بامداد وندیداد امین
کامبیز برنجی متولد 1339 در تهران است. علاقه وی به نقاشی از همان دوران کودکی و با تشویق پدر و مادر باعث شد تا میل به جستوجو و کار در زمینههای هنری در او تقویت شود. پس از اتمام دوره دبیرستان در رشته ریاضی فیزیک، برای یادگیری اصول آکادمیک طراحی و آشنایی با هنر کلاسیک در یک آموزشگاه هنری زیر نظر استاد فیروز ارجمندنیا ثبتنام کرده و پس از گذراندن یک دوره هنری، بهصورت حرفهای مشغول به کار شد.
برای آشنایی با سبکها و شیوههای مختلف نقاشی در کلاسهای مختلف با تدریس اساتید برجستهای نظیر شادروان استاد مسعود بهنام که از آخرین شاگردان مکتب کمالالملک به شمار میرفت، حضور یافت تا ضمن یادگیری سبکهای مختلف نقاشی از تجربیات این هنرمندان بهرهمند گردد. وی همزمان با فعالیت حرفهای در زمینه نقاشی و تاسیس یک آموزشگاه هنری، با استخدام در یک شرکت تبلیغاتی بهعنوان طراح گرافیک مشغول به کار شد.
برنجی با راهنماییهای شادروان استاد ساسانیان و استاد مجید بلوچ، از قدیمیترین چهرههای طراحی گرافیک کشور، پس از چند سال فعالیت بهعنوان مدیر هنری در شرکتهای مختلف انتشاراتی و تبلیغاتی و با رشد روزافزون تبلیغات در کشور، با تاسیس یک شرکت طراحی گرافیک بهصورت حرفهای در این زمینه مشغول به کار شد. در طی این سالها ضمن حضور در مجامع فرهنگی و هنری به کار تدریس در دانشگاه و سایر مراکز هنری اشتغال داشته و با برگزاری نمایشگاه و شرکت در بینالهای هنری در زمینه نقاشی، گرافیک و مجسمهسازی فعالیتهای چشمگیری اراِئه کرده است. همکاری با انجمن هنرهای تجسمی و تلاش برای بهبود وضعیت هنرهای تجسمی کشور از اهداف این هنرمند است.
پس از برگزاری یک نمایشگاه از سوی سازمان زیباسازی شهرداری تهران برای افتتاح خط یک متروی تهران کامبیز برنجی بهعنوان بهترین هنرمند سال انتخاب شد. آثار منتخب این هنرمند در فراخوانهای هنری بهصورت نقاشی دیواری و حجم در چند نقطه از شهر بهچشم میخورد. همکاری با چند نشریه هنری و ترجمه مقالات از فعالیتهای دیگر این هنرمند است. گفتوشنود ما با کامبیز برنجی را در خصوص نظریات و فعالیتهای هنریاش در ادامه میخوانید.
آقای برنجی نخست مایلم از نحوه ورود شما به عرصه هنر بپرسم که چرا بین این همه هنر، به ژانرهای طراحی، گرافیک و مجسمه روی آوردید؟
طراحی ارتباط مستقیم با همه هنرهای تجسمی دارد و پایه و اساس همه رشتههای هنری است. نقاشی همیشه مهمترین دغدغه زندگی من بوده اما علاقه من به سایر رشتههای تجسمی باعث شده تا در حوزههای مختلف هنری فعالیت کنم. از طرفی نقاشی ازنظر من نوعی بیان شخصی احساسات است که دارای مخاطبان خاص هم هست، از اینرو کسب درآمد از راه فروش آثار نقاشی احتیاج به عوامل زیادی مثل حمایت گالریدارها و اسم درکردن در میان خریداران آثار هنری دارد و این مساله برای کسی که تازه وارد بازار هنر شده، کار مشکلی خواهد بود. ورود من به حرفه طراحی گرافیک همزمان با رشد امر تبلیغات در بازار و علاقه روزافزون مردم برای تبلیغ محصولات برای رونق دادن به کسب و کار خود بود. از اینرو من با تکیه بر قدرت طراحی و علاقهمندی به این رشته برای کسب درآمد و گذران زندگی وارد این کار شدم. چون هنر طراحی گرافیک با وجود جنبههای هنری بهدلیل ارتباط با مخاطبان عام از نظر اقتصادی بهتر بود. البته من در سایر رشتههای هنرهای تجسمی مثل عکاسی، انیمیشن و طراحی داخلی نیز فعالیت داشتهام اما علاقه به مجسمهسازی بهدلیل نزدیکی به نقاشی و بهنوعی طراحی در فضای سهبعدی همیشه یکی از علایق من برای کسب تجربه در این رشته بوده است.
وجه اشتراک هنرهایی را که دنبال میکنید، در چیست؟
نیاز بشر برای ارتباط برقرار کردن با دیگران از بدو آفرینش وجود داشته و انسان برای انتقال احساسات خود به دیگران از همان ابتدا از ارتباط کلامی و یا سایر ارتباطات حسی استفاده میکرده اما از نظر من ارتباط از دریچه دید انسان سریعترین راه انتقال احساسات است. وجه مشترک هنرهای تجسمی همانطور که از اسمش پیداست، ارتباط حسی مشترک با مخاطب از لحاظ دیداری است که فقط شکل بیان آن در رشتههای مختلف تغییر میکند. همانطور که اشاره کردم طراحی وجه مشترک همه هنرهای تجسمی است و مهارت در طراحی کمک شایانی به موفقیت در این رشتهها میکند.
از نظر شما، سیستم فعلی آموزش و پرورش قادر به پرورش هنرمند است؟
بهطور مسلم دانشگاه هرگز قادر نیست از کسی هنرمند بسازد اما برای رسیدن به موفقیت باید از تجربیات دیگران استفاده کرد. دانشگاه با ارائه دروس برای کسانی که استعداد خاصی در زمینه هنری دارند کمک میکند تا از تجربیات دیگران استفاده کنند. البته فقر اطلاعاتی در دانشگاهها امروزه این روند را کندتر کرده و کمک زیادی به ایجاد فضای هنری برای علاقهمندان نمیکند. بیتوجهی دانشجویان به کسب علم و علاقه به کسب مدرک از یکسو و ناآشنایی استادان با فناوریهای جدید و پیشرفتهای روز دنیا از طرف دیگر باعث بیانگیزگی و افت هنری دانشجویان در دانشگاههای کشور شده است.
امروزه در شرایط نامساعد اقتصادی، هنرمندان همانند دیگر اقشار جامعه زیر فشار مضاعف هستند؛ آسیبهای این قشر از جامعه را چطور میتوان تبیین کرد؟
بهطور حتم هنرمندان از آسیبپذیرترین اقشار مردم هستند. چون معمولا هیچ هنرمندی بهدنبال مالاندوزی و کسب ثروت نیست. در کشورهای پیشرفته که مردم از رفاه بیشتری برخوردار هستند هنرمندان از ارج و قرب بیشتری برخوردارند، بنابراین در وضعیت بد اقتصادی صدمه کمتری میبینند ولی در ایران بهدلیل کمتوجهی به این قشر، آسیبپذیرتر از بقیه اقشار مردم هستند. حمایت دولت از هنرمندان با خرید و سفارش آثار هنری میتواند کمک موثری در بهبود وضع مالی هنرمندان داشته باشد.
از آنجا که شما در نمایشگاهها و جشنوارههای متعددی حضور داشتهاید، چه نقد و تحلیلی نسبت به برگزاری این رویدادها دارید؟
شرکت در نمایشگاه برای یک هنرمند ارزش زیادی دارد؛ چون بهواسطه آن میتواند آثار خود را به نمایش گذاشته و از این راه به کسب درآمد و انتقال تجربیات خود با دیگران بپردازد اما این روزها شاهد سوءاستفاده گالریدارها از هنرمندان هستیم. چون درگذشته بسیاری از گالریدارها با معرفی هنرمندان و ایجاد فضای مناسب برای ارتباط با مخاطبان راه کسب درآمد برای هنرمندان را هموار میکردند و برای انجام این کارها درصدی از فروش را بهعنوان حقالزحمه محاسبه میکردند اما امروزه بسیاری از آنها با اجاره دادن مکان و ایجاد هزینههای جانبی به هنرمندان گمنام، فقط به فکر ایجاد درآمد برای خود هستند و در این میان فرصت برای هنرمندان واقعی بسیار کم شده است.
