bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۲۷۹۴
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۱۸ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
علی باباچاهی در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
خیلی آرام و باوقار آمد اما بیش از همه مهربانی‌اش به چشم می‌آمد. اندکی با هم در کوچه پس‌کوچه‌های شعرش قدم زدیم؛ گاه به کوچه‌ای بن‌بست و گاه به‌کوچه‌های باریک و پیچیده مفاهیم می‌رسیدیم. او مثل همیشه...
بامدادجنوب- الهام بهروزی: «گوش‌ماهی‌ها زیرکند و/ خیلی رفیق‌باز/ در رازداری/ حریفشان نمی شوی هرگز/ چل سالِ تمام با یکی از آنها به/ گرمابه و گلستان می‌رفتم/ منت خدای را عزوجل/ سعدی شاهد است./ غرق تماشای پرنده ای که شدم/ یک روز/ دیر رسیدم به قرار/ دکه‌ای کنار اسکله!/ گوش و هوش تیزی دارند گوش‌ماهی‌ها/ گفتند:/ تاخیر تو هم تعبیری دارد/ این پرنده برای قفس ساخته نشده است!!!»

خیلی آرام و باوقار آمد اما بیش از همه مهربانی‌اش به چشم می‌آمد. اندکی با هم در کوچه پس‌کوچه‌های شعرش قدم زدیم؛ گاه به کوچه‌ای بن‌بست و گاه به‌کوچه‌های باریک و پیچیده مفاهیم می‌رسیدیم. او مثل همیشه با طمانینه و دقت برایم سخن می‌گفت اما تحکم کلام و دیدگاهش غنای اندیشه و شعرش را نمایان می‌ساخت. مرد سپیدمویی که گذر زمان هرگز نتوانست مفاهیم و تفکرش را پیر کند و شعرش همچنان شاد و جوان به روی کاغذ و در خاطر مردمان نقش می‌بندد. آری علی باباچاهی که دیرگاهی‌ است در پایتخت اقامت گزیده اما با این وجود هرگز پیوند خویش را با دیار، سنت‌ها و المان‌های جنوبی نگسسته است و همواره در شعرهایش شرح دلدادگی و شیفتگی خود را نسبت به جنوب با حس‌آمیزی و تعبیراتی وصف‌ناشدنی به تصویر کشیده است. برای فهم شعر باباچاهی باید در کلامش غرق شد، بیش از هر چیز باید خود او را بارها و بارها خواند، افکار، نقد، سخن و شعرش را باید خواند، مردی که با تمام توان می‌گوید و می‌سراید تا اندیشه‌ها را از پوسیدگی‌های روزمرگی برهاند. تحریریه بامداد جنوب روز گذشته میزبان این شاعر سپیدموی هم‌استانی بود. وی با رویی گشاده به گفت‌وگو با ما پرداخت که این گفت‌وگو در دو قسمت به چاپ می‌رسد و در این شماره قسمت اول آن آورده شده است.

علی باباچاهی در گفت‌وگو با بامداد جنوب گفت: من از بدو شروع سرایش شعرهایم، یعنی از آغاز جوانی تا دهه هفتاد مراحلی را طی کردم ولی در واقع نمی‌دانم چگونه به اینجا رسیدم، چون آدم وقتی مسیری را طی می‌کند، خودش نمی‌داند که آن را چگونه پشت سر گذاشته است. «تو پـای به راه درنــه و هیـــچ مـپرس/ خـود راه بگویدت که چـون باید رفت» در واقع همین «رفتن» یا «راه» است که مرا با خود در این مسیر برده است اما شعرهای مرا نباید فقط به پست‌مدرن مطلق کنیم، این عنوانی است که دیگران به‌دلیل این‌که در پاسخ‌ آنها درنگ‌ها کردم، به من نسبت داده‌اند و خودم زیر این عنوان نرفته‌ام. به‌نظر من شعر پست‌‌مدرن لزوما یک امتیاز نیست گرچه یک امتیاز است اما حالا چرا امتیاز است؟ وقتی روی این موضوع درنگ و تعمق کنیم، می‌بینیم که می‌تواند امتیاز باشد، چراکه نوعی دیگراندیشیدن را در واقع در تو تعبیه کرده است و تو آن را ارائه می‌دهی.
وی در ادامه افزود: در سال‌های اخیر بحث شعر پست‌مدرن خیلی داغ بوده و هر کسی سعی کرده است، بر اساس آموزه‌های تئوریک شعر بگوید که غالبا این آموزه‌ها اصلا برای شعر گفتن تالیف نشده بودند، به‌طوری که از دهه هفتاد تا به امروز آثار تالیفی و ترجمه‌ای بسیاری در زمینه مقولات پست مدرن چاپ شده است. این مقولات غالبا برای این نیست که بر اساس آنها شعری نوشته شود. اصلا چنین هدفی در دیدگاه این فلاسفه وجود ندارد، اغلب آنها در مورد شعر بحث نکردند، به‌جز تنی چند از متفکران پست‌مدرن.

این منتقد و شاعر برجسته‌ جنوبی با اشاره به این‌که به‌نظر من طرح پاره‌ای از نظریات فلسفی به‌ویژه دیدگاه‌های سه فیلسوف به‌طور غیر مستقیم روی شعر و تفکر برخی از مولفان، شعرا و نویسندگان تاثیر گذاشته است، خاطرنشان کرد: به نظر من آثار این سه فیلسوف (دریدا، رولان بارت و میشل فوکو) که با تاخیر در ایران به چاپ رسیدند، بر کیفیت رویش شعری که در دوران اخیر در سطح جهانی و البته در ایران که منظور من است، تاثیر گذاشت، از جمله روی شعر خود من. در واقع این دیدگاه‌ها و آثار تاملی در من به‌وجود آوردند که پی بردم در شعر ما چقدر جزمیت‌ها وجود دارد، به‌عنوان نمونه، گاهی در شعر مدرن ما با نوعی انجماد، اشباع و مقولات مسلم (محدود کردن پدیده‌ها) روبه‌رو هستیم. ما در فلسفه یک رویکرد ماتریالیستی و یک دیدگاه ایده‌آلیستی داریم، یعنی این‌که یا فرد ماتریالیست است و یا ایده‌آلیست که این دو دیدگاه غالبا با یکدیگر در تضاد هستند و یا ساده‌تر بگویم بحث خیر و شر یا نیکی و بدی و از این‌گونه مسائل در اینجا مطرح است. بنابراین فیلسوفی به‌نام دریدا می‌آید و روی این مساله درنگ می‌کند و نظرش این است که در واقع نبایدقطب بندی کنیم که مثلا این قطب خیر است و آن قطب شر بلکه یک گونه مبادله و گفتمان می‌تواند میان آنها وجود داشته باشد، حال در مورد این مساله به‌تازگی فکری به ذهنم رسیده است که چرا رویکرد‌ها باید ماتریالیستی محض یا ایده‌آلیستی محض باشند؟ چرا تصور یک رویکرد تلفیقی نباید وجود داشته باشد؟ بنابراین ممکن است ما بتوانیم پاره‌ای از دیدگاه‌های ماتریالیستی را بپذیریم... .

باباچاهی در ادامه تصریح کرد: فیلسوف دوم رولان بارت است که مساله زبان را مطرح می‌کند. او معتقد است که زبان شعر تنها وسیله ارتباط نیست، به‌عنوان نمونه ممکن است شعری را که حافظ سروده است، ده‌ها نفر منظور او را به‌گونه دیگری برداشت کنند. با توجه به این دیدگاه، افراد با نوع فهم خودشان مفهوم شعر را در می‌یابند و اما فیلسوف سوم، میشل فوکو است که روی مساله «قدرت» تاکید دارد. این فیلسوف‌ها به‌جز بارت که مقداری بر ادبیات تاکید دارد، دو دیدگاه دیگر اصلا به شعر ربطی ندارند و بحث‌های آنها صرفا فلسفی است اما این دیدگاه‌ها به توسع (وسعت بخشیدن) ذهنی ما کمک می‌کنند. بنابراین فوکو قدرت را مطرح می‌کند و می‌گوید، فکر نکنید که قدرت همیشه از طرف حاکمان صادر می‌شود و به مردم اعماق می‌رسد بلکه قدرت چیزی است که بین افراد همیشه توزیع شده و دیده می‌‌‌‌‌شود، مثلا میان پزشک و بیمار، همیشه پزشک بدون این‌که اعلام قدرت کند، بروز آن در چشمش دیده می‌شود. من با طرح این مقوله که برآورده و استنباط خود من است، می‌خواهم بگویم خود من با تورق شعر معاصر جای پای قدرت را حتی در شعرهای عاشقانه دیده‌ام، یعنی در خطاب سراسر مهر مرد عاشق به محبوبه‌اش نوعی فخرفروشی می‌بینیم. این خطاب مهرورزانه هم دارای قدرت است و هم ستایش می‌کند و این چیزی است که خود شاعر متوجه آن نمی‌شود ولی این مخاطب و منتقد است که مساله را لمس می‌کند.
وی با بیان این‌که شعر پست‌مدرن بر آن نیست که بشارت بدهد، این شعر به نجات‌دهندگی متن تردید دارد، افزود: از همین منظر، انتظار گودو نوشته شد. در واقع این‌گونه خلاصه کنم که شعر پست‌مدرن در دورانی سروده می‌شود که آن دوران تردیدمحور است و در عصر بدگمانی نسبت به وعده‌ها و مفاهیم سروده شده است و این به معنای پایان حیات و تفکر نیست البته عنصر طنز را هم نباید از ببریم. این در حالی است که در اشعار تحزبی همیشه وعده می‌دهند که باید این‌گونه شود مانند «پایان شب سیه سپید است...» ولی در شعر پست‌مدرن مفاهیم و آدم‌ها بسیار پیچیده‌تر از این هستند که یا خوب یا بد باشند و مطلق‌گرایی در آن جایی ندارد. پست‌مدرن بر این‌گونه مسائل تمرکز دارد اما شعر پست‌مدرن پیشنهادی ما، پست‌مدرن اینجایی شده است، چراکه همچنان این بحث مطرح است، در سرزمینی که هنوز شعر مدرن جا نیفتاده است، چه جای پست‌مدرن است؟!
این گزارش ادامه دارد... 


برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، شعر ، باباچاهی
نام:
ایمیل:
* نظر: