bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۴۳۷۹
تاریخ انتشار: ۲۲ : ۱۹ - ۱۳ تير ۱۳۹۵
باید پذیرفت که ادبیات داستانی در کشور، جدا از تمام فراز ونشیب‌ها و پستی و بلندی‌هایی که گرفتارش است، دچار نوعی سردرگمی است.
بامدادجنوب- کامران پارسی نژاد: در گذشته اگر ادبیات داستانی روند رو به رشدی داشت و می‌توانست بر اساس رابطه علت و معلولی منطقی گام های مثمر ثمری بردارد، در دوره معاصر دچار نوعی سرگشتگی است. نویسندگان ادبیات داستانی در این برهه از زمان، به‌درستی نمی‌توانند راه صواب را از ناصواب تشخیص دهند.

آنها از سویی به‌دنبال پیروی کورکورانه و بدون پشتوانه از جریان‌ها و نحله‌های ادبی غرب هستند و فی‌المثل بدون آن‌که تصویر درستی از جریان‌هایی چون پست‌مدرنیسم یا ساختارگرایی و ساخت‌شکنی داشته باشند، با مطالعه چند اثر غربی در این زمینه‌ها اقدام به گرته‌‌برداری می‌کنند و یا به فکر کسب درآمد بیشتر هستند و تنها می‌خواهند در کوتاه‌ترین زمان، کتابی تولید کنند. حجم زیاد آثاری که در ایران تحت عنوان «داستان‌های کوچه بازاری» شناخته شده، گواه بر این مدعاست. پیدایش چنین دام گستری‌ها و چالش‌هایی به نبود شناخت صحیح و اصولی داستان‌نویسان ما از عرصه ادبیات داستانی باز می‌گردد و شاید هم کمی به زیرساخت‌های فرهنگی کشور، زیرا عادت کرده‌‌ایم همواره به‌دنبال راه‌های میان‌بر باشیم و راحت‌طلبی کنیم و بخواهیم بدون تحمل مشقت و استخوان خرد کردن، به مقصد برسیم (هر چند که این مقصد، نامعلوم و گنگ باشد و به بیراهه ختم گردد). در ایران برخی نویسندگان گمان می‌کنند اگر طرح داستان‌هایشان پیچیده باشد، همگان آنان را فرهیخته و با سواد قلمداد می‌کنند. این افراد گمان می‌کنند با بر هم زدن طرح داستان و جابه‌جایی مکان و زمان آن، داستان پیچیده خلق کرده‌اند، در عین حال که گاه به توصیف برخی صحنه‌های بی‌معنا، ناهمگون و گنگ می‌پردازند.
این افراد به‌جای این‌که دامنه مطالعاتی خود را افزایش دهند و به مطالعه کتب مختلف علوم انسانی چون آثار سیاسی، فلسفی، دینی و روانشناختی بپردازند، فقط می‌نویسند، بی‌آن‌که بن‌مایه قوی و مستحکمی برای داستان‌های خود تدارک بینند. آنان نمی‌دانند تمام ژانرهای ادبی -در دوره معاصر- دچار تحولی عظیم شده‌ و هر یک می‌توانند مفاهیم ارزشمند و پایداری را ارائه دهند، به‌طور مثال در دوره معاصر حتی داستان‌های جنایی نیز از ساختار و مضامین قوام یافته‌ای برخوردار هستند. در این گونه آثار، نویسندگان می‌توانند به طرح مسائل فلسفی و اجتماعی بپردازند. آنها می‌توانند مانند یک جامعه‌شناس تمام عیار ظاهر شوند و به موشکافی مسائل و رویدادهای اجتماعی اقدام کنند و مانند یک نظریه‌پرداز مسائل اجتماعی، به ارائه راهکار بپردازند.

