اندکی ادب به کار آید!
کد خبر: ۸۳۴۷
تاریخ انتشار: ۳۵ : ۱۹ - ۲۷ خرداد ۱۳۹۶

اندکی ادب به کار آید!

استادی در دانشگاه داشتم که در حلم و علم و ادب نظیر نداشت. این حضرت استاد هر چه که بیشتر پا به سن می‌گذاشت متواضع‌تر، باادب‌تر و متین‌تر می‌شد، به قولی مانند درختی بود که هر چه بار بیشتری می‌گرفت، شاخته‌هایش بیشتر به زمین نزدیک می‌شد، او هم هر چه بیشتر بر علمش افزوده می‌شد، تواضع و فروتنی‌اش بیشتر می‌شد و همچنان به حضرتش ارادت ویژه دارم.
کریم جعفری:
استادی در دانشگاه داشتم که در حلم و علم و ادب نظیر نداشت. این حضرت استاد هر چه که بیشتر پا به سن می‌گذاشت متواضع‌تر، باادب‌تر و متین‌تر می‌شد، به قولی مانند درختی بود که هر چه بار بیشتری می‌گرفت، شاخته‌هایش بیشتر به زمین نزدیک می‌شد، او هم هر چه بیشتر بر علمش افزوده می‌شد، تواضع و فروتنی‌اش بیشتر می‌شد و همچنان به حضرتش ارادت ویژه دارم.
من این رفتار را در برخورد با خیلی‌ها دیده‌ام، دیده‌ام که وقتی فردی به جایی می‌رسد، جایی دستش است، نگاهی به سمتش است، مردم او را می‌شناسند، پخته‌تر، عاقل‌تر و باادب‌تر رفتار می‌کند. اما وقتی می‌بینم فردی که مانند آب راکد سال‌ها یک‌جا نشسته، نه چشمه‌ای از رکودش جنبیده و نه رکودی با وجودش شکسته، خیلی از مسائل بیشتر برایم هویدا می‌شود و به این نتیجه می‌رسم که این افراد نه تنها بزرگ نخواهند شد، بلکه روز به روز حقیرتر، ضعیف‌تر و بدبخت‌تر می‌شوند و هیچ وقت هم به جایی نخواهند رسید و اگر هم برسند، به واسطه علم و حلم و ادب‌شان نیست.

اینگونه افراد که مصداق بارز: یارب روا مدار که گدا معتبر شود / گر معتبر شود ز خدا بی‌خبر شود،‌ هستند نه صداقت دارند و نه شجاعت. صداقت به آن دلیل که همیشه دنبال توجیه هستند و شجاعت به این دلیل که قدرت مواجه شدن با مردم را ندارند. این افراد وقتی مسوولیت می‌گیرند عقده‌های حقارت خود را به گونه‌ای پیاده می‌کنند تا همه متوجه شوند که چه بنچاق و اصل و نسبی دارند و وقتی هم قضاوت‌شان می‌کنی بیشتر برافروخته شده و در اتاق‌های تاریک ذهن خود هزار نقشه سیاه می‌کشند تا به‌زعم خود چگونه تلافی کنند. 
بر اساس اصول و تعالیم ایرانی و اسلامی ما، افراد وقتی مسوولیت می‌گیرند باید علاوه بر داشتن صداقت، دارای شجاعت هم باشند. اگر قرار است حرفی را بزنند، باید مانند مَرد با طرف روبه‌رو شده و حرفش را بزند، نه اینکه بدون آنکه قدرت و جسارت پاسخگویی را داشته باشد، جایی بنشیند و حرف‌های مفتی تحویل ملت دهد که به هیچ عنوان شایسته یک مدیر جمهوری اسلامی ایران نیست و بعد هم... .

متاسفانه به همان اندازه که به جلو می‌رویم، مدیریت‌ها در کشور بچه‌گانه‌تر و ضعیف‌تر می‌شوند، رابطه جای ضابطه را می‌گیرد، پارتی جای دانش را و پول هم که علی برکت‌الله، حلال مشکلات است. نیاز این روزهای کشور رسیدن مدیریت‌ها به افراد با اصل و نسب، خانواده‌دار و امتحان پس‌داده است. کشور نیازی به افراد ترسو ندارد. افرادی که فقط تا نوک دماغشان را می‌بینند، مغزشان هنوز آن اندازه رشد نکرده که یک تصمیم سرنوشت‌ساز بگیرند. چون کم می‌آورند و نمی‌دانند چه کنند، چشم‌شان را می‌بندند و دهانشان را باز می‌کنند و وقت شنیدن که شد، پشت هفت دیوار پنهان شده و پنبه آخرت را به‌ گوششان فرو می‌کنند.
بر اساس تمثیلی مشهور، از عقابی پرسیدند: آیا ترس به زمین افتادن را نداری؟ عقاب لبخند زد و گفت: من انسان نیستم كه با كمی به بلندی رفتن تكبر كنم! من در اوج بلندی نگاهم همیشه به زمین است.

امیدواریم مردانگی و شرافت به‌عنوان اصل اساسی که شهدا در مسیر خود به ما نشان دادند، به عرصه بازگردد. در روزهایی که کشور دچار مشکلات بسیار است، وجود افرادی که این دو ویژگی را به همراه شفافیت اقتصادی، اصالت خانوادگی و آینده‌نگری را دارند باید غنیمت دانست. اینکه کسی فکر می‌کند ماندنش در یک سمت دست خودش است، دچار رکود در فکر کردن شده است، کسی که با یک برگه کاغذ آمده، باید برگه هم می‌رود، به همین سادگی. باید پشت سرش را نگاه کند چه میراثی از خود به جای گذاشته است، دعا و ذکر خیر، یا لعنت و بدگویی...! 

نظرات بینندگان