روزی که گذشت سالروز درگذشت محمد مصدق بود. سال گذشته در همین روز هم در مورد مصدق نوشتم و نکاتی چند را یادآور شدم، اما آنچه امروز قصد دارم به آن بپردازم، یک بعد مهم از شخصیت وی است که باعث ماندگاری وی در تاریخ معاصر ایران شده است. مصدق مانند بسیاری از انسانهای دیگر دارای مسائل و مشکلات خاص خود بود و مانند همه انسانهای دیگر نمیتوانست معصوم باشد، اما اینکه چرا او بیش از دیگر معاصرانش در حافظه تاریخی مردم ایران ماند به یک دلیل خاص باز میگردد، او مرد اراده و خواستن و به یک نگاه دیگر، فردی بود که قانون را بیش از دیگران قبول داشت و به آن احترام میگذاشت.
زندگی مصدق شامل چند دوره خاص است، دورهای که در سلسله قاجار، پهلوی اول و دوم گذشت و در همه آنها، مصدق رفتای یکسان داشت. او بهدلیل آنچه در علم حقوق خوانده بود، تلاش میکرد بر همان مبنا رفتار کند و این واقعیتها، در مورد دوره پس از محاکمه و زندانی شدن مصدق تغییراتی شگرف دارد. یکی از عواملی که باعث شد تا مصدق قهرمان بماند و در حالی که همه محمدرضا شاه را تف و لعنت میکنند و پس از انقلاب هم میراثی برای وی باقی نماند اما مصدق آن اندازه بزرگ باشد که که صدها جلد کتاب در موردش نوشته شود و مراسمهای گرامیداشت برایش برگزار شود، به نحوه رفتار شاه و دستگاه امنیتی او با نخستوزیر مردمی ایران باز میگردد.
شاه، مصدق را پس از محاکمه و زندان به احمدآباد تبعید کرد و پیرمرد در همانجا در خلوت خودش جان داد و روز مرگش هم معدود افرادی جرأت کردند که سر جنازهاش حاضر شوند و او را به خاک بسپرند. خانه و ملک مصدق در احمدآباد در همان دوره تبعید هم شاهد حضور افراد شجاع و قدرتمندی بود که از دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم واهمهای نداشتند و با او دیدار کرده و نقطهنظرات او را میشنیدند. بر اساس اسناد موجود بودند کسانی که به شاه توصیه میکردند سیاست تبعید و حصر مصدق را برداشته و دستکم به دیدار او برود، درست مانند همان کاری که برای مرحوم آیتالله کاشانی کرد، برای مصدق نیز کند و در آخرین روزهای حیات، به او سر بزند که غرور و حسادت شاه، مانع از این اقدام شد.
بیشترین محبوبیت مصدق تقریباً به واسطه همین رفتار شاه و سیاست استبدای وی پس از کودتای 28مرداد بود که باعث شد مردم به این نکته مهم پی ببرند که وجود مصدق بهعنوان یک انسان دمکرات، تا چه اندازه میتوانست کشور را از سوق یافتن به ورطه نابودی نجات دهد. مصدق بودجه کشور را بدون اتکا به درآمدهای نفتی بست و مردم در یک وضعیت خوب و ایستا زندگی را گذراندند، در حالی که شاه پس از کودتا و با حمایت گسترده قدرتهای غربی و سرمایههای بادآورده ناشی از فروش روزانه تا شش میلیون بشکه نفت، دچار پسرفت شده و تقریباً اقتصاد کشور را به قهقرا برد.
آنچه در پایان ضرورت اشاره دارد آن است که دستگاه پهلوی با همه تلاش خود نتوانست مصدق را از یاد مردم ببرد و او همچنان یکی از زندگان تاریخ است، چه بخواهیم، چه نخواهیم.