اسماعیل مسیحگل
«سخت هجوم
بردهاند به میانه انعکاس تو/ چه فراوان شدهای/ در خیره به پاهای سفید زیر سقف/
ترکیبی از من/ از دیگری که میگریزد/ از میان بندهای نیمهباز باز باز/ باز
شکارمان میکند...» (کبری فدویحکمی)
کبری فدویحکمی
متولد میناب در استان هرمزگان است و شاعر سپیدسرا و بانوی تراز اول شعر امروز این
خطه بهشمار میرود. این شاعر با نگاه و زبانی نو و خلاق شعری را میآفریند که صمیمیتی
ذاتی را در آن موج میزند. زنانگی در شعر این شاعر نمود پررنگی دارد تا جایی که طنین
صداي زنانه با رویکرد عاشقانه و اعتراض از عمق سرودههایش به وضوح شنیده میشود.
فدویحکمی در
این سالها در نشستها و رویدادهای ادبی معتبر حضوری فعال داشته و در جریان شعری
هرمزگان تاثیر گذار ظاهر شده است. از این بانوی شاعر تاکنون یک اثر به نام «صلح در
حالت طبیعی» به همت نشر سمت روشن کلمه راهی بازار نشر شده است. در ادامه گفتوگویی
را کبری فدویحکمی صورت دادهایم که در ادامه میآید.
خانم فدویحکمی
گفتوگو را با سوالی در خصوص کرونا که این روزها جهان و به تبع کشور ما را در
برگرفته است، آغاز میکنم، این ویروس منحوس چه تاثیری بر ادبیات بهویژه شعر
گذاشته است؟
حقیقت این است کرونا با سرعت شیوه زندگی انسانها را تغییر داده است و بهدنبال
خانهنشینی اجباری سهم بیشتری برای مطالعه و نوشتن بوده تا تاثیر در فرم شعر، به
این دلیل که من و جامعهای که در آن حضور دارم در تنش این تغییرات و در حال گذر از
ترسهاست و برای گذر از اضطرابهای جمعی و فردی نیاز به زمان است تا هیاهوی که
بلند شده، بنشیند؛ زیرا در سایه هیاهو تاثیر گذراست واحتمالا در پساکرونا برای ادبیات
مجالی باشد که با فرم تازهای روبهرو شویم.
نیچه میگوید شاعران
آب را گلآلود میکنند تا ژرفتر بنمایند، آیا شما در شعرتان در حوزه زبان همین رویکرد
را دارید منظورم زبانورزی است؟
تفكر فلسفی ویتگنشتاین
در دوره دوم اشاره میکند که زبان بهمثابه یک كنش انسانی در یک بافت اجتماعی ماهیتی
بسیار پیچیده دارد و زبان پیكرهای از بازیهای مختلف است که کارکرد زبان را در مِهی
احاطه میکند و هر چند یکی از مولفهها در شعر زبانی بحران معناست؛ اما همین
کاربرد صحیح نظام نشانههای زبان، این مِه را کنار میزند و ظرفیتهای جدیدی را در
شعر به اجرا میگذارد. من در استفاده از قابلیتهای زبان برای ایجاد نوآوری و فضاسازی
بهدنبال چند معنایی و تاخیر در معنا هستم؛ اما از اجرای زبانی که منجر به آشفتگی وگسست
در معنا شود حذر میکنم.
نظر شما درباره
شعر سپید و فراسپید چیست؟
بیش از نیمقرن
از پیدایش شعر سپید با مجموعه «هوای تازه» شاملومی گذرد. در این سالها جریانهای
شعری ضمن زمينهسازی براي ايجاد تحولات شعری با وجود اظهار نظر متفاوت شعر سپید که
هم به لحاظ عمودی و هم افقی دارای پیوستگی و ساختار است، همچنان با همه فراز و
نشیبها مسير خود را ادمه میدهد.
بهنظر میآید
کاربرد صناعات ادبی (ایهام، ایجاز، استعاره و...) در شعر امروز کمتر شده است، آیا به
این گفته اعتقادی دارید؟
ببینید بهرهگیری
از صناعات ادبی در آثار بستگی به جلوههای درونی شعر دارد! ممکن است نبود ایجاز و ایهام
در یک شعر از زیبایی و روانی کلام بکاهد اما این امکان وجود دارد که در بسیاری از آثار
هم این گونه نباشد؛ زیرا شعر در پوستهای از کلمات و لایههای زبان بروز میکند که
صناعات ادبی در ذات شعر و تصاویر است و علم بدیع از شعر بهوجود آمده، نه شعر از علم
بدیع. با تلاش نیما مبتنی بر هنجارگریزی منظری تازه و بدیع مبانی نگاه زیباشناسانه
به شعر از نگاه سنتی که به تشبیه، استعاره، کنایه و... مورد توجه بود بر هم زد.
شما شعر را برای
خودتان یا مخاطب میسراید؟ مثلا اگر در یک جزیره تنها باشد آیا باز شعر میسراید در
حالی که میدانید هیچکس هیچ وقت آن را نمیخواند؟
از دیدگاه روانشناسان
یکی از نیازهای روانی انسان، پیوندجویی یا داشتن ارتباط با سایر افراد است و مضامین
گوناگون اجتماعی در برخورد پدیدههای اجتماع ایجاد میشود اما خلوتگزینی توفیقی است
که به شاعر و نویسنده دست میدهد و بعد از لذت نوشتن از پوست تنهایی خود بیرون میزند
وبه همان اندازه که شاعر در متن فراتر از زمان خود به حقیقت نزدیک میشود و به همان
مقدار خواننده فرصت بگذارد برای شناختن و درک کردن تا لذت دریافت برای او بعد از خواندن
متن ایجاد شود. بهطبع در زمان نوشتن به مخاطب نمیاندیشم! فقط مینویسم، اگر چنین
نباشد به گفته نیما، انگار میخواهی لقمه جویده در دهان مخاطب بگذاری. همچنین مشارکت
فعال مخاطب در پدیدآوری اثر نیست بلکه در فرایند خوانش است. اگر خوانش مخاطب اتفاق
نیفتد باز اثر پدید آمده است.
از دید شما چگونه
یک شاعر به یک ایده عالی میتواند دست یابد؟
خلاقیت ایدهیابی
در سرایش بستگی به آمادگی ذهنی و آنچه در دریافت ناخودآگاه شاعر دارد. این دریافت بر
میگردد به مطالعات، ادرکات تازه و بحث عادتزدایی نسبت به پدیدههای پیرامون و بهکارگیری
ظرفیت کلمات و هر چیزی که ذهن را دچار دگراندیشی و دگرگونی کند، میتوان از آن ایده
گرفت و هر چه شاعر ذهن خلاقتر و جسورانهتری داشته باشد، توانایی کنار گذاشتن چارچوبهای
ذهنی گذشته و دیدن اندیشههای جدید و شکستن مرزبندیهای کلیشه را دارد.
بعضی از زنان شاعر
بهدنبال معرفی دغدغههای زنان منطقه خود هستند، شما تا چه اندازه آنها را در
شعرهایتان انعکاس میدهید؟
تمام تلاش زنان
امروز برای تغییر الگوهای جنسیتی به معیارهای انسانی، سیر از شعر هیجانی به عمق فکری
و گذر از فرهنگ سنتی مردسالارانه است اما هنوز با این اندیشه معیار انسانی فاصله داریم.
درست است نباید بین شعر زن و شعر مرد فاصله ایجاد کرد اما نمیتوان از نگاه و زاویه
دید زنانه، نیازهای انسانی زنان و ذهنیت زنان بهراحتی گذشت ولی بهنظر میرسد دوباره
به الگوی جنسیت نزدیک میشویم. وقتی شعرهای هیجانزده که با عرض چندین متر و به عمق نیممتر در فضای مجازی افسارگسیخته دیده میشود
و رنجآورتر این است که آسیبهای اجتماعی زنان در جامعه از کتک و تهدید نسبت به زن
تا تجاوز و بدسرپرستی و فقر و... آنقدر زیاد است که حتی از چشم خود زنان دور مانده؛
البته شعرهایی هم میبینیم که ظرفیتهای جدید و دغدغههای زنان را کشف و امکان
وسیع برای تجلی عشق و اعتراض فراهم کرده است.
تا چه اندازه گویش
محلی را در شعر و برای مخاطب امروز مفید میدانید؟
زبان و تفکر پیوستگی
نزدیکی دارند و آنچه قومی طی قرنها اندیشیدن احساس کرده است تا حد زیادی در زبان
(گویش) آن قوم نمایان میشود و سبب تنوع اندیشهها نوآوریهاست. در این میان نمیتوان
اهتمام بعضی از شاعران را مثل نیما و آتشی برای حفظ این گویشها نادیده گرفت و اینکه
میبینم از هنجارگریزی گویشی یکی از انواع هشتگانه هنجارگریزیهای لیچ است در آثار
فارسی خود بهره بردهاند استفاده از هنجارگریزی گویشی برای نشان از تاثیر گویش
مادری که نمود شرایط اقلیمی و زیستگاهی شاعر است، استفاده بجا یعنی حفظ و احیای واژگان،
افزایش ظرفیت زبان، حفظ تداوم حالت عاطفی شاعر مخاطب را با فضا و مکان شعرآشنا میسازد.
چگونگی کاربرد هنجارگریزی گویشی در بافت کلام و ایجاد تصویری واضح از طبیعت و فرهنگ
آن منطقه نقشتعیین کنندهای دارد.
جریان شعر امروز
هرمزگان را چگونه میبینید آیا برابری میکند با شعر امروز پایتخت یا عقبتر است؛ چه
در محتوا چه در فرم؟
جریان شعر
هرمزگان که از دهه چهل با ابراهیم منصفی، حسن کرمیزاده، مپگاه (محمدعلی موحدی) و
مسعود فرح که در انتهای دهه پنجاه حرکت خود را آغاز کرد و جلوتر که میآیم با چهرههایی
چون موسی بندری، سعید آرمات، یدالله شهرجو، محمدحسن مرتجا، طیبه شنبهزاده، علی آموختهنژاد،
محمد ذالفقاری و... روبهرو میشویم که در شعر مدرن فعال هستند، شعر هرمزگان به نوآوری
و تحول میرسد. البته صداهای تازهتری هم به گوش میرسد که نویدبخش آینده شعر
هرمزگان است اما تحول مجموعه عناصر همچون
محتوا و فرم که بافت و ساختار ادبی را بهوجود آورد از تاریخ ادبیات و تحولات
اجتماعی نشات میگیرد. فرم و محتوای شعر، محصول تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
هر جامعه است. امروزه بهخاطر فراز و نشیبهای بیرونی و نفوذ کم آن در بافت ساختار
شعر به کندی در فرم تغییراتی ایجاد میشود و تفاوت برتری فرمی و محتوا در شعر
هرمزگان با پایتخت دیده نمیشود. اگر هم مغایرتی هست بهدلیل وجود فرمهای متفاوت
زندگی اجتماعی و زیستی که شاعر در آن قرار دارد که جایی برای مقایسه برتری نیست و
هر چند عادات ادراکی و احساسی هر فرد متغیر است اما شاعران پایتخت با فاصله زیادی
از دیگر استانها در تغییرات فرمی و محتوایی حرکت نمیکنند.
اگر بخواهید آسیبهای
شعر نوگرای امروز را بررسی کنید چه ضعفهایی در آن مییابید؟
این حرف من
تکرار مکررات است که نبود مخاطب عام در کنار شعر امروز یکی آسیبهای جدی است و تا بستری
برای شناسایی شعر امروز به مخاطب عام فراهم نشود، این آسیب همچنان هست و تیراژ کتابهای
شعر کمتر و کمتر میشود و حقیقتی تلخ است دانشآموزی که دیپلم ادبیات دارد، هنوز شعری
از نیما، فروغ و شاملو نخوانده باشد. هنوز نامی از آتشی و ابتهاج، نصرت رحماني و
اخوان نشنیده باشد. مخاطبگریزی روزبهروز بیشتر میشود. این بستر در فضاهای
آموزش رسمی، غیررسمی و رسانههایی که مردم بیشتر با آنها در ارتباط هستند باید فراهم
شود و اگر هم آسیبی در حوزه معنایی زبان وجود دارد، آن وقت فرصتی برای کنکاش ایجاد
شود. بپذیریم فضاهای مجازی بستر خوبی برای معرفی شعر امروز نیست؛ زیرا این فضای کسب
و کار و مخاطب خاص است و اینکه مخاطبان مجازی مخاطبان واقعی شعر نیستند، فقط تعداد
زیادی دنبالکننده هستند.