سیدمالک حسینی: روز گذشته با برگزاری انتخاب هیات رئیسه و رئیس مجلس خبرگان رهبری که همزمان با نخستین روز کاری پنجمین دوره این مجلس رخ داد یکی از دو مجلس مهم کشور دوره جدیدی از فعالیتش را آغاز کرد. درباره اهمیت مجلس خبرگان رهبری بسیار سخن رانده شده است. طی روزهای اخیر رایزنیها و گمانهزنیهای بسیاری در فضای رسانهای پیرامون این انتخاب صورت گرفت اما تحلیل فضای حاکم نشان از آن داشت که انتخاب هیات رئیسه در این دوره کمتر شکل سیاسی به خود گرفته و به عبارتی حساسیت چندانی درباره گزینههای مطرح برای ریاست مجلس خبرگان ایجاد نشد.
آنچه انتظار میرود این است که مجلس جدید خبرگان رهبری به ریاست آیتالله جنتی بتواند در مسیر عمل به وظایفش حساس و فعال باشد این همان انتظار و مسوولیتی است که رای دهندگان بر دوش منتخبین مجلس خبرگان گذاردهاند و به عبارتی امانتی است در دستان آنها اما در آن سو رایزنیها برای انتخاب هیات رئیسه و بهخصوص رئیس مجلس شورای اسلامی دهم بهعنوان رکن تقنینی نظام بسیار با شدت و حدت در حال انجام است. واقعیت آن است که طرفین اصلی رقابت بر سر کرسی ریاست مجلس یعنی محمدرضا عارف و علی لاریجانی هر دو تاکنون به خوبی فضای کلی حاکم بر این رقابت را مدیریت کردهاند و در مواضع شخصی خود رویه مثبت و سازندهای را در پیش گرفتهاند این نوع رفتار سیاسی که میتوان نام رعایت قاعده بازی را بر آن گذاشت میتواند منجر به ظرفیتسازی جدید در فضای سیاسی کشور شود.
بهطور طبیعی درصدی از مواضع تند و یا تقابلی از سوی هواداران دو جریان رقیب در همه نظامهای سیاسی قابل درک است اما تشدید آن و جهت دادن رقابت به سمتی که به رقابت جنبه مرگ و زندگی و حیثیتی بدهد خطری جدی است که نباید از آن غفلت کرد. به هر روی کشور ما طی سالهای اخیر از این دو قطبیسازیهای غیر سازنده آسیبهای جدی دیده است و در این میان عموما اشخاص افراطگرا و غیر صادق آتش بیار معرکه بودهاند که در بسیاری از مواقع حتی به آنچه میگویند نیز باور ندارند. نتیجه این انتخاب هر چه باشد برایند تفکر منتخبان مردم است حال ممکن است تحلیل این باشد که برخی منتخبان به پیمان خود با مردمی که از آنها رای گرفتهاند وفادار نمانند و انتخابی خلاف آنچه انتظار میرود داشته باشند، به نظر نمیرسد اکنون وقت قضاوت گذشته است و اگر احساسی عمومی مبنی بر خلف وعده برخی منتخبین مجلس جدید شکل گرفته است ناشی از توجه نکردن به انتقاداتی است که در جریان حمایتهای انتخاباتی صورت گرفته بود. به هر روی این اتفاقات را باید به مثابه درسی برای آینده نگاه کرد و آن را قطعهای دیگر از پازل تکامل سیر دموکراسی خواهی در کشور تلقی کرد. البته کار ویژه نهادهایی که نماینده افکار عمومی هستند مانند رسانهها و احزاب در بیان واقعیتهای روی داده را نباید فراموش کرد و به نظر میرسد بیش از پیش باید در عمل به رسالت خود فعال باشند.