
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
افسانهها نشأت گرفته از طبیعت، ذهن و دنیای بیرونی بشر است که بهصورت فراواقعی روایت شدهاند. از دیرباز افسانهها و اسطورهها از جایگاه خاصی در ادبیات هر ملت برخوردار هستند. به عقیده برخی از صاحبنظران، افسانهها با ادبیات، فلسفه و دین پیوند بسیار نزدیکی دارند، بهگونهای که «میرچا الیاده» با توجه به نگرش آیینگرای خود افسانه را خمیرمایه دین میداند. افسانه که در حقیقت ترسیمگر روزگاران باستان است؛ برگرفته از طبیعت و ذهن انسانی است که در بطن طبیعت قرار داشته است. با گذر زمان تحولاتی که در محتوا یا ساختار افسانهها ایجاد شده، بیانگر تغییر سبک زندگی، مراودات اجتماعی و تفکر و دانش بشر است. افسانه در حقیقت نماد زندگی مردمان در دوران باستان است. اگر اندکی در این خصوص تامل کنید، در مییابید که هر چه به عقب برمیگردیم افسانهها سادهتر و فراواقعیتر بهنظر میرسند و عموما موجوداتی که بخشی از این افسانهها را تشکیل میدهند، در دنیای واقعی نمیتوان آنها را همانگونه که از سوی افسانهسرایان خلق شدهاند، متصور و وجود خارجی قابل لمسی برای آنان قائل شد اما همین موجودات که در حقیقت آفریده ذهن مردمان سالهای بسیار کهن است -یعنی دورانی که هنوز علم و دانش کمال نیافته بود و همهچیز بدوی بود-بدونشک هر کدام از آنها نماد شخصیتی در اجتماع بوده است.
افسانهها با وجود اینکه لبریز از فضاسازیها، شخصیتها و موجودات خارقالعاده و فوقطبیعی هستند اما همواره از محبوبیت خاصی نزد عموم مردم برخوردار بودهاند. این افسانهها و اسطورههای کهن که بیشتر در سینه افراد محبوس هستند و کمتر مجالی برای ثبت در کتب یافتهاند، خطر فراموشی و پاک شدن از ذهن و زندگی بشر هماره آنها را تهدید میکند. البته خوشبختانه در چند سال اخیر پژوهشگرانی درصدد برآمدند تا با جمعآوری افسانههای مناطق مختلف، مانع از فراموشی و نابودی آنها شوند، یکی از این افراد ناهید جهازی دانشآموخته کارشناسی ارشد دانشکده هنرهای زیبا است که علاقه فراوانی به پژوهش در حوزه فرهنگ عامه دارد. وی حدود پانزدهسال پیش 69 افسانه کهن جنوب را در مجموعهای به نام «افسانههای جنوب» منتشر کرد که خیلی زود این کتاب نایاب شد و سرانجام بار دیگر این کتاب خواندنی امسال، آن هم به همت انتشارات دریانورد که اهتمام ویژهای در چاپ و نشر آثار نویسندگان و شعرای بومی دارد، منتشر شد. البته این بانوی نویسنده آثار دیگری نظیر «مجموعه داستان خوابگاه دختران»، «ماه پیشونو» (35 قصه ایرانی در 63 روایت)، «بازیهای نمایشی در ایران»، «قابلیتهای بازآفرینی افسانههای شفاهی»، «بازآفرینی افسانههای ایرانی در قابلیت پویانمایی»، «دستمال اهل اوشون» (شامل 102) و... را در کارنامه ادبی خود ثبت کرده است. گفتوگوی مفصلیب را با ناهید جهازی در خصوص افسانهها صورت دادیم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
کمی در مورد جمعآوری و نوشتن کتاب «افسانههای جنوب» توضیح بدهید؟
کار جمعآوری افسانههای بوشهر را بهطور جدی از سال 1378 برای پایاننامه کارشناسیام شروع کردم. عنوان پایاننامهام «جنبههای نمایشی افسانههای جنوب» بود. در آن زمان غلامحسین هادینژاد که از همدانشگاهیهایم و معلم روستای شنبه از توابع خورموج بود. زاویه این روستا را به من معرفی کرد. البته بهجز روستای شنبه به سایر روستاهای منطقه دشتی هم رفتم. در بوشهر هم داریوش غریبزاده زحمت معرفی راویانی مثل علی دشتی نوحهخوان معروف بوشهری را کشیدند. من در جریان کارم قصهها را با ضبطی که از فروش گردنبند طلایم خریده بودم، ضبط میکردم. بعد از ضبط قصهها روی نوار کاست آنها را با دقت پیاده کردم. البته پیادهکردن قصههایی که با لهجه غلیظ منطقه دشتی و بعد تنگستان و دشتستان ضبط شده بود، کار راحتی نبود. در مرحله بعد قصهها بازنویسی شدند و سعی شد لهجه راویان در قصهها حفظ شود. واژههای محلی در پانویس توضیح داده شدند و آوانگاری شدند. آن زمان هنوز با طبقهبندی قصههای ایرانی که از سوی «اولریش مارزلف» انجام شده بود، آشنایی نداشتم. در نتیجه قصهها را با یک طبقهبندی خودساخته دستهبندی کردم.
چرا کتاب را بعد از ۱۵ سال تجدید چاپ کردید؟
چون بعد از چاپ اول کتاب در سال 81 دوباره دست سرنوشت مرا به سوی گردآوری افسانهها راند. در آن زمان دوستم بدری دشتپور قصد داشت افسانههای جنوب را برای پایاننامه کارشناسی ارشدش تصویرگری کند. من هم برای جمعآوری افسانههای جدید با خانم دشتپور و همسر عکاسش همراه شدیم. این بار علاوه بر روستاهای منطقه دشتی خط ساحلی منطقه تنگستان را در پیش گرفتیم و به روستاهای «کری»، «کلات» و دلوار رفتیم. سپس به منطقه دشتستان و آبپخش رفتیم. آنجا سعید شریفی دوست خانوادگیمان چند راوی را به ما معرفی کرد. همچنین بار دیگر آقای هادینژاد چند راوی بینظیر را در شهر خورموج به ما معرفی کرد. قسمت دوم افسانهها را «کره اوراد» نام گذاشتم و قصد داشتم بهعنوان جلد دوم افسانههای جنوب چاپ کنم اما زمان چاپ دوم کتاب تصمیم گرفتم همه افسانههایی را که جمعآوری کردهام و تقریبا 68 افسانه میشود، در یک کتاب و با عنوان افسانههای جنوب چاپ کنم. البته زمانی که کتاب در سال 81 چاپ شد، مدتی بعد نایاب شد اما متاسفانه ناشر که خوشبختانه از چاپ کتاب سود خوبی برده بود، برخلاف نویسنده کتاب! برای چاپ دوم کتاب تعلل کرد. اصرار من برای چاپ دوم به جایی نرسید تا بعد از یازده سال از طریق ارشاد دوباره صاحب حقوق کتابم شدم. در سال 93 کتاب را به نشر دریانورد سپردم و آقای دریانورد سرانجام امسال آن را چاپ کرد.
مشهورترین افسانههای نوشته شده در این کتاب چه نام دارند؟ این افسانهها بیشتر در بردارنده چه پیامهایی است؟
مشهورترین افسانه این کتاب افسانه «ننه ماهی» است اما به نظر من بیشتر افسانههای این کتاب بینظیر هستند، چون راویانی بینظیر آنها را روایت کردهاند، بهنحوی که حتی برای خود من که با افسانهها آشنایی کامل دارم، زیبا و ماندگار هستند.
افسانه در ادبیات فارسی چه جایگاهی دارد؟
ادبیات ایران بر پایه افسانهها پیریزی شده است. مشهورترین افسانههای ایرانی «هزار و یک شب» در جهان شهره است. قصهها و افسانهها بخشی از ادبیات شفاهی و میراث فرهنگی ارزشمندی است که ضمن نمایاندن هویت و فرهنگ ایرانی در بردارنده مفاهیم معنوی اخلاقی، اجتماعی و مضامین دیگری است.
گردآوری افسانهها را از همان زمان دانشگاه شروع کردید یا از پیش آن آغاز کرده بودید؟
گردآوری افسانهها را از هجده سالگی با رفتن به روستای هلیله شروع کردم. آن زمان بهخاطر علاقه به فرهنگ مردم در کنار افسانهها، ترانهها و لالاییهای بوشهر را هم جمعآوری میکردم. البته ترانهها و لالاییها را تاکنون چاپ نکردهام و الان هم در حال کامل کردن آنها هستم.
آیا میتوان برای افسانهها واقعیت یا حقیقتی هم قائل شد؟
در حقیقت افسانهها برگرفته از رویاها و نیازهای مردمی است که چون در دنیای واقعی نتوانستهاند به رویاها و آرزوهایشان برسند به دنیای خیال و رویا پناه میبرند. در دنیای افسانهها قهرمان فقیر و تنها با یاری شانس و اقبال به ثروت و مکنت فراوان دست مییابد. واقعیت افسانهها همان نحوه نگرش راویان و قصهپردازان است که در فرهنگ تقدیرگرای ایرانی رسیدن به مقام بالا و ثروت را منوط به داشتن شانس و اقبال خوب میدانند.
از دیدگاه شما آیا امکان دارد که افسانههای سرزمینها و ملتهای گوناگون دارای ریشه مشترک باشند؟
بیشتر افسانههای ملل مختلف با هم شباهت فراوانی دارند و این بهخاطر سرشت و فطرت مشترک انسانی است. همچنان که اساطیر سرزمینهای مختلف شبیه بههم هستند. افسانه «ننه ماهی» در جنوب ایران بسیار شبیه افسانه «فاطمه» در آذربایجان و افسانه «سیندرلا» در اروپاست. همچنین افسانههای «گربه دم بریده» و سایر افسانهها اما تفاوت افسانهها با هم در جزئیات روایت افسانه و تاثیر محیط بر افسانهگو و لحن و لهجه راوی است. به همین دلیل من افسانهها را با همان لهجه و گویش محلی و بومی پیاده کردم و تن به بازنویسی کامل افسانهها و فارسینویسی آنها ندادم. در واقع، روش من متاثر از روش گردآوری زندهیاد استاد ابولقاسم آنجویشیرازی است.
آیا استان بوشهر در زمینه افسانهها غنی است؟
استان بوشهر شاید بهدلیل مهاجرخیز بودن یا اقیلم خاص آن که دریا، بیابان و کوه را در کنار هم دارد، یکی از قصهخیزترین استانهای سرزمینمان بهشمار میرود.
بیشتر افسانههای جنوب مربوط به خشکی است یا دریا؟ و مشهورترین آنها کدام است؟
برخلاف تصور من افسانههای دریایی در بوشهر شمار اندکی دارند و بیشتر افسانهها در بیابان و کوه میگذرند اما مشهورترین افسانه خشکی افسانه «کره اورباد» یا «کره ابروباد» نام دارد و مشهورترین افسانه دریایی هم افسانه «پری دریایی» است.
افسانههای جنوب تا چه میزان مستعد تبدیل به نمایش هستند؟
افسانههای جنوب جادویی هستند. در افسانههای جادویی دو عنصر «فانتزی» و «تخیل» از انواع دیگر افسانهها بیشتر است. به همین دلیل این افسانهها دستمایه مناسبی برای خلق اثر نمایشی هستند اما مهمترین عناصری که در یک افسانه میتواند آن را قابل تبدیل به اثر نمایشی کند، وجود عناصری مانند کشمکش و تعلیق، وجود دو شخصیت مثبت یا «مرو تاگوتیست» و منفی یا «انتاگونیست»، عنصر طنز و کمدی و توصیه به مسائل اخلاقی در آنهاست. بنابراین قصه و افسانهای که فاقد یکی از این عناصر باشد، برای تبدیل و اقتباس قابلیت چندانی ندارند اما افسانههای جنوب دارای عناصر دراماتیک فراوانی هستند البته باید این عناصر در اثر نمایشی برجسته شوند. گاهی برای نگارش یک اثر نمایشی بایستی دو یا سه افسانه را با هم تلفیق کرد یا تنها از بن اندیشه افسانه سود برد و داستان جدیدی خلق کرد.
چه راهکاری دارید که مانع از فراموشی این افسانههای کهن شود و بتوانیم آنها را همچنان به نسلهای آینده منتقل کنیم؟
متاسفانه سازمانی وجود ندارد که از پژوهشگر و مردمشناس برای گردآوری فرهنگ عامه مردم حمایت کند. همانطور که اشاره کردم، من برای جمعآوری افسانهها هزینه کردم و هرگز از هیچ نهادی یاری نخواستم اما اگر نهادهایی مانند بنیاد ایرانشناسی یا ادارهکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از چنین پژوهشهایی حمایت کنند، باعث رونق پژوهش در این حوزه خواهند شد. کار دیگری که میتوان برای زنده نگهداشتن این افسانهها انجام داد، این است که آنها را گردآوری و بازنویسی کرده و بهصورت مجموعه افسانه چاپ کرد. در مرحله بعد میتوان این افسانهها را بازنویسی خلاقه کرد. مانند کاری که مرحوم صبحی انجام داد و افسانهها را با زبان و نگارش خاص خود تغییر داد و دوباره نوشت. در یک مرحله میتوان اصل افسانه با گویش و لهجه و زبان محلی را چاپ کرد، زیرا این افسانهها به درد زبانشناسان و علاقهمندان به فرهنگ مردم میخورد.
کمی در مورد کارکرد افسانهها توضیح بدهید؟
کارکرد افسانهها گسترش قوه تخیل، ایجاد لذت، پرورش احساس و عاطفه و آمادگی ذهنی کودک برای حل مساله و مشکلات زندگی روزمره است. افسانهها باعث ساماندهی ذهن کودک میشوند. این کارکردهای افسانهها در زندگی واقعی کودک به او کمک میکند. در گذشته افسانهها باعث تحکیم روابط بین جوامع و انسانها در واقعیت میشد. بنابراین هرچند افسانهها از دنیای غیرواقعی میآیند اما در دنیای واقعیت سودمند و مفید هستند.
سخن پایانی؟
در حال حاضر که بهخاطر کوچک شدن خانوادهها شاهد حضور پررنگ مادربزرگها و پدربزرگها در خانواده نیستیم و پدر و مادرها هم بهعلت خستگی کار روزانه و نداشتن وقت و حوصله برای بچههاشان کتاب نمیخوانند، قصهگویی بهتدریج دارد از بین میرود. از آنجایی که قصهگویی باعث ارتباط بین نسلها میشود و فرهنگ و تخیل را منتقل میکند. بنابراین با مرگ قصهگویی فرهنگ و تخیل هم کمرنگ خواهد شد. زنده نگهداشتن قصهگویی مستلزم یک اراده محکم است. پدران و مادران وظیفه دارند هرشب قبل از خواب برای بچههایشان کتاب بخوانند یا قصه تعریف کنند. این کار فواید بسیاری دارد که یکی از آن، انتقال فرهنگ و تقویت قوه تخیل است. فایده دیگر آن تقویت رابطه عاطفی بین فرزند و والدین است و همچنین آرامش کودک قبل از خواب است.