نویسنده داستان جنایی حتی می‌تواند در نقش یک روانشناس به میدان آید و به دنیای درون شخصیت‌های داستانی رسوخ کند و عملا به روانکاوی شخصیت‌های مختلف -چه مثبت و چه منفی‌- بپردازد. این در حالی است که نویسنده امروزی ما به اشتباه گمان می‌کند که همین داستان جنایی یک ژانر بی‌‌محتوا و غیر ارزشمند است و تنها عوام در جست‌وجوی آن هستند، حال آن‌که باید گفت که در داستان جنایی معتبر، وقوع یک جنایت، بهانه‌ای است برای نویسنده تا به طرح مسائل مختلف اجتماعی، روانشناسی و فلسفی بپردازد، در عین حال که روند کشف جنایت و ایجاد هیجان و فرازها و فرودهای داستانی، همچنان وجود دارد، یعنی نویسنده این‌‌گونه آثار، هم باید به مسائل یاد شده بپردازد و هم در داستان هیجان و کشش ایجاد کند.
نویسنده ما این مساله را به خوبی نمی‌داند و با چنین آثاری آشنا نیست از این رو به‌دنبال چنین ژانری هم نمی‌رود مگر آن‌که به گروه دوم تعلق داشته باشد و بخواهد صرفا داستانی هیجان‌انگیز و بی‌محتوا خلق کند تا درآمدی بی دردسر برای خود فراهم آورد. همین مشکل در تمام ژانرهای داستانی وجود دارد و نویسنده امروز به‌دلیل نا آگاهی بسیار به سمت این ژانرها نمی‌رود. یکی از ژانرهایی که در سال‌های اخیر، با فراز و نشیب بسیاری مواجه شده، داستان دفاع مقدس است، داستان دفاع مقدس به سرعت آغاز شد و به سرعت به تولید فراوان در ایران رسید.

بودند نویسندگانی که کم نوشته بودند و حمایت‌های سازمان‌های دولتی را فرصتی مناسب، برای چاپ آثار‌ِ نه چندان قوام یافته خود یافتند، در این میان، تولید انبوه آثار داستانی با ساختاری ضعیف باعث شد که دید مخاطبان این‌گونه آثار تغییر یابد و این ادبیات را چندان جدی نگیرند. این در حالی است که در غرب آثار ماندگار و جذاب بیشماری در وادی جنگ تولید شده، زیرا در آن دیار، حرکت و روند رشد ادبیات جنگ آرام‌ و حساب شده بود.
با بررسی اجمالی داستان‌های جنگی غربی مشخص می‌شود که غالب آثار ماندگار، سال‌ها پس از وقوع جنگ نوشته شدند. اصولا پرداختن به یک مضمون یا رویداد تازه نیازمند صبوری و گذشت زمان است تا نویسنده پس از فاصله گرفتن از آن حادثه بزرگ، مسائل و ایده‌های به دست آمده را بهتر ارزیابی و تدوین کند. در صورتی که نویسندگان ما شتابان در تولید این گونه آثار کوشیدند و پس از مدتی استقبال نکردن عموم را بهانه کردند و از این وادی خارج شدند. این در حالی است که برخی منتقدان کشور، نظر دیگری در این خصوص دارند. آنها معتقدند در آن روزگاران پرآشوب،‌ مردم تنها به مقولاتی چون دفاع، ایثار و اعزام نیرو به جبهه‌ها می‌اندیشیدند و کمتر کسی در پی خلق ادبیات دفاع مقدس و پی‌ریزی ساختار و بن‌مایه ادبیات جنگ بود. آنها می‌گویند یک جریان یک‌سویه و هدفمند وجود داشت که به جنگ و دفاع از خاک وطن، ختم می‌شد. در آن شرایط اگر هم ادبیات قصد داشت وارد این عرصه شود، همه به‌منظور حمایت از رزمندگان جبهه‌های حق علیه باطل صورت می‌پذیرفت و بدین ترتیب ادبیات دفاع مقدس گاه شعارگونه، با ریتمی رزمی و ضرب‌آهنگی تند و شتابزده ظاهر شد. منتقدان یادشده به صراحت بر این مساله تا کید دارند که در آن شرایط خاص، کسی بیش از این از ادبیات توقع نداشت و تحلیلگران ادبی کشور نباید برخی آثار خلق شده از این سنخ (در آن دوران) را این‌گونه به باد انتقاد بگیرند و گمان کنند که طرح مسائل شعارگونه، ضعف ساختاری و درونمایه آثار به حساب می‌آید. اگر بخواهیم بر چنین دیدگاهی هم صحه بگذاریم و تا حدودی آن را بپذیریم باز هم نباید از این مساله غافل شویم که شاید در آن دوران چنین بافت و اسکلت‌بندی لازم و ضروری بود اما در دوره کنونی از ادبیات دفاع مقدس بیشتر از این‌که هست، توقع می‌رود.

با گذشت مدت‌زمان زیاد این ادبیات، باید بسیار مقتدرانه حضور داشته باشد و نویسندگان ادبیات جنگ پس از آزمایش و خطاهای بسیار باید به جایگاهی رسیده باشند که آثاری مستحکم، جذاب و پایدار خلق کنند، در صورتی که چنین نیست. در این زمان طولانی که سپری شده، نه تنها نویسندگان صاحب‌نام به این وادی قدم نگذاشتند، بلکه برخی از همان معدود نویسندگان جنگ نیز به‌تدریج دلسرد شده و عقب نشسته‌اند. به‌یقین‌ً بخشی از نقیصه به‌وجود آمده را، باید پای نویسندگان گذاشت. آنها در طول این زمان باید به توانمندی لازم برای خلق آثار پایدار دست یابند. بخش دیگر ایراد به عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان‌های دولتی (چون بنیاد حفظ آثار و حوزه هنری و کانون پرورش فکری) وارد است. به‌راستی در طول این زمانی که گذشت، مراکز یاد شده آنچنان که شایسته است، به برنامه‌ریزی مدون و حساب شده -جهت ارتقای سطح کمی و کیفی آثار ادبی جنگ- نپرداختند. اگر هم کاری صورت گرفت، گاه در برگزاری یک همایش بوده که بیشتر به محل طرح ایده‌ها و بعد فراموش کردن‌های مرسوم مبدل می‌شد. پیش از هر چیز باید ستادهای مشخصی تشکیل شود و کارشناسان صاحب‌اندیشه به بررسی ادبیات دفاع مقدس بپردازند و راهکار مناسب و اصولی ارائه دهند. پس از آن باید با سرمایه‌گذاری مناسب و حساب شده به کالبد نیمه‌جان ادبیات دفاع مقدس روحی دوباره دمیده شود.

باید پذیرفت که برگزاری همایش و اعطای جایزه آن هم به آشنایان و دوستان، دردی را دوا نمی‌کند. سیاستگذاران دیروز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌راستی ادبیات دفاع مقدس را فراموش کرده و حاضر نبودند از این عرصه بزرگ ادبی حمایت کنند. این در حالی است که در تمام کشورهای جهان، متولیان امور فرهنگی لحظه‌ای ادبیات جنگ خود را فراموش نمی‌کنند و مدام از شخصیت‌های حقیقی میدان‌های جنگ اسطوره می‌سازند.
امریکا لحظه‌ای نیست که ادبیات جنگ خود را رها سازد. آنها با سیاست‌های حساب شده‌ای، یاد و خاطره جنگ‌های خود را از طریق ادبیات در دل‌های مردم، زنده نگه می‌دارند. جا دارد دولت جدید با برنامه‌ریزی‌های مدون و بنیادین، به این ادبیات مهجور و غریب عنایتی داشته باشد و با انتخاب افراد دلسوز جهان را با ادبیات دفاع مقدس ما آشنا سازد. در قیاس داستان دفاع مقدس و داستان جنگ در غرب‌، باید به این مساله مهم توجه داشت که در غرب هستند نویسندگان بیشماری در نقش نظریه‌پرداز بزرگ عمل می‌کنند. آنها به اندازه‌ای به مسائل جنگی، سیاست‌های بین‌الملل و حتی دنیای روانشناسی و علوم اجتماعی آگاه هستند که به‌تدریج به نظریه‌پردازان جنگی و سیاسی مبدل شده‌‌اند. برخی از آنها حتی قادر بودند جنگ‌هایی که سال‌ها بعد به وقوع می‌پیوست، را پیشگویی کنند. همین مساله باعث تعجب سیاستمداران غربی شد. در چنین شرایطی ابرقدرت‌ها در شرایط مختلف از آنها دعوت کردند تا در نشست‌های کاملا‌ً سری نظامی و سیاسی شرکت کنند. به طور مثال دولت امریکا برای مقابله با دولت ژاپن در جنگ جهانی دوم از تعداد بیشماری نویسنده داستان جنگ چون جورج اسمیت، مورای لینستر (murray leinstere)، ال ران هوبارد (l. Ron. Hubbard) و فلیتچر پرات (Fletcher pratt) استفاده کرد.
بر این اساس،‌ نویسندگان ما در تمام حوزه‌ها و ژانرهای داستانی باید به سرعت تغییر رویه دهند و نواقص کار خود را بر طرف سازند، این کار مگر با شناسایی دقیق راه پیش‌ِ رو، شناخت توانمندی‌های فردی و نقایص موجود و پذیرش نقد اصولی و پشتکار و حفظ روحیه آزاداندیشی میسر نمی‌شود.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، ادبیات
نام:
ایمیل:
* نظر: