شعر را نمی‌نویسم، بلکه می‌بینم!
کد خبر: ۱۲۳۸۲
تاریخ انتشار: ۴۵ : ۱۶ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۷
روایت سیروس نوذری از دنیا شاعرانه‌اش؛

شعر را نمی‌نویسم، بلکه می‌بینم!

تا سال ۱۳۶۹ شعرهایم سپید بودند و نیمایی و گاه غزل؛ اما تلاش داشتم به زبانی مستقل دست ‌یابم و وزن و بی‌وزنی و موسیقی کلمات را در شعرم درونی کنم وی نه به شیوه شاملویی که به شیوه خودم. شعرهایی که بیشتر سیاسی و اجتماعی بودند و عاشقانه...
بامداد جنوب - وندیداد امین:
سیروس نوذری زاده دوم شهریورماه ۱۳۲۸ در تهران است. والدین وی اهل شمال کشور بودند که در جوانی به تهران کوچ می‌کنند. پشت نامش، نام ولایت پدری‌اش مندرج است: «سیروس نوذری رودسری». نوذری تا ۲۵ سالگی؛ یعنی تا پایان تحصیلات دانشگاهی‌اش در رشته روانشناسی ساکن تهران بود. البته وی این رشته دانشگاهی را تا مقطع کارشناسی ارشد نیز ادامه داد. پس ‌از آن (در سال 53) به شیراز آمد و در این شهر ماند تا به امروز که به پیرانه‌سری رسیده است.
وی نخستین مجموعه شعری خود را به نام «بالای بام و کوچه تاریک» در سال ۵۹ با هزینه شخصی در شیراز منتشر کرد. شعرهای این مجموعه همه در حال و هوای سیاسی و هیجانات ناشی از شرایط آن سال‌ها بود. بعد از آن وقفه‌ای ۲۰ ساله افتاد و انتشار مجموعه شعر «آه تا ماه» را در سال ۱۳۷۹ و در مجموعه حلقه نیلوفری انتشارات نوید شیراز که زنده‌یاد شاپور بنیاد ویراستار آن مجموعه بود، راهی بازار کتاب کرد. شعرهای این مجموعه همه کوتاه و هایکووار هستند. نوذری از آن زمان همچنان کوتاه سروده است تا به امروز که مجموعه‌های منتشرشده‌اش به ۱۰ دفتر رسیده است: «بالای بام و کوچه تاریک»، «آه تا ماه»، «برف بر داوودی‌های سفید»، «هزار سال عاشقی»، «مکالمات»، «بنفش بنفش‌های جهان»، «با جان اشیا»، «غیاب تو را می‌گویم»، «بر ایوان چراغی نیست» و «هر آنچه از تو نمی‌دانم». جز اینها کتاب‌هایی در زمینه شعر کوتاه منتشر کرده که پژوهشی و عبارتند از: «کوتاه‌سرایی»، «هایکو نویسی» و «درباره هایکو».

 دو مجموعه هم از گزیده شعرهایش یکی دو زبانه به فارسی و انگلیسی منتشرشده که مترجم آن دکتر رضا پرهیزکار است با نام «از جهان غبار می‌ماند» و دیگری «در هزار سال دیگر» به زبان کردی که محمد مرادی نساری شاعر جوان سنندجی آن را ترجمه و منتشر کرده است. همچنین از او کتابی به‌نام «یاد بنیاد» که یادنامه مفصلی است و در همان مجموعه حلقه نیلوفری، بعد از درگذشت نابهنگام شاپور بنیاد چاپ شده که به گفته خود نوذری، تنها ادای دین کوچکی است به شاعری بزرگ.
به گفته نوذری، کتاب چاپ ‌شده اما منتشر نشده دیگری هم دارد که مجموعه مقالاتی درباره شاهنامه فردوسی با عنوان «آتش درون سیاوش» که به قول خودش نمی‌داند سرانجام، ناشر با آنچه خواهد کرد! با این شاعر باتجریه و صاحب اثر گفت‌وگویی حول دیدگاه‌هایش ترتیب داده‌ایم که در ادامه شما را به خواندن آن دعوت می‌کنم.

