bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۶۰
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۱۲ - ۱۸ مهر ۱۳۹۴

بامدادجنوب- نادر زهرایی:
فاصله بین معماری مدرنیته و سنتی در چیست؟ گرچه به این سوال مهم، پاسخ‌های بسیاری داده شده است ولی کمتر به این فاصله از دریچه سکولاریسم نگاه شده است. سکولاریسم چیست و چگونه بر معماری مدرنیته و سنتی تاثیر نهاده است؟ خواننده بهتر می‌داند که واژه سکولار و سکولاریسم از مخلوقات دنیای مدرنیته است و تا پیش از آن در چنین معنایی که امروز از آن استفاده می‌شود، به‌کار نرفته بوده است، اما معماری سنتی چیزی است که تا پیش از عصر رنسانس مطرح بود و به‌طور کلی بعد از رنسانس را عصر روشنگری و معماری برآمده از آن را معماری مدرنیته قلمداد می‌کنند.

سوالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که کدام ویژگی، معماری مدرنیته و معاری سنتی را از هم جدا می‌کند؟ اگر بخواهیم از دیدگاه‌های متعددی که این روزها مطرح شده است در این موضوع به کنکاش و جست‌و‌جو بپردازیم، قطعا به جواب‌های متعددی می‌رسیم. بنابراین در این نوشتار تنها از نگاه سکولاریسم و تاثیر آن بر معماری، سعی بر یافتن پاسخ داریم و سایر دیدگاه‌ها را به دیگر اصحاب قلم می‌سپاریم.
سکولاریسم
در حدود 450 تا 500 سال قبل در اروپا نهضتی به پاخاست که تا به امروز ادامه دارد و با مطرح کردن نظریاتی مانند عقل-گرایی، فردگرایی، انسان‌گرایی و نفی گذشته و در نتیجه راززدایی از دنیا سعی کرد علم را جایگزین دین، خدا، وحی و سایر مرتبه‌های الهی و مقدس در ادیان مختلف دنیا بکند، این نهضت را رنسانس فکری یا عصر روشنگری می‌نامند واژه سکولاریسم بعد از دوره رنسانس در اروپا مطرح شد. در واقع متفکران، سکولاریسم را نتیجه تحولات فکری و انگیزشی در اروپای بعد از رنسانس می‌دانند.

اما چه مفهومی از واژه سکولاریسم به‌دست می‌آید و متفکران از این واژه برای کدام منظور استفاده می‌کنند؟ بیشتر مردم، سکولاریسم را با جمله مشهور «جدایی دین از سیاست» می‌شناسند. «جدا بودن جامعه دینی از جامعه سیاسی» یعنی این‌که دولت حق‌ هیچ‌‌گونه اعمال قـدرت در امـور دیـنی نداشته باشد و کلیسا نیز نتواند در امور سـیاسی مـداخله کـند. اما همان‌طور که در ادامه هم می‌آید، در لفظ سکولار چیزی بیشتر از این تعریف نهفته است. فرهنگ‌ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی درباره این واژه، معانی متعددی ذکر کرده اسـت‌. در این خصوص می‌توان‌ به مواردی همچون: ناسوتی، بشری، بی‌حرمت، زمینی (غـیر مـعنوی) دنـیوی‌، غیر‌ مذهبی، این‌دنیایی، عرفی، این‌جهانی و گیتیانه (در برابر معنوی یا اُخروی‌) اشاره کرد.

یکی‌ از نویسندگان مـعاصر غـرب در توضیح‌ معنای‌ لغوی‌ این واژه، آن را مشتق از واژه‌ لاتین‌ saeculum دانسته است و معنای آن را «گـروهی از مـردم» مـی‌داند. او می‌‌گوید‌: در پی تحولات کلیسا، این‌ واژه‌ از معنای‌ لغوی‌ به‌ معنای اصطلاحی منحصر شده اسـت و بـه‌ عـالم‌ مادی در برابر عالم معنوی اشاره دارد. این نویسنده همچنین معتقد است‌ که‌ واژه سـکولاریسم در کـشورهایی با مذهب‌ پروتستان مصطلح است، اما‌ در‌ کشورهایی با مذهب کاتولیک از‌ آن‌ به واژه لاییک (laicite) تعبیر می‌شـود. در زبـان‌ عـربی،ازاین واژه با کلمه«العلمانیه» تعبیر‌ شده‌ است. برخی از نـویسندگان مـعاصر عرب تـصورمی‌کـنند کـه این واژه‌ از کلمه «عِلم‌» گرفته شده اسـت، بـه‌همین دلیل‌، بدان‌ (عِلمانیه‌‌ـ به‌ کسر‌ عین) گفته‌اند‌.

از تعریف‌هایی که آمد، این‌چنین به نظر می‌رسد که نمی‌توان سکولاریسم را «به جدایی دین از سیاست» محدود کرد. بلکه به‌نظر می‌رسد که مفهوم سکولاریسم عمیق‌تر و جدایی دین از سیاست تنها یکی از نتایج پرشمار این ایدئولوژیست است. برای این‌که مفهوم سکولاریسم باز شود، به اجبار باید به سمت دین‌شناسی برویم، چرا که سکولاریسم به‌منظور جایگزین شدن به‌جای دین به‌وجود آمده است، پس بنابراین اگر ما بخواهیم به معنای دقیق تفکر سکولار پی ببریم باید به سرچشمه و اصل آن رجوع کنیم.

دین‌شناسان مطرح می‌کنند که وقتی ادیان الهی بر پیامبران نازل می‌شد، یک‌سری دستورات برای مردم می‌آورد و از پیروانش می‌خواست که از این دستورات پیروی کنند. آنها می‌گویند این دستورات طوری هستند که عقل هم آنها را تائید می‌کند، به این صورت که اگر این‌چنین نبوده است، اصلا کسی پیرو پیامبران نمی‌شد. به‌عنوان مثال دین‌شناسان می‌گویند: خداوند گفته است، دروغ نگویید و از طرفی برای کسانی که این اعمال را به‌جا آورند پاداش هم در نظر می‌گیرد. عقل هم این کار را پسندیده می‌داند و به آن فرمان می‌دهد، بنابراین آنچه که خدا می‌گوید، خوب است، عقل هم آن را تائید می‌کند و اگر کاری را خداوند نهی می‌کند، عقل نیز انسان را به دوری جستن از آن توصیه می‌کند. در این میان است که تفکر سکولار مطرح می‌شود؛ اما تفکر سکولار چه ‌می‌گوید؟ سکولارها می‌گویند اگر خداوند دستوراتی می‌دهد که عقل هم به همان شکل ما را راهنمایی می‌کند، چه اشکالی دارد که تنها از عقل راهنمایی بگیریم. اگر از دستورات عقل پیروی کنیم، مثل این است که به دستورات خداوند هم عمل کرده‌ایم. بنابراین ما بیاییم و این واسطه (وحی و پیامبران) را حذف کنیم و بی‌واسطه برای سعادت بشر از عقل بهره بگیریم.

اکنون روشن شد که جدایی دین از سیاست تنها یکی از میوه‌های تفکر سکولار است. حال مثال دیگری را مطرح می‌کنیم. در آموزه‌های اسلامی داریم که «انظافه من الایمان»یعنی «نظافت از ایمان است». انسان سنتی و معتقد به اسلام، وقتی به نظافت شخصی خود می‌پردازد، این را تنها به‌خاطر پاکیزگی انجام نمی‌دهد و این‌که تنها عقلش به او دستور داده باشد، بلکه او در پس زمینه ذهن خود به این فکر می‌کند که در حال اجرای دستورات خداوند است و حتی انتظار پاداش اخروی دارد اما در تفکر سکولار گفته می‌شود که انسان نظافت را رعایت می‌کند، چون پاکیزگی خوب است و انسان به‌لحاظ روانی و جسمی به آن نیاز دارد، پس در اینجا نیازی به دستور خداوند یا هر کس دیگری نیست، یعنی اگر کسی هم نبود که به انسان بگوید آدمی باید پاکیزه باشد، باز انسان به حکم عقل باید نظافت خود را رعایت کند. 

بنابراین بسیار روشن است که بین انسان امروز با انسان دیروز تفاوت بسیار وجود دارد، این تفاوت نه تنها در ظاهر زندگی بلکه حتی در انگیزه‌ها نیز وجود دارند. موضوع مطرح شده از آن جهت اهمیت دارد که می‌بینیم حتی کسانی که مدعی سنتی بودن هستند و یا ارادتی به گذشته پیشینیان دارند، باز در تفکرات سکولار غرق شده‌اند و بسیاری از کارهایی را که انجام می‌دهند، براساس تفکر سکولار است. این افراد شاید با جمله «جدایی دین از سیاست» مخالف باشند و تفکر سکولار را محکوم کنند، اما باز هم در موارد بسیاری این تفکر در بخش‌های دیگر زندگی‌شان خود را نشان می‌دهد و به درون افکار آنان و جامعه‌شان راه پیدا می‌کند. اکنون که دانستیم سکولاریسم چه می‌گوید و چگونه موجودی است می‌توانیم ارتباط آن را با معماری دیروز و امروز خودمان بیابیم اما برای شروع بهتر است با اصول معماری سنتی و معماری مدرنتیته آشنا شویم تا نوع این ارتباط را بهتر بشناسیم.

معماری سنتی:
کریم پیرنیا، بزرگ‌ترین نظریه‌پرداز معماری سنتی ایـران، در طول عمر حرفه‌ای خود به‌دنبال یافتن اصول معماری سنتی ایرانی‌اسلامی بوده است و با تلاش بسیار خود برخی اصول عقلی و علمی را مطرح می‌کند که در جهت انتشار آن تلاش‌های فراوانی انجام می‌دهد. از آنجا که هدف این نوشته رسیدن به یک نتیجه علمی و مطمئن است، گفته‌های ایشان را پایه بحث پیرامون معماری سنتی ایرانی‌اسلامی قرار داده‌ایم.

استاد پیرنیا در مصاحبه‌ای پیرامون معماری سنتی ایرانی‌اسلامی گفته‌اند:« هنر ایران‌ بعد‌ از اسلام اعـم از مـعماری‌، نقاشی‌ و صنایع دستی، پنج اصل مهم دارد کـه اگر رعـایت شـود آنگاه است که مـی‌توان از هنر اسلامی دم زد.» اصل اولی که مرحوم پیرنیا مطرح می‌کند، مردم‌واری است. او بیان می‌کند: «وقتی یک معمار قدیمی‌ را‌ می‌برید در یک اتاق‌ قدیمی‌ که متناسب نیست و از او می‌پرسید که این اتـاق چـه عیبی دارد؟ می‌گوید: مردم‌دار نیست، یعنی مقیاس انـسانی نـدارد.» ایشان توضیح می‌دهند که در معماری سنتی ایران موضوع تناسب بین بنا و کاربر رعایت می‌شده است و این همان چیزی است که در معماری مدرنیته به تناسبات انسانی مشهور است.

اصل دوم، خـودبسندگی اسـت. پیرنیا در این‌باره می‌گوید: «یک‌ معمار اهل کـاشان یـا یزد‌ هیچ‌گاه‌ راضی نمی‌شود که سیمان از یک شهر دیگر بیاید و او شروع به کار کند. اگر واقعا چیز لازمـی بـود از آن سر دنیا می‌آورد ولی اگر می‌توانست‌ از‌ اطراف خودش تهیه کند‌ آن را از همانجا مهیا می‌کرد.» این‌که معمار سنتی سعی می‌کرده است نسبت به آنچه در اختیار دارد، قناعت کند، و بنای مورد نظرش را با همان مصالح و امکانات محدودش بسازد، از ویژگی‌های جدانشدنی معماری ایرانی‌اسلامی است و استاد پیرنیا این ویژگی را از تربیت اسلامی معمار می‌داند. او در ادامه می‌گوید: «این‌ خـودبسندگی در کنارش یکی دو اصطلاح هست که خیلی این اصطلاحات، مرا گرفته است و ایـن‌که‌ رویـش‌ تـکیه‌ می‌کنم برای این است که خیلی با منطق است. یک اصطلاح «بوم‌آورد» است. بوم‌آورد مثل «مادرآورد‌» یعنی‌ چـیزی ‌کـه از خود این سرزمین حاصل می‌شود. یکی دیگر‌ اصطلاح ‌«ایدر‌» است یعنی مـتعلق بـه هـمین‌جا باشد. کسی که می‌خواست خانه بسازد، تا آنجایی که گل رس‌ داشت‌ خاکش‌ را برمی‌داشت و خشت می‌زد. اگر گچ و آهک می‌خواستند، از نزدیک‌ترین‌ محل‌ ممکن تهیه می‌کردند. نمای ساختمان از کـاه‌گل «ارزه» یعنی ریگ روان بود. این را چـون بـه کاه‌گل می‌زدند‌ به‌ آن کاه‌گل ارزه می‌گفتند که مخصوص نما بود. خاک کاه را می‌شستند و رس رنگی‌ را‌ هم از معدن استخراج می‌کردند.»

مورد بعد از نگاه ایشان اصل «پرهیز از هـر‌گـونه بیهودگی» اسـت. «وقـتی کسی اتـاقی برای خواب می‌ساخت، درست برای خوابیدن یـک زن و شـوهر و بچه‌شان بود. نه آن‌طور که یک سالن‌ بزرگ‌ سینما بسازد با تزئینات فـراوان. بـعضی‌ها تا اینها را می‌گوییم جواب می‌دهند پس این‌همه تزئینات در هنر اسلامی چیست؟ اینها تـوجه ندارند کـه کاشی عایق حرارت و رطوبت بـوده نـه فقط یک عامل تزئینی. می‌گویند چرا‌ نقش‌ انداخته‌اند؟ آن هم برای این بوده که بتوان آن را رفـو کـرد. برای این‌که کاشی‌ای که هشت سـال بـیشتر دوام ندارد را بتوان ترمیم کـرد. مـثلا قطعه‌ای از کاشی گنبد شیخ لطـف‌الله وقـتی می‌افتد معمار‌ کمند‌ می‌اندازد، بالا می‌رود و آن قطعه را سر جایش قرار می‌دهد. این همیشه با همان طـرحی کـه اولین مهندس آن داده سرجایش می‌ماند. مثل رفـوکردن قـالی که اگـر نـقش داشته بـاشد، می‌توان آن را‌ دقیق‌ رفو‌ کـرد وگرنه ماهرترین رفوگرها نمی‌توانند یک‌ ساتن‌ یک‌دست و ساده را رفو کنند.»

«چهارمین اصل پیمون است. این کلمه در زبان‌های‌ خارجی ‌معادل «مدول» هست. این ضوابطی بـوده که‌ ‌یـک بنای معمولی‌ روستایی در یک روستای‌ دورافتاده کرمان‌ می‌توانسته یک گنبد را با‌ دهانه‌ 10 متر آن‌ـگونه بسازد کـه بـزرگ‌ترین معمار در پایتخت می‌ساخته است. کاربرد«پیمون» با‌ فرمول‌ خیلی فرق دارد. فرمول همه چیز‌ را‌ یکنواخت‌ می‌کند. ایـن وقتی‌ کار‌ را انجام می‌داده، مطمئن بوده‌ است‌ که از لحاظ طرح و تناسب و محاسبه از هر لحـاظی کارش درست است و طـرح و مـحاسبه‌ و اجرا‌ را تواما با کمک«پیمون» انجام‌ می‌داده است‌.»

پنجمین اصلی که استاد پیرنیا به آن اشاره دارد مربوط به نیارش است، ایشان نقل می‌کند: «در قدیم فنی بوده شامل استاتیک امروز به اضافه مصالح‌شناسی. معلوماتی در مورد جنس مصالح و سـاختن و کـاربرد اندودها‌ و آژندها و اینها را روی ‌هم‌ رفته «نیارش» می‌گفته‌اند. اصل پنجم معماری سنتی ما همین به‌کارگیری نیارش است. این‌طور که بنده از اساتید زبانشناسی پرسیده‌ام نیارش یعنی آنچه بنا را نگه می‌دارد. این دو‌ فن‌ وقـتی بـا هم مخلوط می‌شده به آن «نیارش» می‌گفته‌اند.»

اصول پنجگانه کریم پیرنیا بسیار منطقی و دقیق است. استاد پیرنیا با تلاش فراوان سعی داشته است که با یک روش علمی به مبانی معماری  سنتی‌، دست پیدا کند، به‌طوری که این مبانی برای انسانی که در عصر مدرنیته زندگی می‌کند، قابل قبول باشد. با این حال این سوال پیش می‌آید که آیا بکار بردن این اصول در معماری می‌تواند هم ایرانی بودن و هم اسلامی بودن یک معماری در حال حاضر را تضمین کند؟ به این سوال بعدها پاسخ می‌دهیم ولی در ادامه نظر سنت‌گرایان معاصر را در مورد سرچشمه معماری و هنر سنتی جویا می‌شویم.

این افراد با آسمانی و مقدس دانستن سنت چنین استدلال می‌کنند که معماری و هنر برآمده از این سنت هم، این تقدس را به ارث برده است. آنان بیان می‌کنند: «نمی‌توان با جدا کردن این مفهوم مقدس از معماری و هنر، همچنان ادعای سنتی یا اسلامی بودن را داشت، به‌عبارت دیگر وقتی انگیزه مقدس نباشد، عمل نیز نمی‌تواند مقدس باشد»(الاعمال بنّیات). اکنون که با اصول معماری سنتی ایرانی اسلامی از نظر استاد پیرنیا اندکی آشنا شدیم، می‌توانیم به شناخت معماری مدرنیته بپردازیم که تحت تاثیر مستقیم ایدئولوژی عقل‌گرایی و سکولار قرار دارد. 
معماری مدرنیته و اصول آن:
1. انـسان‌گرایی
2. عقل‌گرایی 
در اصل انسان‌گرایی، در فلسفه‌ مدرن، انسان از مقام و منزل‌ والایی‌ برخوردار است. نظریه‌پردازان مدرنیسم مـعتقد بـودند کـه هر چیزی که رضایت‌ و سعادن انسان را‌ تامین‌ نکند، در واقع خارج از این اندیشه‌ قرار‌ می‌گیرد‌. در اصلِ عقل‌گرایی، فلاسفه‌ عصر‌ روشنگری دستیابی به عقل‌گرایی را در فرهنگ بشری مـد نـظر و اعتقاد داشتند که‌ قدرت عقل انسانی به‌عنوان‌ یک‌ واقعیت است‌ که‌ به‌واسطه‌ آن انـسان تـوان رفـع نیازهایش‌ را‌ به مطلوب‌ترین شکل دارا است. این در حالی است که‌ عقل مورد‌ نـظر‌ مـدرنیسم اصولا اعتقادی به ماوراء‌الطبیعه‌ نداشته و در صورت اعتقاد‌ نیز‌ برای‌ آن در حالت دنیوی‌ انسان‌ نقشی قائل نـیست. عـلاوه بر آن عقل مورد نظر مدرنیسم در یک‌ مقیاس‌ بسیار‌ کوچک انسانی محدود شـده اسـت‌. چنان‌چه‌ بورکهارت می‌گوید: «مگر‌ مذهب‌‌ اصـالت عـقل، چـیزی جز‌ حصر‌ هوش به یک مقیاس آدمـی است؟ و هـنر عهد رنسانس با تفسیر«اندام‌وار» و ذهنا آدم‌سان معماری‌، دقیقا‌ بیانگر همین معنی اسـت»

اما در معماری مدرنیته این‌گونه افکار با شعاری مثل «فرم تابع عملکرد» که از شعارهای محوری معماری مدرن بود، خود را نشان داد. البته در معماری مدرنیته کار به جایی رسید که برخی از معماران تزئینات را جنایت تلقی می‌کردند صد البته نمی‌توان از معماری مدرنیته صحبت کرد ولی یادی از لوکوربوزیه معمار نکرد. لوکوربوزیه در کتابش به نام «هنرهای تزئینی امروز» (1925) گفت که «‌خانه ماشینی است برای زندگی کردن» این جمله و شعار، انقلابی‌ در معماری مدرن بر‌پا کرد. در سال 1926 لوکوربوزیه پنج اصل برای یک معماری را ارائه کرد که بعدها از آن به‌عنوان اصول معماری مدرن یاد شد. این اصول به شرح زیر است‌:
1- ستون‌ها، ساختمان‌ها را از روی زمین بلند می‌کنند.
2- بام مسطح و باغ روی بام
3- پلان آزاد
4- پنجره‌ها، طویل و سرتاسری
5- نمای آزاد.
این‌چنین بود که با ظهور عقلانیت و مطلق انگاشتن آن، در معماری تحولی به‌وجود آمد که تا پیش از آن سابقه نداشت و سکولاریسم در این مقطع بسیار واضح به چشم می‌آید. دیگر حرف بر سر این نیست که به‌عنوان مثال خانه محلی برای آسایش آدمی است به‌خاطر این‌که خداوند در قرآن این‌چنین خواسته است، بلکه خانه محل آسایش است، چون انسان به این آسایش نیاز دارد. انسان سکولار میپگوید این مطلب را من با عقلم کشف کردم، حالا اگر خداوند هم این را تائید کند که چه بهتر. بنابراین اگر انسان با عقلش پی به‌وجود این نیاز می‌برد، دیگر نیازی به خداوند، دین، وحی و پیامبر ندارد و این چنین می‌شود که انگیزه‌ها سکولار می‌شود؛ عمل همان عمل است ولی تفاوت انگیزه، از آسمان است تا زمین!

اکنون می‌بینیم که اگر استاد پیرنیا به تبیین اصول معماری سنتی ایرانی و اسلامی همت می‌گمارد، آیا می‌توان به صرف اجرای این اصول به معماری سنتی دست پیدا کرد؟ گفتیم که اگر انگیزه انسان برای هر عملی به‌جای آنکه آسمانی باشد به زمین نگاه بدوزد، آن عمل خود به خود سکولار می‌شود. حال این بر عهده خواننده است تا به این پرسش پاسخ دهد که کدام معماری می‌تواند پاسخگوی بهتری برای سعادت بشری باشد؟ معماری با انگیزه الهی یا بدون آن؟
نام:
ایمیل:
* نظر: