بیش از سه دهه است که مهمترین درگیری در پهنه وسیع اروپا به منطقه کوچکی واقع در رشته کوههای قفقاز جنوبی تحت عنوان قرهباغ تعلق دارد. در اواخر دهه 1980، تعارض قرهباغ برای آخرین رهبر شوروی یعنی گورباچف مسالهساز شد. در اوایل دهه 1990 این تعارض منجر به مهاجرت میلیونها نفر و کشته شدن نزدیک به 20 هزار نفر شد.
در سال 1994 و پس از آنکه ارمنستان توانست در جنگی آذربایجان را شکست دهد، دو کشور قرارداد آتشبس را به امضا رساندند. در هفته گذشته آتش این تعارض بار دیگر شعلهور شد. از قرار معلوم یکی از طرفین- به احتمال زیاد آذربایجان- تصمیم گرفت که واقعیتها را در عرصه میدانی تغییر دهد. پیش از اعلام آتشبس در سهشنبه گذشته، چندین نفر از ارتش دو کشور کشته شدند. این آتشبس میتواند در هر لحظه از هم بپاشد و در صورت مداخله نکردن جامعه بینالمللی، تعارضات می تواند هر لحظه آغاز شود. آغاز بحران قرهباغ میتواند یک کابوس تمام عیار باشد. با توجه به اینکه هر دو کشور از تسلیحات پیشرفته و پیچیدهای برخوردار هستند، هزاران نفر در این جنگ جان خود را از دست خواهند داد.
روابط روسیه و ترکیه در حال حاضر پرتنش است و با توجه به تعهد نظامی ترکیه به آذربایجان و روسیه به ارمنستان، تداوم بحران قره باغ میتواند یک جنگ نیابتی کامل را شکل دهد. جنگ در این منطقه همچنین میتواند ثبات را در گرجستان، ایران و شمال قفقاز بر هم بزند. خطوط حمل گاز در دریای خزر نیز در معرض تهدید قرار خواهند گرفت. در راس این موضوع وضعیت ارامنه ساکن در جمهوری قره باغ قرار دارد. قره باغ پیشتر جزئی از آذربایجان اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده است. با فروپاشی شوروی، ارمنیان ساکن در این منطقه تصمیم گرفتند که به ارمنستان بپیوندند. همین موضوع جنگی تمام عیار را شکل داد و از آن زمان ارامنه کنترل این سرزمین را به دست گرفته اند.
عمده دیپلمات ها توجهی به این بحران نمیکنند و آن را مشکلی لاینحل اما در عین حال نه چندان خطرناک در قفقاز میدانند اما این انگاره در هفته پیش به چالش کشیده شد. با گذشت بیست سال انزجار ملی گرایانه تخفیف نیافته است. در واقع، این نفرت با گذر زمان در دو طرف تقویت شده است. در این میان، جغرافیای بحران آن را به موضوعی ذاتا خطرناک بدل کرده است. آتشبس 1994 نه تنها کنترل منطقه مورد منازعه را به طرف ارمنی سپرد، بلکه کنترل بخشی از سرزمین آذربایجان در نزدیکی قرهباغ را نیز به ارمنستان واگذار کرد. ارمنستان هیچ ادعای قانونی در مورد این سرزمینها نداشت و آنها را بهعنوان مناطق حائل میدانست اما در این سرزمینها میلیونها نفر آذربایجانی ساکن بودند که به اجبار به این سرزمینها مهاجرت کرده بودند.
این اشغالگری ناعادلانه است اما با استفاده از زور نیز نمیتوان عدالت را برقرار کرد. آذربایجان سالهاست که تجاوزگری ارمنستان را محکوم میکند اما حاضر نیست به ارامنه قرهباغ تضمین بدهد که حقوق آنها را رعایت خواهد کرد. راه حل منصفانه مستلزم تعهد جدی طرفین به مصالحه و زندگی مسالمتآمیز با یکدیگر است. رجب طیب اردوغان، روسیه، فرانسه و امریکا یعنی کشورهایی که از سوی سازمان امنیت و همکاری اروپا برای میانجیگری انتخاب شدهاند، را مقصر میداند. این برداشت نیز اشتباه است. اگر چه آنها نیز طی این سالها میتوانستند اقدامات بیشتری انجام دهند اما نتیجه نهایی به عهده طرفین درگیر است. حقیقت تلخ حاکم این است که رهبران آذربایجان و ارمنستان خود گرفتار رجزخوانیهای خود برای شهروندان شدهاند. هر یک به شهروندان خود وعده پیروزی کامل بر طرف مقابل را داده اند. آنها از وضعیت موجود برای شانه خالی کردن از زیر بار سوالهای دشوار در مورد مشروعیت خود و طفره رفتن از پاسخگویی در مقابل وضعیت سیاسی- اجتماعی کشورشان استفاده کردهاند. نقش منفی روسیه نیز نباید از نظر دور نگاه داشته شود. بدون شک، مسکو نقش قابل توجه در تحریک تعارضات نژادی- سرزمینی در سرزمینهای جداشده از شوروی داشته است. روسیه به فروش تسلیحات به هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان ادامه داده است. اگر چه حد مداخله وی در بحران قرهباغ نسبت به بحران گرجستان یا اوکراین به مراتب کمتر است. آنچه از عدم حضورش در قفقاز جنوبی حس میشود، یک اراده سیاسی جدی برای در انداختن طرحی جهت مصالحه است.
در سطح بینالمللی نیز این ادراک وجود ندارد که هیچ گزینه بدون هزینه یا کم هزینه ای برای حل این بحران ممکن نیست. طی هفته گذشته میانجیها تلاش کردند تا آتشبس برقرار شود اما بحران قرهباغ به چیزی بیش از دیپلماسی صرف نیاز دارد. برقراری صلح در این منطقه مستلزم عملیات حفظ صلح به همکاری کشورهای مختلف و همکاری امریکا، روسیه و فرانسه با یکدیگر بهعنوان تضمین کنندگان صلح است.