بامدادجنوب- سیدعلی موسوی: کنار گذاشتن جنگهای واسطهای و ورود به جنگ مستقیم اخیرا در محافل مختلف رسانهای و سیاسی مخصوصا در کشورهای عربی زمزمه میشود و حتی برخی از آن بهعنوان شروع جنگ جهانی سوم یاد میکنند و عربستان سعودی را شاه کلید شروع این جنگ معرفی میکنند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم کشورهای عربی دچار نابسامانی شدید شدند و طی آن اختلاف نظر بر سر آینده رژیم حکومتی میان کشورهای عربی به درگیری و خونریزی میان ملی گرایان و اسلامگرایان کشیده شد. در ابتدا ملی گرایان موفق شدند حکومت را در دست بگیرند و با گسترش ایدههای مارکسیستی و سوسیالیستی برخی کشورهای عربی به سوی حکومتهای جامعه گرا (سوسیالیستی) روی آوردند در حالی که برخی دیگر به سوی نظامهای مشابه غرب. هیچکدام از این حکومتها مبنای مورد نیاز جامعه را در نظر نگرفتند و همه تلاش داشتند نمونه خارجی را در کشورهای خود پیاده کنند و با توجه به اینکه جوامع آمادگی پذیرش چنین نظامهایی را نداشت همیشه حکام این کشورها با چالش مواجه بودند. در این میان ایدههای اسلامگرایانه از سلفیگری وهابی در عربستان سعودی گرفته تا اخوان المسلمین در مصر تلاش داشتند نمونه دیگری از رژیم های حکومتی را ارائه دهند اما با توجه به قدرت ملیگراها فضای تحرک نداشتند و دائم به شدت سرکوب میشدند.
همین مساله منجر به آن شد که ایده جهاد بر علیه حکام نیز در میان اسلامگراها رشد کند. دهه هفتاد قرن گذشته نقطه عطفی در تحرک اسلامگراها به حساب میآید. افزایش قیمت نفت منجر به آن شد تا کشورهای عرب حوزه خلیج فارس که حامیان جریان اسلامگرا بودند مازاد درآمد ارزی زیادی به دست آورند و به فکر تقویت جریانهای اسلامگرای وابسطه به خود در کشورهای دیگر بیافتند. نباید فراموش کرد که تحقیر این کشورها توسط ملیگرایان یکی از عقدههایی بود که سالها در دل آنها باقی مانده بود و آنها همیشه بهدنبال فرصتی جهت سرنگونی و انتقام از رهبران دیگر کشورهای عرب بودند. در پایان دهه هفتاد میلادی اتفاق دیگری نیز افتاد و آن سرنگونی شاه ایران طی یک انقلاب اسلامی پیشبینی نشده بود. ارتباط شاه ایران با غرب این کشور را به پلیس منطقه تبدیل کرده بود و ایران هم برای چندین دهه همچون ملیگرایان عرب سران و رهبران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را تحقیر کرده بود. بماند که خصومت دیرینه عرب و عجم از یکسو و شیعه و سنی از سوی دیگر دائم در دل عقده شده بود. با ظهور نظام نوپای اسلامی در ایران عربها خوشحال بودند که اولین تحقیر کننده از صحنه خارج شده بود اما متوجه شدند یک الگوی جدید بهوجود آمده بود که از شاه ایران برای آنها خطرناکتر است و شاه ایران دارای آن نبوده. الگوی نظام اسلامی جدید. با اینکه شاه دارای قدرت نظامی زیادی بود اما در قدرت در چهارچوب سرزمینی ایران بود در حالی که نظام جمهوری اسلامی با ایدئولوژی خود میتوانست در کل کشورهای اسلامی نفوذ کند. همین نظام اسلامی بقیه اسلامگرایان را تشویق میکرد تا با الگو برداری از نظام اسلامی که در ایران برپا شده بود بر علیه حکام خود شورش کنند و متقاضی برپایی یک نظام اسلامی در کشورهای خود باشند.
اینبار خطر خیلی جدی بود و حتی حکام حامی جریان های اسلام گرا در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را نیز تهدید میکرد چراکه اسلامگراها به فکر الگوبرداری از ایران افتاده بودند و تاج وتخت پادشاهان و امرای عرب همچون روسای جمهوری مادام العمر دیگر کشورهای ملی گرا در خطر بود. چون اینان توان و جرئت ورود به یک جنگ مستقیم با ایران را نداشتند صدام حسین جاه طلب را مجاب کردند تا با حمایت آنها به ایران حمله کند. طی هشت سال جنگ عراق با ایران این کشورها هر آنچه در توان داشتند را در اختیار عراق گذاشتند تا بلکه بتواند ایران را از میان ببرد ولی در نهایت نتیجه به کام آنها نشد. همزمان ایالات متحده امریکا برای مقابله با شوروی در افغانستان به فکر استفاده از اسلامگراها افتاد و با کمک عربستان سعودی و پاکستان و دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس این اسلامگراها را آموزش نظامی داد و تسلیح کرد. اینان امیدوار بودند پس از خروج شوروی از افغانستان نظام و حکومتی در افغانستان بوجود آورند که مرزهای شرقی ایران را نیز درگیر کند. حکومت طالبان بر افغانستان نیز با حمایت آنها برپا شد اما جریانهای جهادی عرب که در افغانستان آموزش دیده بودند دیدگاههای بالاتری را داشتند، رسیدن به قدرت در کشورهای خود و سرنگونی حکام کشورهای عربی و دشمنهای دور و بزرگ همچون ایالات متحده و اسرائیل.
با این شرایط ایالات متحده مجبور بود که به هر ترتیبی شده به افغانستان لشکرکشی کند تا هیولای خود ساخته را نابود سازد ولی در کمال نا باوری پس از سرنگونی طالبان حکومتی در افغانستان به قدرت رسید که خواهان دوستی ورابطه دوستانه با ایران بود. همین ماجرا در عراق نیز تکرار شد و هیولای دوم یعنی صدام حسین باید از بین می رفت، باز هم شاهد آن بودیم که طرفداران ایران توانستند در عراق نیز به قدرت برسند. عملا ایران توانسته بود با سیاست موفقیتهایی را به دست آورد که عرب ها با سالها جنگ نمیتوانستند به دست آورند.
میتوان گفت موفقیت دستگاه دیپلماسی و نیروهای مسلح ایران جهان را از جنگ جهانی سوم نجات خواهد داد و در غیر اینصورت احتمال موفقیت عربها بر راه انداز جنگ جهانی سوم بیشتر خواهد بود و در این راستا تصور اینکه کشورهای خارج از منطقه خاورمیانه دور از جنگ خواهند بود تصوری عبث است و عملیات تروریستی در سراسر دنیا نشان داد که همه کشورهای جهان درگیر این جنگ خواهند شد.