آقای برنجی، نقش شبکههای اجتماعی را در ارتقا و تعالی هنر، چطور میبینید؟
برای من یکی از بهترین فرصتها برای کسب اطلاعات در حوزه هنرهای تجسمی، استفاده از فضای مجازی است؛ چون بهواسطه این تکنولوژی با سریعترین راه و بدون هیچ سانسوری میتوان از اخبار و اطلاعات روز دنیا بهرهمند شد. در عین حال میتوان اطلاعات و تجارب شخصی خود را با دیگران به اشتراک گذاشت. البته مثل هر فرایند جدید، اشکالات زیادی از جمله ارائه اطلاعات غلط در فضای مجازی وجود دارد اما از نظر من فواید آن بسیار بیشتر از مضرات آن است.
چرا هنر نقاشی و آثار تجسمی ایرانی، در حال حاضر آنچنان که باید و شاید در عرصه جهانی تفوقی ندارند؟
دلیل ناکامی هنرمندان ایرانی در رقابتهای بینالمللی دسترسی نداشتن آسان به این رقابتها به دلایل مادی و امکانات مسافرتی است. هنرمندان با دور شدن از رقابتهای بینالمللی فرصتی برای تجربه هنری با سایر هنرمندان جهان پیدا نمیکنند؛ چون تعریف هنر و معیارهای زیباشناسی در جهان در حال تغییر است و دور شدن از رقابتهای جهانی باعث انزوا و دور شدن هنرمندان از این رویدادهای هنری است. البته در بعضی از رشتهها مثل سینما این تعاملات بیشتر بوده ولی در موسیقی و رشتههای تجسمی از موفقیتهای کمتری برخوردار بودهایم.
بشخصه خود شما آفت یک هنرمند را در ایران معاصر در چه موضوعاتی میدانید؟
مشکلات اقتصادی و بیتوجهی مسوولان به وضعیت هنرمندان در هر دورهای مشهود بوده ولی به نظر من هنرمندان نباید خود را درگیر مسائل روزمره زندگی کنند و باید با تکیه بر تواناییهای خود در هرچه بهتر کردن وضعیت اجتماعی و فرهنگی مردم تلاش کنند که البته این امر هزینه گزافی است که هنرمند باید بپردازد. به نظر من آافت هنری زمانی گریبانگیر هنرمند میشود که نتواند با بقیه مردم ارتباط مناسب برقرار کند.
از بزرگان رشتههای هنری خودتان، آثار کدامیک را بیشتر میپسندید و دنبال میکنید؟
در ایران هنرمندان بزرگی وجود دارند که برای همه آشنا هستند ولی در این میان هنرمندانی هم هستند که مورد بیمهری قرارگرفتهاند و کمتر از آنها سخنی به میان میآید ولی من بهشخصه از آثار استاد حبیبالله صادقی و آیدین آغداشلو بیشتر لذت میبرم و شیفته کارها و شخصیت هنری آنان هستم. البته شکل هنر در جهان در حال تغییر است و هنرمندان با استفاده از تکنولوژی و با اشکال مختلف به خلق آثار تجسمی مشغول هستند. بنکسی و مارک کوئین دو تن از هنرمندانی هستند که این روزها دنیای هنر را دگرگون کردهاند و من علاقه خاصی به این هنرمندان دارم.
آقای برنجی، بسیار متشکرم. سخنی اگر مانده، بفرمایید!
با سپاس از شما از اینکه این فرصت را به من دادید تا نظراتم را بیان کنم، امیدوارم تا حدی به سوالات شما پاسخ داده باشم. البته اینها نظر شخصی من بود و معلوم نیست چقدر درست باشد ولی فکر میکنم نقاط مشترکی بین همه هنرمندان وجود داشته باشد که به آنها اشاره کردم.