bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۵۳۳
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۱۶ - ۲۱ مهر ۱۳۹۴
پرونده باز یک خواهرکشی؛
جواد متین:
نویسنده وکارگردان: میثم گزی، بازیگران: مرتضی قائدپوری، سپیده حجامی، مارال ایزدبخش، مجید فیلی، موسیقی: امید سعیدی، میثاق بارونی، نورپرداز: سجاد جعفری، طراح دکور: میثم گزی، ‌زمان اجرا: 15 تا 18 مهر‌ماه و مکان اجرا: مجتمع فرهنگی هنری بوشهر، پلاتو استاد صغیری.
یک تریلر ایرانی 
با نگاهی به نمایش «مجلس مرثیه‌خوانی ماهدخت» به‌عنوان یک تریلر ایرانی به چند نکته می‌توان اشاره کرد که شاید فارغ از خرده‌گیری و اشکال‌تراشی به اصالت و میزان اعتبار علمی این اثر در ابتدا و قوت و قدرت جذب همراهی مخاطب در مرحله بعد منتهی شود. این نمایش با ساختاری متفاوت و مبتنی بر بازی شخصیت‌ها با خودشان و با یکدیگر دارای شخصیت‌پردازی متفاوتی است. تماشاگر در حین دیدن این اثر که به‌واسطه طرح توطئه و بازی‌های جذاب موجود در اثر، جذب کار می‌شود و ناخودآگاه اصول ذهنی خود را به بوته آزمایش می‌گذارد و غرق در بازی می‌شود، با بازی‌های دروغین کلنجار می‌رود و گاه اقدام به حدس زدن و غافلگیر شدن می‌کند.
من ماهدخت هستم
میثم گزی به‌عنوان نویسنده اثر با پرداخت به بعد روانی شخصیت‌ها به خلق فضایی دست می‌زند که به‌گونه‌ای آمایش خط آتش جبهه قتل‌هایی است که یکی پس از دیگری به‌دست ماهدخت و ارسلان اتفاق می‌افتد. چه بسا با خلق این فضا بعد روانی یا پنهان و سرکوب شده شخصیت‌ها بروز، ظهور و بهبود بیاید. اگر به نمایش شورائی آگوستوبوال نیم‌نگاهی داشته باشیم «مجلس مرثیه‌خوانی ماهدخت» در قالب یک (دراماتراپی–سایکودراما) طراحی شده و سعی در رام کردن و انعقاد و پایان احساس گناه و سرزنش از حرص در قتلی بی‌پایان دارد. پایان دادن به احساس سرزنش از قتل بمانی خواهر نوجوانی که از معاشقه ماهدخت و ارسلان باخبر بوده است.
 طراحی هوشمندانه دکور و انطباق آن با سکوهای سه‌گانه سایکودرامای آگوستوبوال این نظریه را قدرت می‌بخشد و حتی میز‌گردی که در یکی از نقاط طلایی نمایش، یعنی لحظه اعتراف سودابه مشرقی به ماهدخت بودنش روی آن قرار دارد، این فرضیه را محتمل‌تر می‌کند.
در طول این نمایش رابطه افراد با اشیا نیز با جزئیات هر چه تمام‌تر پرداخته شده است. رابطه‌ای که به این توالی بی‌پایان مرگ‌آفرینِ دقیق، نظمی منحصر‌به‌فرد و باورپذیر می‌بخشد.
کمپلکس‌های لیبیدوئی ماهدخت    
اگر به این فرضیه معتقد باشیم که هنرمند در به‌وجود آوردن ایماژهای هنری به شکلی مطلوب و به قاعده تمایلات لیبیدویی سرکوب شده خود را فرافکنی (projection)1 می‌کند، بنابراین این اثر هنری جادویی است که به مثابه دارو باید روح سرکش عصیانگر، رنجور و زخم خورده هنرمند و طبیعتا تماشاگری را که به‌واسطه دیدن اثر هنری در فرایند تزکیه و پالایش قرار می‌گیرد، التیام ببخشد. پس می‌توان گفت شخصیت ماهدخت به‌عنوان بیمار سایکوتیک با علائم بیماری مشخص در این ملودرام اقدام به مبارزه‌ای همه‌جانبه برای ادامه زندگی و ارضای نیرو و انرژی روانی و حیات ابدی خود می‌کند. این تمایلات نفسانی (libido)2 انرژی عظیم روانی–جسمانی است که با مرگ می‌جنگد و با فنا شدن مخالف است و می‌کوشد انسان را در هر زمینه به پیروزی برساند. در مقابل ماهدخت در پایان این مجلس ارسلان قرار دارد که به‌واسطه تعارض‌های هیجانی تلاش در کاهش این میل به بقا با کشتن‌های بی‌پایان دارد. 
در حقیقت فراوانی قتل‌ها و حرص در کشتن‌های بی‌پایان نشان از کمپلکس‌های روان‌نژندی و لیبیدویی ماهدخت دارد و این چرخه مدام و عذاب‌آور زندگی مادی و روحی و روانی این زن و مرد را در قالب یک تراژدی مکرر و سقوط دائمی و بدون مقصد فرزند نامشروعشان را به نمایش می‌گذارد. سقوط ارزش‌ها، باورها، اخلاقیات، روابط انسانی، مهر و عطوفت. ماهدخت با هر بار کشتن دختری غریبه ‌انگار بمانجان و در اصل روح میرای خویشتن خویش را به قتل می‌رساند و آرام و قرار نمی‌گیرد.
- توی سال هشتاد و هشت این‌طوری حرف می‌زنند، طوری که آدم دلش میخاد تو سال هشتاد و هفت بمیره 
 در این نمایش با یک سه‌گانه انسانی مواجه هستیم، در مقابل سودابه مشرقی، دختر بوشهری دانشجویی که در سال دوم دانشگاه تهران در رشته جامعه‌شناسی مشغول به تحصیل است. مثلثی که سه راس آن را ماهدخت، ارسلان و بابک در برگرفته‌اند. مثلثی که مدام دارد می‌چرخد تا هر کدام از زوایا خود را بر مبنای «خود نبودن» و «خود بودن» به‌واسطه تعویض لباس‌ها و فرم بازی‌های این سه بازیگر به‌عنوان آقا و خانم رازمهر و در بخشی از نمایش تیمور و عشرت و بابک پزشک قرار دهد. در این نمایش حتی زمان نیز دستخوش این بازی و توالی پایان‌ناپذیر قرار دارد. سال 1342 در میان ادعای آقا و خانم رازمهر مطرح می‌شود و سال 1388 در میان مواجه سودابه مشرقی با بابک و عشرت و تیمور مطرح می‌شود. این زمان‌ها از نظر تاریخی در کشور ایران دارای اهمیت ویژه‌ای هستند که در زیر لایه متن شاید به‌واسطه محافظه‌کاری و خودسانسوری نویسنده عقیم باقی می‌ماند که چرا این جنون بی‌پایان قتل‌ها در میان این مردم، سال‌های دیگری مطرح نشده و چرا همچنان به‌عنوان یک راز مگو با صرف هزینه‌های گزافی از آن مراقبت شده و پرده‌برداری نشده است.
یه رکورد جدید ولی محکوم به شکست
بمانی دختری است که به‌دست خواهرش ماهدخت به قتل رسیده است. با وجود حضور نداشتنش اما رد پای او را در روح و روان ‌نژند تمام اعضای خانواده رازمهر به چشم می‌بینیم. چگونگی قتل او به‌دست ماهدخت و ارسلان با انطباق با قتل سودابه مشرقی دختر دانشجویی که طعمه اینترنتی بابک پسر نامشروع ماهدخت و ارسلان است، به نمایش گذاشته می‌شود. بمانی به‌دلیل اطلاع از عشق بازی خواهرش ماه‌دخت با پسرعمویش ارسلان با وضعیتی فجیع به قتل می‌رسد. در سرداب نمور و نمناک خانه انداخته می‌شود و بوی تعفن و به زیر و لابه‌لای لجن و گل مدفون شدنش در کلام به تصویر می‌نشیند. بمانی قربانی بخش دیگری از این فرهنگ پنهان و استیصال و دیکتاتوری است. این بار نیز نویسنده جسارت پرداخت این شخصیت و مواجه علت و معلول جهان داستان را ندارد. شاید با پرده‌برداری بخشی از این داستان بتوان نقبی زد به تاوانی که زن مظلوم این دیار در مسیر زن بودن، مادر بودن، دانشجو بودن و یا انسان بودن همواره پرداخت کرده است.
دفعه دیگه‌ای در کار نیست
ارسلان پس از کشته شدن بمانی و از ترس رسوایی و یا شاید نپذیرفن میوه عشق ممنوعه خود و ماهدخت به یک گروه تروریستی می‌پیوندد که باز هم داستان در پرداخت دچار یاوه‌گویی نامربوط می‌شود و جز سنگ قلاب کرده تماشاگر مسیری را طی نمی‌کند اما پس از قتل سودابه مشرقی با عنصر غافلگیری پرده‌ها از مقابل تماشاگر کنار می‌رود. حرص در قتل‌های بی‌پایان ادامه دارد و برای تماشاگر باز می‌ماند تا هم‌ذات‌پنداری کند و قضاوت کند و از یک تریلر ایرانی با نامی ایرانی لذت ببرد. هرچند این لذت در بخش‌هایی تحت تاثیر ریتم کند و دراز بودن و به نا به هنگام منعقد شدن لحظه‌های نمایش قرار می‌گیرد.

از موسیقی این نمایش به‌عنوان مهم‌ترین و تاثیرگذارترین عنصر می‌توان نام برد. امید سعیدی به‌عنوان یک آهنگساز در عرصه تئاتر چند سالی است فعالیت مستمر دارد. وی به‌عنوان دانشجوی موسیقی شناخت خوبی از فضای کارهای ایرانی و استعداد خاصی در انتخاب و سازبندی به قاعده با توجه به هندسه جنوب دارد و از این مهم‌تر که خود او نوازنده سازهای جنوب است. موسیقی این نمایش با ترکیب و ترتیب خاصی به تن کار نشسته و در خلق اوربیتال و اتمسفر جادویی و رمزآلود کار موفق عمل کرده است.

عنصر نور نیز مانند دکور و لباس و گریم با توجه به فضای روانی موجود در کار صحیح عمل می‌کند، انگار میثم گزی و طراحانش در انتخاب رنگ‌ها، فرم و استفاده از سطح، حجم و ارتفاع و همچنین آکسسوار دست از سطحی و قشری‌نگری برداشته و به‌جای برخورد احساسی به جان اثر پرداخته‌اند. تماشاگر امسال در کل از عوامل تولید و کارگردانی این گروه ‌راضی‌تر از سال‌های قبل بود.
مرلین مونرو در چه حاله
صرف نظر از ابراز خرسندی به‌خاطر موفیقت بازیگران این نمایش درجشنواره تئاتر فجر استان بوشهر، بر باورپذیری بازی‌های روان و بدون اغراق بازیگران تاکید دوباره و چند باره می‌کنم. خوشحالم که فرضیه لزوم ترک بازی‌های شهرستانی (اغراق‌آمیز و غلوآمیز) برای چندمین سال پیاپی هم از سوی تماشاگران و هم داوران جشنواره تحقق می‌پذیرد. بازی روان و مخملین مارال ایزدبخش قابل تحسین است. مارال ایزدبخش به‌عنوان دانش‌آموخته دانشگاه در رشته بازیگری از هوش سرشاری برخوردار است و توانسته به ابعاد دیگری از این شخصیت دست بیابد و از آن مهم‌تر این‌که بدون هیچ ادعایی در مدت کوتاهی به‌خوبی این نقش را ایفا کرد و در جشنواره به‌عنوان یکی از بازیگران موفق مطرح شد. بازی سایر بازیگران این نمایش نیز قابل تحسین و به‌قاعده به نظر می‌رسید اما طبیعتا بازی خانوم‌ها در این نمایش نیز از برآیند مطلوب‌تری برخوردار بود. البته این برآیند در کل یکی از مولفه‌های بازیگری در بوشهر است و امیدوارم بازیگران مرد نیز با تلاش مضاعف از سطح بهتر و مطلوب‌تری نسبت به بانوان برخوردار شوند (البته اگر به نگاه ویژه به بازیگران خانم متهم نشوم).

1- projection (فرافکنی): سویَفکنی‌، یعنی نسبت دادن ناآگاهانه اعمال، عیب‌ها و امیال ناپسند خود به دیگران که در واقع ساز و کاری پدافندی به‌شمار می‌آید. زیگموند فروید نخستین کسی بود که این مبحث را در روانشناسی مطرح کرد.
2- libido: لیبیدو (زیست‌مایه) از نظر زیگموند فروید عاملی غریزی است و پر از انرژی در درون نهاد که تمایل به بقا و فاعلیت دارد. به نظر او لیبیدو انرژی روانی-جنسی است.

برچسب ها: نمایش ، متین ، کارگردان
نام:
ایمیل:
* نظر: