داود علیزاده:
«رابطه یکطرفه» مثل حرکت دیوانهوار در اتوبانی یکطرفه
است. اگر شخص بهشدت با ماشین روبرو تصادف نکند؛ حتماً به دیگری برخورد خواهد کرد.
شاید هم مجبور شود از ترس برخورد با دیگران از جاده منحرف شود یا باعث شود کسانی
که از روبرو میآیند منحرف شوند. رابطه یکطرفه بی تقاص نیست. بی هزینه نیست. بی
تاوان نیست و کسی که در این جاده قدم میگذارد بهجایی نمیرسد.
در ذهن افرادی که درگیر رابطه یکطرفهاند، چند گزاره
حاکمیت دارد. گزارههایی آزاردهنده که در تقلای ذهن آشفته فردی به سؤالات بیجواب
مبدل میشود. مثلاً از دیگران چه کم دارم؟ یا همانطور که سهراب میگوید: «گل شبدر
چه کم از لاله قرمز دارد؟» آنقدر این سؤال در ذهن تکرار میشود که فرد عزتنفسش
را از دست میدهد. آنوقت خودش را حقیر میبیند و با خودش میگوید: «و چرا در قفس هیچکسی
کرکس نیست؟» فرد در ذهنش تصویری که از خویشتن دارد، نخواستنیترین موجود زمین است
و بحران زمانی به اوج میرسد که دیگری را در کنار آن معشوق بیتوجه ببیند. آنوقت
است که آتشبهجانش میافتد. نمک به زخمش پاشیده میشود. داغ دلش تازه میشود.
محتشم کاشانی گفته بود:
با رقیب آمد واین غمکده را در زد و رفت/در نزد آتش غیرت به دلم در زد
و رفت
در رابطه یکطرفه عاشق محروم، عتاب معشوق را میبیند و
صمیمیت مرموز عاشق با دیگران را.
در ذهن او عاشق با همه خوب است جز با او! این روایت کسی است
که عشقش را ابراز میکند. گاهی عاشق شهامت ابراز عشقش را هم ندارد. در تاریکی
نشسته است و بیآنکه معشوق بداند، او و رابطههایش را زیر نظر میگیرد. حسرت میخورد
و در خود میپیچد و بیآنکه دیگر متوجه باشد با توهماتش همدست میشود تا داستانهای
خیالی بسازد و آیندهای از نطفه ابلق را در ذهن تداعی کند.
در عشق یکطرفه، عاشق محروم از گذشته بی اقدام یا پسخورده
خود شرمسار است و مدام خودش را سرزنش میکند. از حال حرص میخورد چون معشوق را با
دیگران دیده یا خودش را نمیتواند در کنار او ببیند؛ اما آینده حکایت دیگری دارد.
او در تخیل خودش، آینده را روشن و با معشوق در وصل میبیند. این توهم بستهشده از
نطفه پندارهای بیسرانجام، همان زنجیری است که نمیگذارد عاشق دست از عشق بیفرجام
خود بکشد و از رابطه یکطرفه بیرون بیاید.
«رابطه یکطرفه» در ظاهر اصطلاحی غلط است. رابطه از نفس ارتباط میآیند درحالیکه یکطرفه بودن این ارتباط را نقض میکند. ترکیبی متضاد و غیرممکن؛ اما نکته در این است که در اصل رابطه یکطرفه، رابطه فرد عاشق است با آینده توهمی خودش، نه با معشوق که او را پسزده است. برای همین نجات او، نه به دست معشوق بیخبر و ناخواسته است و نه دست دیگران... تنها راه نجات، دست کشیدن از آینده توهمی است که تخیلات تنهایی آنها را خلق کرده است.