جناب نوذری با توجه به این‌که شما را به‌عنوان شاعری کوته‌سرا می‌شناسیم بفرمایید چگونه شد که به این نحله در شعر رو آوردید؟
 تا سال ۱۳۶۹ شعرهایم سپید بودند و نیمایی و گاه غزل؛ اما تلاش داشتم به زبانی مستقل دست ‌یابم و وزن و بی‌وزنی و موسیقی کلمات را در شعرم درونی کنم وی نه به شیوه شاملویی که به شیوه خودم. شعرهایی که بیشتر سیاسی و اجتماعی بودند و عاشقانه. در آن سال کتاب هایکو با ترجمه ع. پاشایی و احمد شاملو منتشر شد؛ خواندم و به ناگاه دریافتم که جان من به طبیعت بسیار نزدیک‌تر است تا با اجتماع و سیاست! سال‌ها کوهنوردی رفته بودم و جانم سرشار از زیبایی طبیعت بود و مرا به اصل خودم برگرداند؛ به اصالت شمالی‌ام؛ به شیفتگی‌ام به طبیعت و هرچه بیرون از من است؛ بی‌واسطه هیجانات خودم. به مطالعه ذن بودیسم رسیدم؛ خواندم و چشم باز کردم، دیدم که شعر را نمی‌نویسم، بلکه می‌بینم! به همین سبب به واژگان کمی نیاز داشتم و دارم. من شعر را می‌بینم و از کلمات می‌گریزم. می‌خواهم از درون طبیعت تصویری ارائه کنم، چیزی فزون بر یک فریم ساده!

دیدگاه قابل‌ تاملی است! بنابراین اشتراکات و افتراقات کوته‌سرایی از دیدِ شما با هایکو باید قابل تعمق باشد!
 اول مایلم بگویم هرگز به این فکر نمی‌کنم که آیا هایکونویس هستم یا کوته‌سرا. گاهی شعرهایم به درون‌مایه‌های هایکو نزدیک می‌شوند و گاه به شعر کوتاه. شاید طبیعت‌گرایی و توجه به‌جزئیات و اشیا آن‌گونه که خود هستند، بیشترین اشتراکات شعر من با هایکو باشد اما از سویی خودم را شاعر ایرانی و در زبان فارسی می‌شناسم. زبان فارسی، هویت شعر من است. شعر و نثر کلاسیک سرچشمه بی‌پایان شاعری هستند. نگاه عاشقانه من و توجه به فرم، آن‌طور که در ظرفیت‌های بی‌زوال زبان فارسی هست، شعر مرا از هایکو جدا می‌کند! از کودکی با شاهنامه آشنا بودم؛ سعدی را مدام می‌خواندم و حافظ را و خیام و نظامی را؛ صائب را. چگونه می‌شود شاعری ایرانی و در زبان فارسی باشید و از نگاه آنها به هستی دور بمانی؟ اما این به آن معنا نیست که جهان را از نگاه این نوابغ شعر ببینم. اینها را باید خواند و درونی کرد و با نگاه انسان مدرن امروز درآمیخت. در حوزه زبان نیز کوشیده‌ام شعرم ریشه در فرهنگ شعر و نثر کلاسیک داشته باشد اما در آمیزه‌ای از زبان و روح معاصر هویت بیابد.

با توجه به این تعریف متشخص از هویت زبانی در سرایش و با عنایت به تشتت و گستردگی فرهنگی در جامعه امروز ایران، آیا این شکل کوتاه و موجز قادر به ارتباط موثر با طیف متنوعی از مخاطبان بوده است؟
 توجه داشته باشید که هر پدیده نوینی در جامعه‌ای که تا مغز استخوان سنتی است، به‌آسانی پذیرفته نمی‌شود. به‌یقین، اما شعر کوتاه آن‌ هم خیلی کوتاه و در شکلی مدرن و متفاوت از این جریان جدا نیست. شخصا به ارتباط موثر این نوع شعر در گروه مخاطبان ویژه معتقدم اما نه در طیف متنوعی از جامعه. نظام فرهنگی مسلط سال‌هاست تلاش می‌کند تا فرم‌های کلاسی و گذشته شعر فارسی را تبدیل به جریان عمده شعر امروز کند. غزل و رباعی و دوبیتی و اساسا هنرهایی که چندان ربطی به روح مدرن ندارند، بسیار تبلیغ ‌شده‌اند. تذهیب، معرق، خاتم و انواع دیگر که بیشتر در محدوده صنایع‌دستی جای می‌گیرند. اینها نمی‌توانند روند ورود جامعه را به هنر مدرن کند کنند. دیگر مایلم بگویم هرچند یافتن طیف گسترده‌ای از مخاطبان همواره برای هنرمند بسیار جذاب است اما فکر نمی‌کنم که هیچ هنرمند جدی و حرفه‌ای آن را هدف غایی خود قرار داده باشد!

درست است! آنجا که مولف، به پسند بازار فکر کند ابتذال از همان‌جا شروع می‌شود. جناب نوذری گاهی شما در سه سطر (کمتر یا بیشتر) به موسیقی واژگان و حتی قافیه نظر داشته‌اید. این نگاه متشخص و منحصربه‌فردی ست. مشخصا تعریفتان از موسیقی کلام چیست؟
 البته توجه داشته باشید گاهی شعرهای من در دو ساعت و حتی یک سطر نوشته می‌شوند. برای توضیح بگویم گاهی در همین شعرهای کوتاه، وزن عروضی را هم می‌توانید ببینید؛ ولی همان‌طور که شما گفتید بیشتر نظر به موسیقی واژگان و گاه قافیه که البته تعمدی در به‌کارگیری آن نداشته‌ام، دارم. راستش تعریف خاصی هم از موسیقی کلام ندارم. آنچه در ذهن دارم حاصل خواندن سال‌ها شعر و نثر کلاسیک است و البته مطالعه در عروض و وزن و قافیه اما درواقع، موسیقی کلمات تنها در گوشم صدا می‌کنند و در خواندن دوباره خودم بر این کار تاکید دارم. گمان می‌کنم نه‌تنها در گوش مخاطب تاثیر خود را باقی خواهد گذاشت، بلکه به هویت شعر فارسی نیز کمک خواهد کرد. مخاطب متوجه خواهد شد که با زبان ترجمه سروکار ندارد و این برای من بسیار بااهمیت است. مطلبی که بسیار شاعران این روزگار به آن عنایت ندارند!

به‌جز شاعران هایکو‌سرا، شعر کدام شاعر خارجی را دنبال می‌کنید؟
از نوجوانی شاعرانی مثل ناظم حکمت، اکتاویو پاز، پابلو نرودا، لورکا و دیگران را خوانده‌ام و هنوز هم می‌خوانم. شعر شاعران عرب و ترک را هم. شعرهای «تاگور» شاعر هندی نیز همیشه موردتوجه‌ام بوده و هست و از او غافل نمی‌شوم. مایلم بگویم گاه زبان ترجمه در کارم موثر می‌افتد. هنوز هم از خواندن ترجمه ایلیاد و اودیسه سعید نفیسی لذت می‌برم.

چه آینده‌ای برای این سنخ از سرایش (کوته‌سرایی) متصور هستید؟
راستش چندان به پیش‌بینی آینده معتقد نیستم. البته در این‌که جریان شعر کوتاه در این مقطع زمانی بسیار مورد توجه قرارگرفته، شکی ندارم؛ ولی نمی‌توانم آینده آن را پیش‌بینی کنم. بر این باورم که شعر درخشان در هر قالبی می‌تواند ماندگار شود. قالب در ساحتی که من می‌بینم تعیین‌کننده نیست. هرچند شخصا به ماندگاری هم باور ندارم. آنچه برای من اهمیت دارد، نوشتن شعر است و باز نوشتن. آینده باشد برای آیندگان!

ایجاز در شعر را تا چه حد جایز می‌دانید؟
اول این‌که ایجاز را در شعر بیش و کم ضروری می‌دانم؛ هرچند شاید تصور من از ایجاز با نگاه شاعرانی که شعرهای بلند می‌نویسند هماهنگ نباشد؛ اما ایجاز را هم تا آنجا می‌پذیرم که به حساسیت شعر لطمه وارد نکند و شعر را بدل به چیستان نکند. تاثیر نهادن بر حس و عاطفه مخاطب بسیار اهمیت دارد؛ بنابراین زیاده‌روی در ایجاز را نمی‌پسندم، اگر بر این روند اثر منفی داشته باشد.
در شاخه‌های دیگر ادبیات مانند داستان یا نقد ادبی و ... آیا فعالیت دارید؟
 در داستان که نه؛ هرچند خود را منتقد ادبی نمی‌دانم اما در کتاب‌های کوته‌سرایی و هایکو‌نویسی در مورد شعر شاعران کوته‌سرا و هایکو‌نویس، مطالبی نوشته‌ام. گاه، البته به درخواست شاعران جوان مطالبی درباره شعرهایشان می‌نویسم اما خود را منتقد ادبی نمی‌دانم. در مورد کتاب‌های پژوهشی‌ام نیز مایلم نکته‌ای را بگویم. بعد از چند سالی که به شعر کوتاه روی آورده بودم، احساس کردم برای این‌که این نوع شعر را به‌طورجدی در جامعه ادبی مطرح کنم، باید کتابی بنویسم. کوته‌سرایی را نوشتم که حاصل ۱۵ سال کار من در زمینه شعر کوتاه بود. گمان می‌کنم آن کتاب تاثیرگذار بود و شاید موثر در شکل‌گیری جریان شعر کوتاه به‌صورتی که امروز در جامعه ادبی مطرح‌شده است!
درون‌مایه اشعار شما اغلب عاشقانه و پرداختن به منویات عاطفی شخصی است. آیا این مساله، بعد اجتماعی اشعار شما را کمرنگ نکرده است؟
بله نظر شما را می‌پذیرم. اگر شیوه برخورد من را با جان اشیا، طبیعت و هستی بر آن بیفزایید. در مجموعه شعر «آه تا ماه» بیشتر نگاهم به طبیعت است. مجموعه «با جان اشیا» مغازله من با اشیاست. در «مکالمات» به جان شعر توجه بیشتری داشته‌ام. در مجموعه «برف بر داوودی‌های سفید»، یک‌سر به مرثیه‌سرایی روی کرده‌ام. در مجموعه «بر ایوان چراغ نیست» شعرهای تلخی دارم که خود نیز از خواندن آنها به وحشت می‌افتم اما در مورد بعد اجتماعی کاملا با نظرتان موافقم. من اساسا شاعری اجتماعی نیستم. تلاش من این بوده و هست تا به‌جای درگیر شدن به مسائل اجتماعی، با هستی درگیر شوم. شاعرانی مثل خیام با هستی درگیر هستند و حافظ هم در بسیاری موارد. البته آنها کجا و من کجا؛ اما برای روشن شدن مطلب ناچارم به آوردن نام آنها.
فکر می‌کنید چقدر توانسته‌اید در این نوع سرایش مخاطب‌زایی کنید؟
 مخاطب‌زایی؟! چه ترکیبی ساخته‌اید؟ راستش اگر مراد وجه کمی آن باشد، قبول کنید که شعر کوتاه پرطرفدارترین شکل شعر امروز است و من هم با فروتنی بگویم که در این جریان نقش داشته‌ام و دارم اما امیدوارم، امیدوارم جوانانی که به این شیوه کار روی آورده‌اند به اهمیت ارتقای زبان و گسترش آن و تعمیق اندیشگانی شعر توجه اساسی داشته باشند. راستش پای شعر، چه کوتاه و چه بلند، در این گستره است که می‌لنگد!
به‌عنوان یک شاعر چه آرزویی دارید؟
 بی‌آرزو بمیرم!
جناب نوذری آیا می‌توان کلیت شعر را آموزش داد؟
 بله! می‌توان آموزش داد ولی نمی‌توان شاعر خلق کرد. به گمان من شعر حاصل تلاشی است عمیقا فردی و حاصل درون‌نگری و بازتاب آن به جهان بیرون و این دیگر قابل‌آموزش نیست! هنرمند به‌ناچار باید هنرمندانه زیست کند ورنه راه به‌جایی نخواهد برد!
سخن پایانی؟ 
ما در حضیض تاریخی و فرهنگی هستیم. بیش از آن‌که جامعه باشیم یک جمعیت بی‌شکلیم! هنر در این شرایط در وضعیتی بسیار متفاوت از نسل‌های پیشین قرار گرفته؛ هنرمند جز تلاشی جدی و مسوولانه هیچ راه دیگری ندارد و مسوولیت در نظرم صمیمیت است در بیان آنچه دل‌مشغولی‌های واقعی و تجربیات زیستی اوست. شاعران بیش از دیگران در برابر زبان مسوول‌ هستند! از شما هم بسیار متشکرم بابت فراهم کردن این گفت‌وگو و فرصتی که برای این کار می‌گذارید.

نظرات بینندگان