ساعت نزدیک شش صبح ۱۴
شهریور است، یک جمع متفاوتالنسل و مختلفالجنس کنار جاده اصلی شهر ایستادهایم و
چشمانتظار مینیبوس وعده داده شدهایم تا زودتر از دیگران دستمان به «نون» برسد.
تا سر و کله مینیبوس پیدا شود، مشغول معرفی اساتید به هم میشویم و
از فکر نشستن پای درس «پدر روزنامهنگاری آنلاین ایران» حس خوبی میگیریم. بچهها
نام تکتک اساتید را دوباره در اینترنت جستوجو میکنند و آنهایی که دوره گذشته یا
در جای دیگری پای درس برخی از آنها نشستهاند با کمی «فیس» تجربهپراکنی میکنند.
تا رسیدن به جم و شهرک توحید؛ همه نگاهم به اطراف رنگوبوی رسانهای
عجیبی گرفته است و انگار زیادی توی جو رویداد و فضای اطراف رفتهام، از اینکه حالا
«بنک» و «کنگان» هم جاده کمربندی دارند و مجبور نیستیم از ترافیک و سرعتگیرهای زیادش
حرص بخوریم، خوشحالم. از اینکه فلرهای فاز ۱۲ و
۱۴ و... اینچنین اول صبح، چشم باز نکرده
به جنگ سلامت مردم و منطقه میروند عصبانیام و حتی به سرعت و کیفیت اصلاح جاده جم
- سیراف یا ورودی جم که با یک پل میتواند در شأن باشد هم گیر میدهم.
وارد جم و شهرک توحید میشویم و به مجتمع آموزشی شهید بهشتی میرویم.
گویا همه چیز به بهترین شکل تدارک دیده شده و باید منتظر یک رویداد خوب به شیرینی
خرمای خاصه جم باشیم.
آقای دانشمند، صاحبامتیاز رسانه «آوای بوشهر» که مجری برگزاری رویداد
«نون» یا «ن» است به خبرنگاران و علاقهمندان به فعالیت رسانهای خوشامد میگوید و
خبر از تأخیر پرواز اساتید و تغییر برنامه کارگاهها میدهد، یکی از بچهها که از
همان اول صبح ذوق و شوقش بیشتر برای دیدن «مهرداد خدیر» و «یونس شکرخواه» نویسنده
کتاب «خبر»ی بود که در وصف آن تأکید داشت همین کتاب برای خبرنگار شدن «بَس» است،
با گفتن «نوبت بر اولیا چو رسید آسمان تپید» خندهای به میانمان آورد و ادامه
داد «ای اقبال ما؛ عسلو که تأخیر نداشت.»
«محمدجواد حقشناس» که من و شاید خیلی از همسنوسالهای
من بهلطف اینترنت توانستیم این چهره فرهیخته را که گویا هماستانی ماست، بشناسیم،
همشهریبازی در آورد و جور تأخیر اساتید کشید و کمی برایمان از تجارب خود در حوزه
رسانه و فعالیتش در «نیمروز» و «اعتماد ملی» و وزارت فرهنگوارشاد اسلامی سخن
گفت. من حتی به سرعت اینترنت هم در جلد یک ژورنالیست فوقحرفهای و صاحبنظر گیر
دادم!
ساعت هر چه کش رفت، بالاخره به عصر و حضور اساتید رسید. مریم سلیمی، یونس
شکرخواه، فریدون صدیقی، مهرداد خدیر و رضا غبیشاوی آمدند و سر کلاسهایی که از قبل
مشخص شده بود، حاضر شدند و حدود دویست دختر و پسر نوجوان و جوان و میانسال و سنی
ازشان گذشته طبق گروهبندی صبح امروز، چرخشی پای درس و تجربهشان نشستند و از اینفوگرافیک
و خبرنویسی و سوژهیابی و گزارش و یادداشتنویسی «چیزی هر چند ناچیز» آموختند تا
بهانهای باشد برای غوطه خوردن بیشتر در دریای خبر.
با پایان روز اول؛ همگی به باغی در «علیآباد» رفتیم، یک شبنشینی
جنوبیطوری گرفتیم و تعدادی از خبرنگاران هماستانی آقا و خانم کمی برایمان حرف
زدند و از خاطراتشان گفتند. بعد هم هر کدام راهی خوابگاهها شدیم و تعدادی هم که
همان حوالی بودند، به خانه رفتند و صبح بازگشتند.
روز دوم هم کارگاهها از ساعت هشت، هشتونیم کارش را
شروع کرد و تا ظهر ادامه داشت و به اختتامیه نزدیک شدیم. جایی که گویا فقط برای ما
که اثری برای داوری نفرستاده بودیم، جذاب بود و هیجان داشت وگرنه میگفتند به شرکتکنندگان
برگزیده از قبل برای تأکید بر حضور اعلام شده و آنهایی هم که چیزی بهشان گفته
نشده میدانستند که خبری از مقام نیست و من هم بیخبر از درست و غلط این شنیدهها
به چرایی این کار گیر دادم!
شاهین بهرامنژاد که همه دوستش داشتیم پشت تریبون ایستاد و آیین
اختتامیه شروع شد.
سیدعلی هاشمی، فرماندار تازه از راه رسیده جم
کمی از خبرنگاران و فعالیت رسانهای تعریف و تمجید کرد، «ماشاالله حیدرزاده» [فعال
سیاسی اصلاحطلب شناختهشده و عضو شاخص ستاد پزشکیان در انتخابات اخیر] را بهزور
روی سن برد - اما تریبون به او نداد - و در واکنش به تعجب نهان ما که فرماندار شهید
رئیسی و اینکارها چه معنی دارد؛ عیان کرد که «حیدرزاده» معلم من بوده و میخواهم
پیشانیاش را ببوسم و بوسید!
«شاهین» هم به زیرکی گفت: فکر کردیم شاهد یک
«وفاق ملی» در تراز استان هستیم اما مثل اینکه موضوع معلم شاگردی است!
تجلیل از «رضا معتمد» مدیرمسئول هفتهنامه پیغام بهپاس سه دهه فعالیت
خبری و انتشار نکات کاربردی خبرنویسی در کتابی با عنوان «صد نکته از این معنی» -
که در پایان کارگاهها هدیه گرفتیم - و «محمد ولیزاده» فعال رسانهای جمی هم حس
قدرشناسی خوبی به ما داد، اما یادکرد «پرهام هوشمند» دلمان را به درد آورد، جوان
طبیعتگرد و عکاس دیّری که تماشای آثار و تصاویر او در کنار بغض و نگاه پر از
اندوه علی و مازیار مهربانِ هوشمند - عموهای پرهام - دیگر آن شیرینی دنبال کردن
تصاویر و هنرهایش در صفحه اینستاگرامش را نداشت! روحش شاد.
عباس اعتمادی، دبیر این رویداد در بخشی از این مراسم گفت: امسال ۹۱ نفر ۲۳۰ اثر به دبیرخانه ارسال کردند که ۱۶۸ اثر واجد شرایط شد و بقیه بهدلیل ارسال خارج از زمان یا
بیش از تعداد اعلام شده و... پذیرفته نشد و سال بعد هم تلاشمان برگزاری رویداد در
جغرافیای بیشتر - جنوب کشور - است.
«علی هوشمند» دبیر هیئت داوران هم که متشکل
از «الهام بهروزی، خود او و سجاد بهزادی» هماستانی و «مریم سلیمی، مهرداد خدیر و
رضا غبیشاوی» از تهران بود؛ از کیفیت پایین آثار ارسالی گفت و اینکه اثر قابلتوجهی
نداشتهایم و بیشتر باید تلاش کرد.
با نظر این هیئت در بخش عمومی؛ «یزدان شهیدزاده»، «مهرداد جشنیپور»،
«عبدالحسین قاسمی» و «عبدالله ماندگار» در یادداشت، گزارش، تیتر و کلیپ اول شدند و
در عکس هم که اول و دوم نداشتیم، «حسین نوری» سوم شدند. و در بخش گردشگری هم «حجت
عبداللهی» و «ثریا شیری» در یادداشت و گزارش، و «حمید خلیفات» و «قاسم احمدی» در
عکس و کلیپ اول شدند و کسی نتوانست در تیتر رتبه بگیرد. نفرات دوم و سوم و شایستگان
تقدیر هم به ترتیب روی سن رفتند و تندیس و هدیه خود را گرفتند و با رونمایی از
پوستر سال سوم، دفتر رویداد دوم «نون» بسته شد.
بعد از اختتامیه و آیین ویژهترِ خداحافظی و عکسهای یادگاری تا توی
مینیبوس و در مسیر، با تعدادی از خبرنگاران و آنهایی که خبرنگار هم نبودند و از
سر علاقه یا همراهی با عزیزی آمده بودند در رابطه با «نون» دوم که بهقول دوستی
«نون بازوی جوانان جمی» بود، گفتوگو کردم که این گزارش را با بخشی از این نظرات
تمام میکنم:
۱- رویداد نباید به سمت یک جریان سیاسی بچربد که میچربد.
۲- از اساتید و رسانهخوانهای هماستانی هم میشود در تدریس
بهره برد تا بیش از این فرصت آموزش باشد.
۳- به جای این تعداد اساتید میتوان از نفرات کمتر اما زمان بیشتری
بهره برد.
۴- یک بخش هم میشود به انتخاب رسانههای برتر مکتوب و مجازی
اختصاص داد.
۵- رسانههای محلی زیادی هستند که با کیفیتتر از رسانههای
مجوزدار فعالیت میکنند که باید دیده شوند.
۶- خدا زیاد کند این دورهمیها.
۷- هر سال افراد مشخصی برگزیده میشوند و انگیزهای برای رقابت
نیست.
۸- دیگر خبرنگاران و رسانههای جمی انگار از رویداد و «آوای
بوشهر» فاصله گرفتهاند.
۹- کیفیت برگزاری و اساتید و شکل ظاهری برنامه بسیار مطلوب و
عالی بود.
۱۰- و اینکه کاش خانه مطبوعات و فرهنگوارشاد اسلامی استان هم
در سال یک جشنواره رسانهای مانند «نون» و «ابوذر» و... برای خبرنگاران داشته باشد
و مانند «آوای بوشهر» که یک رسانهی دور از مرکز استان است به آموزش و رقابت
خبرنگاران بپردازند.