bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۶۰۰۸
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۱۹ - ۱۹ آبان ۱۳۹۵
بخش دوم گفت‌وگوی محمد غلامی با بامداد جنوب:
شعر پدیده‌ای است که با جان و روح انسان گره خورده است. در این استان شاعران نام‌آشنایی پا به عرصه هستی گذاشته‌اند که هر کدام نقش ماندگاری را در پویایی جریان شعری خطه جنوب ایفا می‌کنند. اگر شاعران محلی‌سرا نبودند، شاید بسیاری از واژه‌‌ها و...
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
شعر پدیده‌ای است که با جان و روح انسان گره خورده است. در این استان شاعران نام‌آشنایی پا به عرصه هستی گذاشته‌اند که هر کدام نقش ماندگاری را در پویایی جریان شعری خطه جنوب ایفا می‌کنند. اگر شاعران محلی‌سرا نبودند، شاید بسیاری از واژه‌‌ها و ترکیبات خاص و موجود در گویش محلی هم کم‌کم رنگ‌ می‌باختند. محمد غلامی با توجه به گرایشش به شعر نو اما کوشیده بیشتر غزلیات خود را به گویش محلی بسراید، بدون‌شک شاعران محلی‌سرایی چون ایرج شمسی‌زاده، فرج‌الله کمالی، محمد غلامی، معصومه خدادادی و... تاثیر فراوانی در ماندگاری شعر و ادب بومی داشته و دارند. این گزارش بخش دوم گفت‌‌وگو با محمد غلامی، شاعر نوپرداز و محلی‌سرای دشتستانی است. در بخش اول در خصوص تازه‌ترین اثرش به‌نام «دشتستان در آیینه شعر»، معیارهای انتخاب شعرهای این کتاب، گسست فرهنگی جامعه، چگونگی روی آوردن به شعر و باورها و سنت‌های جنوب به‌خصوص منطقه دشتستان سخن گفته شد. اینک شما را به ادامه این گفت‌وگو با محمد غلامی دعوت می‌کنم.

کمی در مورد فعالیت‌های مطبوعاتی خود توضیح بدهید؟
غلامی: اواخر دهه 60 بود که با نشریه «خبر جنوب» (روزنامه شیراز) شروع به همکاری کردم. آن زمان همایون یزدان‌پور دبیری صفحه ادبی این نشریه را برعهده داشت و من در این صفحه علاوه بر شعرهای خودم به معرفی شاعران دشتستانی با ذکر نمونه شعرهای آنها می‌پرداختم تا این‌که در بوشهر محمد دادفر هفته‌نامه «آیینه جنوب» را راه‌اندازی کرد و بعد از آن همکاری خودم را با این هفته‌نامه آغاز کردم و حدود 20 ویژه‌نامه در مورد شعرای دشتستان با همکاری هفته‌نامه «آیینه جنوب» منتشر کردیم.

چه عاملی باعث شد که به شعر به‌صورت جدی و حرفه‌ای نگاه کنید؟
غلامی: دیدار با شاعران بزرگی چون منوچهر آتشی، منصور اوجی، فریدون مشیری، احمد شاملو، حمید مصدق و... موجب شد دیگر نه تنها به شعر به‌صورت سطحی ننگرم، بلکه کوشش کردم از آن پس به شعر به‌صورت جدی و حرفه‌ای نگاه کنم، یعنی بعد از آن شعر را مقوله‌ای دانستم که باید در آن استخوان خورد کرد تا بتوانی حرفی برای گفت داشته باشی، نه این‌که به آن به‌صورت تفننی و تفریحی بنگری.

بیشتر در کدام قالب شعر می‌سرایید؟
غلامی: روحیات من به‌گونه‌ای است که نمی‌توانم خودم را فردی مدرن بدانم و ذاتا فردی با روحیه غنایی هستم. بنابراین مناسب‌ترین قالبی که می‌تواند پاسخگوی احساست من باشد، «غزل» است و این قالب هیچ‌گاه از من جدا نشده و تنها قالبی است که روح مرا سیراب می‌کند اما در مجموع بسیاری از نیازها و حرف‌هایم را در قالب نیمایی و سپید می‌سرایم. تاکنون هم چندین دفتر شعر را در این قالب منتشر کرده‌ام. 

معصومه خدادادی یکی از شاگردان شما بوده، وی در حال حاضر در شعر محلی خوب پیش رفته، نظر شما در مورد این شاعر بانو چیست؟
غلامی: خدادادی از جمله افرادی است که مایه افتخار من است. وقتی در دوره‌ای که همه ما درگیر دنیای مجازی شده‌ایم، یک زن می‌آید و به دوران کودکی خود نقب می‌زند و برخی از واژه‌های محلی و بومی را از زیر خروارها گرد و خاک فراموشی بیرون می‌کشد و به آنها جان می‌بخشد. این کار بسیار ارزنده است، چراکه در دنیایی که هنرمندان و ادیبان دغدغه زندگی و امرار معاش خود را دارند و نمی‌دانند که با هنر خود چگونه برخورد کند، این زن دغدغه فرهنگ بومی را دارد و تلاش می‌کند این فرهنگ را احیا کند. بنابراین از دیدگاه من خانم خدادادی در میان شاعران محلی‌سرا قابل ستایش و بی‌همتاست. 

کمی در مورد شعرهای محلی خود هم بگویید؟
غلامی: سال 90 بود که مجموعه شعرهای خودم را در مجموعه‌ای به‌نام «گل‌بنگی» منتشر کردم، البته بگویم که بیشتر از این‌که مرا یک شاعر نوپرداز یا غزلسرا بدانند، یک شاعر محلی‌سرا می‌دانند، به‌طوری که در بیشتر برنامه‌های تلویزیونی مرا به‌عنوان یک شاعر محلی‌سرا به برنامه دعوت می‌کنند. در مورد مجموعه شعرهای محلی‌ من هم تاکنون چندین نقد نوشته شده، همچنین عبدالمجید زنگویی در برنامه‌ای در رادیو فرهنگی این مجموعه شعر را نیز نقد و بررسی کرد. 

ظاهرا در حال حاضر در حال پژوهش روی فرهنگ بومی منطقه دشتستان هستید، کمی در این مورد توضیح می‌دهید؟
غلامی: بله، البته فعلا ترجیح می‌دهم در این‌باره چیزی نگویم اما به‌طور مختصر به انگیزه خودم از این کار اشاره می‌کنم. من از زمانی که خودم را شناختم علاقه شدیدی به فرهنگ بومی منطقه جنوب داشتم و واژگان هم مصالح تشکیل‌‌دهنده این فرهنگ است. بنابراین به‌صورت نامنظم در حال نگاشتن اثری در خصوص فرهنگ و واژگان بومی (به‌ویژه واژگانی که در روستای بنار آبشیرین) هستم، ‌هر چند پیش از این افرادی در این زمینه کار کرده‌اند اما من در این حوزه با شیوه کاملا متفاوتی پیش می‌روم و زمان‌بر است.

نظر شما در مورد اشعار علی باباچاهی چیست؟
غلامی: سوال دشواری است. چراکه امروز دیگر شعر آن تعریفی را که پیش از آن داشت، ندارد. بنابراین نمی‌توان ادعا کرد که آن چیزی که من می‌گویم شعر است یا آن چیزی که علی باباچاهی می‌سراید، شعر است. شعری را که باباچاهی می‌گوید، رد نمی‌کنم ولی درک هم نمی‌کنم. دلیل آن هم این است که من آن فضای فکری که باباچاهی در شعر می‌بینند، نمی‌توانم ببینم و شاید این از ضعف من نشأت می‌گیرد، چراکه امروزه علی باباچاهی نماینده یک جریان شعری در کشور است و یک چهره شناخته شده است ولی در مجموع من بیشتر با شعرهایی که وی تا پیش از دهه 70 سروده، ارتباط برقرار می‌کنم، چون آنها را می‌فهمم.

شما در میان گفته‌های خود اشاره کردید که گسست فرهنگی در جامعه به‌‌‌دلیل فاصله گرفتن از باورهاست، حال راه از بین بردن یا درمان این گسست از دیدگاه شما چیست؟
غلامی: راه درمان این گسست فرهنگی، توجه و روی آوردن به باورها و شعر است، چراکه شعر بخشی از فرهنگ غنی و دیرینه ماست. امروز اگر بتوانیم ارتباط خود را با افرادی که به شعر پیوند خورده‌اند، محکم کنیم، بدون‌شک به افرادی مثبت‌اندیش تبدیل می‌شویم، چون دنیا را از دریچه شعر دیدن بسیار لطیف و لذت‌بخش است. در گذشته ما در مکتب‌خانه‌ها به فراگیری قرآن می‌پرداختیم و در کنار قرآن دیوان شاعرانی چون حافظ، مولانا و... نیز تدریس می‌شد، این متون در لطافت و انعطاف‌پذیری روحیه افراد تاثیر شگرفی داشت. به قول صادق هدایت: «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد». بنابراین هر زمان که اتفاق تلخی در زندگی رخ می‌دهد، با شعر می‌توان روح را تسکین داد. از نظر من بازگشت به باورها و اعتقادات پاک گذشته و روی آوردن به شعر می‌تواند بهترین مسکن برای انسان امروزی باشد و راهی برای پیشگیری از وقوع جرائم و آسیب‌های اجتماعی.

سخن پایانی؟
غلامی: امیدوارم اندیشه و راهی که در پیش گرفته‌اید همیشه پیروز باشد و این تفکر شما در خصوص یافتن گمشده‌های حوزه ادب و فرهنگ گسترش و رشد یابد و خیلی خوشحال هستم هنوز افرادی در جامعه زندگی می‌کنند که به‌راستی دغدغه اهالی فرهنگ و ادب را دارند.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، شعر ، غلامی
نام:
ایمیل:
* نظر: