بامداد جنوب- جاوید تکاوران:
ادبیات هر قوم آیینهای تمامنما برای تجلی باورها، سنتها، آیین و رسوم، ذوق، هنر و اندیشه آن قوم است. شعر گویشی استان بوشهر نیز که اکنون به درختی تناور با پاجوشهایی فراوان بدل شده، آیینهای است برای انعکاس عشقها، سنتها، دردها، ظلمها و تبعیضهایی که بر مردمانش گذشته است. علی مرادی با سرودن «کلاخا»، نخستین منظومه مستقل و کامل شعر گویشی، گام مهمی در زمینه شعر گویشی جنوب برداشته که موجب اقبال شاعران بسیاری به این گونه سرایش شده است. به بهانه چاپ مجموعه اشعار علی مرادی، با عنوان «مراد دل»، دو شعر «کلاخا» و «یاد گرگو» (نتیجه و دنباله کلاخا) را با بررسی اجمالی از نظر میگذرانیم.
یکی از وظایفی که شعر گویشی خودآگاه یا ناخودآگاه بر دوش میکشد، حفظ واژهها، ترکیبات، نحو زبان، ضربالمثلهای و ... آن گویش است که مرادی در این دو شعر با کاربست فراوان و بجا، واژگان بسیاری را که شاید برخی نیز به گوش گویشوران نسل امروز دشتی ناآشنا میآید، حفظ و مکتوب کرده است. حتی اگر این مهم در بیتهایی موجب شود شاعر چنان غرق حفظ روایت و کاربست این واژگان باشد که شاعرانگی کمی رنگ ببازد.
«کلاخا» داستان سیاه عاشقی را روایت میکند که برای تهیه شیربهای غیرمنصفانه معشوق خود به نام «فاطو» به شیراز رفته و از درد سختی کار و هجر یار به ستوه آمده است؛ «وُ شیراز اَندِنُم عمرم سِرِشتِن/ جُلِ حمّالی اِش جُلتُم دِراشتِن/ مو دُوحتم هِرگِسَم وَ سِیه نمیدم/ اگه هادَم وُ ضَروِ پیل میدم/ اوساش گَت صد تومون نی رُشوِشامبیت/ مزه چونه کرشّیش کم نوامبیت».
سیاه عاشق در شیراز به باغی وارد میشود و کلاغهایی را میبیند که به گمانش باید از دیارش دشتی آمده باشند. او آنها را قاصد پیغام خود به دلدار میسازد و دردها، سختیها، غصهها و مژده آمدن خود همراه سوغاتیهای فراوان را با آنها در میان میگذارد؛ «وُ شیراز اَندِسُم رُشوَت دِرارُم/ جِمِه و اَرخُلُک وا کَوش بارُم/ اِلنگو زَردِکی اُم واسِدِن دیگ/ عوض مَشک سیت وامیسنُم خیگ/ دو تا دَس بَند مُهرَی زَردیونی/ پریرُم واسِدِن سی یارِ جونی». او از همه زمین و زمان شاکی است و حتی تیغ گلایههایش از خدا هم نمیگذرد تا جایی که حتی کمی رنگ و بوی الحاد نیز به خود میگیرند؛ «بُرِت خان خدا مشناس عزیزن/ تو کَهلَش صد خولوم و صد کنیزن/ تو دَولت تو بُت خان اِت تِپوندِن/ نماز و روزهتم ری مات بوروندن».
دلتنگیهای سیاه عاشق فقط برای معشوقهاش «فاطو» نیست. او دلتنگ پدر و مادر پیر و فقیر خود نیز است؛ «دِلُم سی دَیم و بُوام بُک گرُفتن/ وُ چیش خُوین دلم چُکچُک گرفتن/ چِکِه بدوَختِسَن وُوَهناکه پیرَن/ یِنا سهلن خداوندا فخیرن». شاعر گلایهها، شکوهها، دلتنگیها و دعاهای سیاه را تا پایان شعر ادامه میدهد. در این شعر فقط صدای مرد عاشق به گوش میرسد و نشانی از زن معشوق نیست. همین امر موجب اعتراض نزدیکان مرادی به او و درنتیجه سرودن منظومۀ «یاد گرگو» میشود. در این شعر شاعر دلتنگیها و رنجهای فاطو، جتزاده عاشق مغضوب پدر را بازتاب میدهد؛ «خوراکم اَو چیشِن، کارُم گِریخِن/ دِلُم دیِ بِرشِدِن ری تِش و سیخِن/ بُناش کِردن دیِ کاراش ریم بُووِرُندِه/ هِلا دِش اِرسِدَم اشتر چِرونده/ بُوام میگوت وُ صد مارگ و سِراکو/ دِلِت سِیَه میکِشِت خوت شی گِلاکو».
او این روایت عاشقانه را بهانهای قرار میدهد تا انتقادهای محکمی را به آداب و رسوم نادرست حاکم بر جامعه خود وارد کند؛ «خدایا کَش نِدِن رَسمی تو دشتی/ که میتُم اِش بُخاسِت صد پِلَشتی/ یِنَی چِن؟ خُروِتی که شَهرِشو نی/ وُنَی، دَلاک و سِیَه، که بَهرِشو نی/ یِنَی چِن؟ جَت، وُنَی لوری، دِی جُلهَر/ وُ تَیدِیَم کاسُوِن نُومِش چلونگَر/ که هر که کاسُواوی، خوار و کورن/ وُ هر جا که بیشیت شی بارِ زورِن».
اوج روایت آنجاست که فاطو با پذیرش تبعیض و انگ بد اصل و نسبی، به پدر با زبان خودش انتقاد میکند و میگوید اگر او سیاه است، تو هم جت و در نتیجه هر دو بیاصل و نسب هستید. پس این را فقط بهانهای برای گرفتن پول قرار دادهای؛ «هِلا بُوَی مو که خوش بیشهر و بَهرِن/ دِ شَی سِیَه هَم مِث وُوَهنا دیِ کَهرِن/ نِکِه نِه تو جِتی؟ تَم نه اصیلی/ بِهُونَیت واویدِن دَروَندِ پیلی». روایت عاشقانه فاطو و گرگو هم همانند خسرو و شیرین با شیرینی وصال پایان میپذیرد. یکی وصال شاهان و دیگری رعیت دردکشیده و بیاصل و نسب!
قابل ذکر است، کتاب «مراد دل» در هزار نسخه و ٢٧٠ صفحه به همت انتشارات «ندای تاریخ» به چاپ رسیده است که طرح جلد از سمیه غریبی و ویراستار آن غلامرضا عوضنژاد است. مرادی در سال ١٣٠٣ در شهر خورموج مرکز شهرستان دشتی چشم به جهان گشود و تا پایان دوره ابتدایی در این شهر به تحصیل پرداخت و به سبب شرایط خاص زندگی از تحصیل بازماند اما عشق به مطالعه او را به سوی مطالعه و نوشتن سوق داد و به سرایش شعر پرداخت و در دوازدهم خرداد سال ١٣٩٠ چشم از جهان فرو بست و در قطعه هنرمندان خورموج به خاک سپرده شد.