امروز سالروز شهادت استاد حوزه و دانشگاه و روز معلم است. این روز را به همه اساتید دانشگاه، معلمان عزیز و جامعه فرهنگی کشور تبریک گفته و امیدواریم که در راه اعتلای نام ایران و ایرانی و فرهنگ غنی ایرانی اسلامی کشور بیش از پیش موفق باشند.
در روز معلم، بیش و پیش از آنکه به عنوان این روز پرداخته شود، معمولاً به مشکلات معلمان اشاره میشود و همه تلاش دارند که یادآوری کنند که معلم چه مشکلاتی دارد و چگونه باید این مشکلات را حل و فصل کرد. اما بهنظر نگارنده که فرزند یک معلم بازنشسته است، فارغ از همه مسائل، باید در این روز به این مساله پرداخت که چگونه میتوان با استفاده از معلم، علمآموزی را گسترش داد و نسلی را تربیت کرد که در نوع خود این قابلیت را داشته باشد که بتواند آینده ایران عزیز و بزرگ را تامین کند.
متاسفانه نظام آموزشی ما، یک نظام آموزشی سلیقهای است، نظامی که مشخص نیست دانشآموز محور، درس محور، معلم محور یا برنامه محور است. نبود یک محور اصلی و اساسی باعث شده تا ما در دستیابی به ایدهآلهای تعریف شده در افقهای گوناگون دچار چالشهای عمدهای شویم و همین چالشها هم در گذر زمان باعث میشوند که نوعی تناقض در نظام آموزشی ما به وجود بیاید. این تناقضها در نوع خود باعث میشوند که شکافی که اکنون میان نسلها وجود دارد، عمیقتر شده و عملاً خانوادهها به نوعی سردرگمی در رفتار خود با فرزند دانشآموزشان دچار شوند.
مطالعه نظامهای مختلف آموزشی نشان میدهد که نظام درسمحور و دانشآموز محور دیگر توانایی آن را ندارد تا در عصر گسترش روزافزون ارتباطات و اطلاعات بتوانیم آنها را در دایره مباحث کوتاه و تعریف شده محدود کنیم. آنچه بهعنوان نمره در کارنامه درسی کسب میشود و تاثیر این نمرات در آینده و زندگی دانشآموز باعث شده تا آنها تمرکز شدید و عجیبی بر گرفتن نمره به هر طریق ممکن داشته باشند و همین عامل اصلی است که این روزها مطالعه و عمیق شدن دانشآموزان در کشور ما را دچار بحران کرده است.
تغییر دولتها و بهتبع آن تغییر سیاستهای آموزشی و حتی محتوای کتابهای درسی نیز مزید بر علت است تا این روزها حتی معلمان عزیز هم خود را در یک تسلسل عجیب ببینند. برای حل این معضلات، نظام آموزشی ما باید یک برنامه ملی، وطنی، دینی و کامل داشته باشد که خروجی آن فردی عملی و باسواد باشد.
واقعیتهای مختلفی البته در کیفیت و کمیت نظام آموزشی میتوان تعریف کرد. بهنظر نگارنده، سیاست نمره گرایی و تمرکز بر کتاب جواب نداده و نخواهد داد. معلم و دانشآموز باید آن اندازه راحت باشند که بتوانند به راحتی ایدههای نو و جدید را تعریف کنند و با همین ایدهپردازیها آینده کشور را بسازند. مطالعه محدودی که در نظامهای آموزشی جهان داشتهام مرا به این فراست انداخته است که نظام آموزشی ما بیش از آنکه حرفهای باشد، سیاستزده است. آمدن و رفتن افراد در سازمان بزرگی مانند آموزش و پرورش هم تابعی از این سیاست است که خود به خود باعث شده تا باوجود نیروهای خبره و شایسته، نزدیکان به واحد قدرت بازیگر اصلی باشند.
امیدواریم که معلمان، دانشآموزان و همه آنهایی که به فرهنگ کشور خدمت میکنند، موفقیتهایشان روز افزون باشد.