امین بندری:
یه آقایی هست که ساکن تهرون شده، خیلی وقته و اصلا رفته اونجا و اخلاقش هم عوض شده، نه اینکه از اول اخلاقش خوب بود، از اول هم همینجور بود اما همیشه اینقدر حواسش جمع بود که لو نره، با این حال یه چند وقتی هست که دیگه نمیتونه دزدکی فعالیت کنه و هی اینور اونور میزنه. هم خدا رو میخواد و هم خرما رو، البته خرما رو بیشتر دوست داره چون هم مثل قدرت شیرینه و هم زیاد کالری داره و انرژیزا هست و هم اگه یه خورده زرنگ باشی، میتونی تجارت هم باهاش کنی.
حالا این آقا میان خدا و خرما، دومی رو انتخاب کرده و هی اینجا و اونجا تعریف میکنه که خدا رو هم دوست داره و شما بهخاطر خدا اینکار و اونکار رو نکنید، چرا که به تجارت خرمای ما ضرر وارد میکنه. ما کار نداریم که با کی شریکه و با کی رفیقه و پیش کی میَشینه و پا میشه، فقط میدونیم که اینقدر احساس زرنگی میکنه که کسی باورش نشه.
این دوست قدیمی ما البته هم شریک قافله هست و هم رفیق دزد، تو تهرون نشسته و یه عدهای هم فکر میکنن خیلی حالیش هست، میرن سراغش و کلاه سرشون میره و بعد هم پشیمون میشن، اما پشیمونی فایده نداره.
اون روز یکی از این دوستای قدیمیش زنگ زده و میگه والا ما نمیدونیم چیکارش کنیم، نمیدونیم با کی هست و با کی نیست، برادر حاکم رو میّبرن زندان این بابا زنگ میزنه و میگه یه وقتی خبری چیزی کار نکنید، اصلاحطلبا بیانیه صادر میکنن، زنگ میزنه میگه وقتش نیست که بیانیه صادر کنید، میخوان از یه آدم عاقل و فهمیده حمایت کنند چون تیمسار دستور میدهند که نه، این یکی رو انتخاب کنید بهتره، حالا چرا بهتره، چون منافعش تامینه. بعدش هم میاد میگه اومدن آقای روحانی از همون اول هم نقشه!!! ما بود و ما براش طرح و برنامه!!! داشتیم!!!؟؟؟
یه آدم سادهای هم کنارش هست که هی کلاه سرش میره، طرف میخواست استاندار بشه، فکر میکرد رفیقش باهاش هست، نمیدونست که رفیقش، رفیق یکی دیگه هست و بیشتر از اون پول داره و به سمتی میره که پول بیشتره. اصولاً خیلیها به سمت پول میروند و پولدوست هست و به قول این قدیمیها، پولوفیل هستند.
ما یه توصیهای به دوستان این آقای تهراننشین که خیلی هم گوشی اپل دوست داره و خیلی هم ادعاش میشه داریم:
اول: اونکه دیگه زیاد آفتابی نشو، کلاه سر مردم بیچاره نزار، چون با امین بندری طرفی.
دوم: آنکه ادعای اصلاحطلبی نکن، شما فرصت طلبی بیش نیستی.
سوم: خیلی ادعات نشه، دیگه حنات پیش کسی رنگ نداره، البته پیش ما از همون اول هم نداشت.
چهارم: کلاه سر اون رفیق بیچارت هم نزار، گناه داره.
پنجم: حواست رو جمع کن که یه وقت این دوستات مثل دستمالکاغذی ازت استفاده نکنند....