bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۲۷۵۹
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۱۹ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۴
دیروز طرف اومده تو دهاتمون داد می‌زنه: نفت داریم، نفت می‌فروشیم، پالایشگاه دارید نفت بخرید تا ارزونه. نفت اومد درخونتون، آهای مردم در رو باز کنید، پشیمون می‌َشید. یه بار دیگه مملکت شده گل و بلبل، دوره عشق و عاشقی رسیده، نخورید و نخوابید، بیاید نفت بخرید...
دیروز طرف اومده تو دهاتمون داد می‌زنه: نفت داریم، نفت می‌فروشیم، پالایشگاه دارید نفت بخرید تا ارزونه. نفت اومد درخونتون، آهای مردم در رو باز کنید، پشیمون می‌َشید. یه بار دیگه مملکت شده گل و بلبل، دوره عشق و عاشقی رسیده، نخورید و نخوابید، بیاید نفت بخرید، نفت درجه یک دارم، نفت سبک دارم، سبک ایران، بیاید آتیش زدم به مالم، یه لیتر نفت از یک لیتر آب ارزون‌تر شد. بدو بیا. 

داد زدم: خروس بی‌محل اومدی تو دهات ما، داد می‌زنی نفت می‌فروشی؟ اشتباه اومدی، ولات ما چهارتا کارگاه بلوک زنی داره و یه خوابگاه که به یمن همت فرماندار دشتستون فعلا پولی گیرش نیومده که تموم بشه. تازه تو شبانکاره هم دست به هم دادن که یه دبیرستان خرابه داره، اونم ببرن، فکر کردی پالایشگاه داریم یا دوره اون آقاهه است که می‌گفت یه بچه‌ای رو پیدا کرده که داره تو زیر زمین خونشون غنی‌سازی می‌کنه؟

در اومد و پررو پررو گفت: نمی‌خوای نخر، چرا می‌زنی تو سر مال. والله سه چهار تا تانکرش نزدیک همین گناوه پارک شده، یکی دو تا تانکر دو میلیون بشکه‌ای هم دارم که روی آب استندبای ایستادن و چینی‌ها اومدن می‌خوان بخرن اما بازهم نامردا دارن چونه می‌زنن، البته هندی‌ها هم مشتری هستنا اما می‌گن فقط برنج می‌دیم و موندم بدم یا ندم. 
گفتم: هر غلطی می‌خوای بکنی بکن. اما برو یه جای دیگه کاسبی کن. نمی‌خواد بیای اینجا و مردم ما رو هم نفتی کنی، ما خودمون اوضامون به اندازه کافی نفتی هست. 
گفت: خبر نداری جیگر، دو سه تا مشتری توپ تو ولاتتون دارم. تازه یه ولات دیگه‌ای هم همین نزدیکاتون تو کوه هستا، اسمش یادم رفته، اونم سه چهار مشتری توپ دارم که نفت و تو هوا می‌زنن.

گفتم: برو، باباجون، دست از سر ما بردار، فکر کردی اینجا منطقه تحت نفوذه داعشه؟ اینجا ایرانه، دولت تدبیر و امیده، دولت مهرورز که نیست که هر کی بیاد یه نفتکش برداره و ببره بفروشه و بعد هم پولش رو هپولی کنه و یه آب هم روش.
گفت: تو بی‌عرضه‌ای به من ربطی نداره. اومدم اینجا گفتم شاید بازم مشتری گیرم بیاد. اما مثل اینکه شما هم دیگه وضعتون خوب شده، من جاتون بودم همین نزدیکا یه پالایشگاه قشنگ علم می‌کردم و نفت مفت می‌ریختم تو گلوش، بنزین رو لیتری 900 تومن می‌فروختم به دولت تا لیتری 1000 تومن بده دست مردم.
گفتم: اگه جرات داری وایسا یه زنگ بزنم مقامات مسوول بیان ورت دارن ببرنت دیگه جرات نکنی از این غلطا کنی و ثروت مملکت رو بفروشی؟
گفت: برو جونم، این مقامات مسوولی که می‌گی نصفشون رفیق خودم هستن، به کی می‌خوای شکایت کنی. چه اشکال داره؟
گفتم: فکر کردی دولت مهروزه که مسوولان رفیقت باشند، وایسا خودم پدرت رو در میارم. جرات داری وایسا الان میام برات.
داشتم حرکت می‌کردم سی چماق که قشنگ از خواب پریدم، دیدم اهل منزل همه بالای سرم نشستن و دارن می‌گن بالاخره خریدی یا فرار کرد. گفتم ای دل غافل، خود نامردش بود، با اون صورت دراز و چشای ذاغش... گفتن کی، گفتم همون که نفت می‌خوره، همونی که پول برده و پس نمی‌ده، همونی که هر روز دادگاهش به‌پاست، همونی که فعلا شماره حساب چین بهش دادن، همونی که هواپیمایی داره، همونی که.... 

برچسب ها: بامدادیه ، طنز ، نفت
نام:
ایمیل:
* نظر: