آش نذری امری است رایج و مرسوم که این روزها بیشتر عینیت دارد و وجودش در همهجا مشهود است. فلسفه آش نذری و در کل نذری دادن این است که فرد یا گروهی برای تحقق حاجات و یا ادای دین شرعی و یا دفع بلایا عهد میبندند که در روزی یا ایامی خاص اقدام به پخت و توزیع آش، حلیم و انواع غذاها و برخی دیگر شیرینی و شربت و... میکنند. در نذری دادن، شخص با جان و دل هزینه میکند و خود نیز کمترین سهم را از نذری میبرد.
سفرهای گسترده میشود و عدهای متنعم میشوند و تنها حضورشان در عرصه نذری فقط خوردن و بردن است و نذریدهنده است که با جان و دل صرف مال و تحمل مشقات فراوان نذری را مهیا ساخته و تمام تلاش وی برپایی سفرهای زیبنده و بیکم و کاستی است تا جایی که بسیار دیدهایم نذری دهنده برای خود و خانوادهاش هم چیزی نمانده است ولی با این حال چون نیت خیر بوده و هدف متعالی، پس نه تنها اعتراضی ندارد بلکه با شوق و ذوق به استقبال آن میرود و خدا را شاکر و سپاسگذار است بابت اینکه سهمیه خودش را نیز به میهمانان خوان معنوی نذری داده است و بهعبارتی تمام دغدغهاش این است که کسی دست خالی نرود.
با دیدن مناظر نذری و دقت و کنکاش در نفس عمل نذری به این فکر فرو رفتم که ای دریغا ما مردم استان بوشهر و خاصه دشتستان تا ابد بزرگ چرا اینقدر «مُنگ مُنگو» و ناسپاسیم. ما استانی هستیم که در عرصه گیتی همتایش نیست. استانی سرشار از نعمتها و ذخایر عظیم نفت و گاز، منابع معدنی و معادن بینظیر سنگ، سیمان،گچ و... برخورداری از بیشترین و عمیقترین ساحل خلیج فارس، قطب گوجه و خرمای کشور، نیروگاه اتمی، پایانه عظیم صادرات نفت، صنایع سیمان، پتروشیمی، گمرکات، نیروی انسانی فوقالعاده توانمند و خلاق و متعهد و... است.
این همه را که برشمردم داریم ولی مگر قرار است چیزی هم عایدمان شود؟ پاسخ روشن است. خیر، به تحقیق و یقین میگویم که این همه منابع و ذخایر خدادادی شده آش نذری استان بوشهر. درآمد حاصله از این همه منابع سرشار را نمیدانم ولی همین قدر میدانم که کافی است تا چند کشور را با آن اداره کرد و با اندوهمندی فراوان باید اظهار داشت که هنوز خودش محروم و مظلوم است و تبعیدگاه! براستی چرا چنین است! هر چه مُخ پرسشگرم را به چالش کشیدم تا شاید پاسخی درخور بگیرم چیزی یافت مینشد الّا اینکه منابع این استان شده آش نذری! مگر قرار است از آش نذری چیزی هم به نذردهنده برسد؟ اصلا ادعای مطالبه ما برای احقاق حقوق تضییع و پایمال گشتهامان با روح و نفس عمل نذری منافات و تناقض دارد.
واقعا استان بوشهر کجای این داستان قرار دارد؟ مضرات بلایا و آفاتش سهم ما و عیش و نشاطش برای دیگران است. نمیدانم تا کی باید این تحقیرها و تبعیضها را بر مردم این خطّه روا دارند و نمیدانم مردم ما تا کی باید با نجابت و ماخوذ به حیا باشند و احقاق حق خود را زشت و ناپسند بدانند. والله قسم اگر هر کدام از منابع و صنایع در هر استان دیگری بود آن استان در کمال آسایش و آرامش و برخوردار از امکانات بودند. نذری استان ما با نفس نذری نقاط اشتراک و وجه تشابه بسیاری دارد اما در یک وجه با نذری ناهمگن است و منافات دارد و آن هم در زمان نذری است. اصولا نذری مختص یک روز و یا ایام خاص است و زمانش را نذری دهنده خود تعیین میکند که مقدار و زمان و نوع نذری بر چه سیاقی باشد و اجباری در کار نیست اما در این فقره، ما مردم نه در کیفیت و چگونگی و نه در کمیت و زمان نذری دخالتی و حق تکلیفی نداریم و فقط نقش را ایفا میکنیم.
در قانون نانوشته «نون کُمی» قرار نیست مزایایی جز اندک خوراکی برای سیر شدن شکم فرد شامل حالش شود و به اصطلاح «بخور و نمیری» و یا «کاهی بخور راهی برو» سهم ما شده است که چرایی این موضوعی را در مجالی و مقالی دیگر تقدیم مینمایم.
باری! برای پختن هر آش به ابزاری و افرادی و امکاناتی نیازمندیم. ابتدا باید تیم آشپزی را انتخاب کنیم و بهتر آنست استاندار سرآشپز باشد و نمایندگان دیگر مسوولان و مدیران ارشد استان و شهرستان هم «یکی دار تو پاتیل وِرارِه» یکی«پادویی» کند، یکی مواد لازم را تهیه و پاک کند، یکی«تَش بِرکُن» باشد، دیگری هم برای دوام آتش «چُو شی چاله کُن» باشد، و در آخر هم مقسم باید از پایتخت باشد. عزیزان محترم و مسوول، جایگاهها و مناصب آشپزی را بنا به سهم خود در این آش نذری بدون «توسِری و توپِلی» و «شی قِدِ هِم بگیرو» و «هُوی مِدَد وَ اَشرَلا» تقسیم کنند.
ابزار لازم: برای این کار پاتیل بزرگی نیاز است که البته پاتیلی به بزرگی مساحت استان داریم و از همین«پاتیل سیُو گُوتُو» استفاده میکنیم. « اُسوم و اُوگَردُون» و «آشپِلا» هم بستگی به افراد کنار پاتیل دارد که چه اندازهای باشد، مثلاً«اُوگَردُون» استاندار و نمایندگان استان باید بزرگتر باشد برای گاز هم «شیش کُچُونَش» گاز بِر میکنیم از نفت نرگسی و بهرگان، از خارگ تا عسلویه الحمدلله شعلههای روشن داریم که البته ماحصل این شعلهها آلایندگی و بدبختی و بیکاری و... و به عبارت بهتر «چِپِلی و گُشنِیش» سی ما، «چَرو وُ چیلیش» و نعمتش هم«سی از ما بهترون».
مواد لازم: آب، برای تهیه آب چون آب شرب شیرین و مطلوب در استان نداریم و آب آشامیدنی ما «اُو تَحلِه چَه کانِیِلِه» بنابراین برای مزه بهتر از آب دریا استفاده میکنیم چون کیفیت آن بهتر است.
ضمنا اگر نذری برای خواص باشد بهتر است به جای آب دریا از نفت استفاده کنیم. بهجای حبوبات باید از سنگهای معدنی بینظیر استان بهره برد. گوشت مورد نیاز را از ماهی و شاه میگو و گوشت آهوهای جزیره خارگ، کل و قوچ و هوبره و تیهو و... استفاده کنیم چراکه خوان گسترده برای از ما بهتران باید رنگین و سنگین باشد. اگر سرآشپز صلاح بدانند میتوان از گوجه و بادمجان و کدوسبز و فلفل دلمه و دیگر محصولات کشاورزی هم، چون دارند سفرههای زیرزمینی آب را نابود میکنند، قصاص گرفته و برای مزه و طعم بهتر این آش سوپر ویژه نذری استفاده شود. ارده و خرما هم برای دِسِر به کار میگیریم.
ضمنا این آش نیازی به نمک ندارد چون هم برخورداران و متنعمان این خوان گسترده ملوّن، ملیح و بانمک هستند و هم بدلیل فشار و استرس از خوردن نمک پرهیز میکنند. ناگفته نماند که این آش بهحدی شور شده که دیگر نیازی به نمک ندارد. با دستور سرآشپز، آشپزها در جایگاههای خود مستقر و ابزار لازم را در دست گرفته و مواد مورداستفاده را بهنوبت و البته با دستور سرآشپز و صد البته با درایت و هوشیاری و هدایت ویژهخواران مرکزنشین در پاتیل ریخته و سپس مسوول«تو هَم وَرارُو» شروع میکند به «دار تو آش» در آوردن. مدتی که از پختن گذشت برای دوام و قوام آش باید مقداری سیمان (سیمان دشتستان باشد بهتر است) در آش ریخته و هم بزنید. باید بهعرض عزیزان برسانم ما چون مردمی محجوب و بانجابت هستیم و همچین معده ما با این خوراکیها سازگاری ندارد، بنابراین از خوردن و بردن این آش جدا خودداری فرمایید و این آش ویژه مدیران و نمایندگان و پایتختنشینان و آقازادگان و بومیان استانهای همجوار میباشد.
باری! اامیدوارم روزی برسد که این صنایع و منابع همچون آش نذری نباشد بلکه نانی باشد در سفره آحاد مردم این استان.