گرفته است. علم روانشناسی میگوید که هر اختلال روانی در هر فرد بزرگسالی
از کودکیاش نشات گرفته و این درستترین تعریف از اختلال و ضعف و آسیبهای روحی است
که در افعی تهران به آن پرداخته شد و چقدر خوب این موضوع موشکافی شد .
وی در ادامه با اشاره به اینکه
در امریکا و اروپا اغلب افراد یک تراپیست دارند و میتوانند هر مشکلی
که دارند با درمانگر خود در میان بگذارند، تصریح کرد: این کار میتواند از بحرانهای
اجتماعی جلوگیری کند اما انگار در ایران داشتن تراپیست یک توهین است! این دیرهنگامی
در مراجعه به تراپیست آسیب اجتماعی را افزایش میدهد. متاسفانه در ایران اینگونه
است که بیشتر روشنفکرها یا آدمهای مرفه فقط به سمت تراپیست میروند، در افعی تهران
هم اگر آرمان بیانی هنرمند نبود، شاید هیچ وقت سراغ تراپیست نمیرفت.
این منتقد سینما، منطق روایی، بسترسازی مناسب و بهرهگیری درست از ژانر
(جنایی- معمایی) مهمترین عوامل موفقیت این سریال هستند، تاکید کرد: در چنین ژانری
ایجاد موقعیتهای هولناک یک ویژگی محسوب میشود
اما سامان مقدم به عنوان کارگردان پراخت مینیمالیستی نسبت به ژانر داشته است، حتی
در بعضی از سکانسها، دیالوگها یا موقعیتها از مخاطب خنده میگیرد.
مقدم در پرداخت فاصلهگذاری کرده است؛ یعنی در کنار مضمون اصلی فیلم، ما داریم سختیهای
تولید یک فیلم سینمایی را میبینیم یا بحث طلاق و جدایی که میتواند چه آسیبی به کودک وارد کند، این فاصلهگذاریهای
بجا و به اندازه، خط روایی سریال را بینقص کرده است.
وی با طرح این سوال مبنی بر اینکه مگر ما از یک سریال چه انتظاری داریم؟،
بیان کرد: متر و معیار منتقد، استاندارد بودن یک اثر هنری است. زمانی که یک اثر هنری
محتوا و فرم را بهوجود بیاورد، کار تمام است. متاسفانه بیشتر فیلمهای سینمایی یا
سریالهای پلتفرمی بساز و بفروش شدهاند، فارغ از کمی نبوغ و استعداد!
بنابراین زمانی که افعی تهران را میبینیم، درک میکنیم که با اثری مواجهایم که برای
آن زحمت کشیده شده است. کاملا معلوم است که معادی به عنوان فیلمنامهنویس و مقدم به
عنوان کارگردان برای تک تک پلانها فکر کردهاند. بیشک زمانی که همه چیز در یک اثر
بر اساس یک چارچوب استاندارد باشد، بعید میبینم که نتیجه یا هدف نهایی حاصل نشود. ما در افعی تهران
با یک چیدمان خاص و منظم مواجهایم که در تمامی عناصر ساختاری تاثیرگذار بوده است.
علیار سپس به اهمیت فیلمنامه در موفقیت یک سریال تاکید کرد و مشکل اساسی
سینمای ایران را همچنان ضعف فیلمنامه دانست و گفت: این میتواند برای سینمای ایران
یک آسیب محسوب شود، اما پیمان معادی به عنوان یک فیلمنامهنویس
مستعد توانسته فیلمنامه افعی تهران را با تمهیدات مهندسی بنویسد؛ یعنی تمامی عناصر
ساختاری سریال در فیلمنامه شکل گرفته است. بنابراین کار برای سامان مقدم در کارگردانی
راحتتر شده است؛ چراکه یک اثر موفق در وهله اول حاصل یک فیلمنامه استاندارد است.
این منتقد سینما با تاکید بر اینکه مخاطب امروز سینما و سریال بسیار هوشمند
است و اثر استاندارد میتواند مخاطب را نگه دارد، یادآور شد: سریالهای کمی نبوده که
مخاطب در میانه تماشای آنها را رها کرده است، چون مخاطب ایرانی فیلمهای روز غرب را
میبیند، بنابراین نگاهش به فیلم طور
دیگری شده و این خیلی مهم است که سلیقه مخاطب تا این اندازه متحول شده که فرق بین فیلم
خوب و بد را تشخیص میدهد.
وی در ادامه شخصیتپردازی در سریال افعی تهران را تحسین و تصریح کرد:
آرمان بیانی در افعی تهران به شخصیت رسیده است، منتقد فیلم است و میخواهد فیلم اولش
را درآستانه 50 سالگی بسازد، در وهله اول همه چیز درست است اما زمانی که وارد شخصیت
میشویم و به واکاوی میرسیم، میبینیم که آرمان هم به عنوان یک انسان در حال زندگی
کردن است؛ زندگی فراز و فرودهای مختلفی دارد اما تنها چیزی که او را به فردی خطرناک
تبدیل کرده است، کمبودهای دوران کودکی است، شاید واقعا او نخواهد که چنین شخصیتی داشته
باشد اما عقدههای کودکی او را تبدیل به آدم دیگری کرده است که در جامعه نقاب خوب
بودن روی صورتش گذاشته است.
علیار یادآور شد: امیدوارم
فیلم و سریالهایی مثل افعی تهران بیشتر ساخته شود؛ چه از لحاظ مضمون و چه از نظر
اجرا، ما به آثاری نیازمندیم که تاملبرانگیز باشند، فیلم باید اثرگذاری داشته باشد،
اثر منفعل نه تنها فراموششدنی است؛ بلکه نمیتواند مخاطب
را تحت تاثیر قرار بدهد.