بامدادجنوب- الهام بهروزی: «راهی است راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست/ آنجـــا جــز آنکـــه جـان بسپارند چـاره نیست/ هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود/ در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست...» (حافظ)
انسان وقتی شاعر میشود، دلش نازک و طبعش گویا میشود، درد را میشناسد، عشق را زندگی میکند، خاطره را فریاد میکشد و اشک را به لبخند گره میزند. باید شاعر بود تا بدانی که زندگی زشت و تلخ نیست، زندگی آرامشی کوتاه و درنگی میان بودن و نبودن است، اگر ناکامیها نبود، شیرینی وصل و دیدار یار نیز معنایی نداشت. زندگی دور تکرار «بودن» و لحظههای دوست داشتن است. شاعر شدن هنری است که باید لایقش باشی تا بتوانی الهامات درونیات را مجسم کنی. شاعری یعنی گذار از یکنواختی و سیاهنماییها... . در شعر حتی تلخترین لحظات هم نابترین خاطره میتواند باشد، چه بسیار فراقها و ناز و نیازهایی که از دیرباز زیباییبخش دیوانهای شعری شده و با خوانش هر بار آنها، مرغ جان را به پرواز در سرزمین خیال وا میدارد.
او شاعر است و دائم از عشق مینویسد، از همان سالها که در دانشگاه همدوره من بود، یادم میآید که پیوند ناگسستنی با عشق و شعر داشت، چنان تشنه شنیدن و دانستن بود که دمی وی را فارغ از دنیای سرایش احساس و عاطفه ندیدم، استادی داشتیم که طنین عشق را بهزیبایی در کلامش میپراکند، استاد سیدصادقی بیگمان عاشقی بود که هر بار طبع مجتبای شعر را پروار میکرد و خوب میدانست که این شاعر جوان عطش شنیدن و آموختن دارد. مجتبی ناطوریزاده شاعر جوانی است که امروزه توانسته است منادی غزل احساس باشد و بهتازگی نیز نخستین دفتر شعر خود را با مقدمه عبدالله رئیسی به نام «بیهوا با عشق» راهی بازار نشر کرده است. وی افزون بر شعر و شاعری، پژوهشگر حوزه کودک و نوجوان است که در این حیطه مطالعات و پژوهشهای فراوانی دارد. ناطوریزاده دانشنامه ارشد خود را با موضوع بررسی آثار افسانه شعباننژاد و بیوک ملکی به انجام رسانده است اما ما در این گفتوگو در خصوص عشق و چگونه شاعر شدنش پرداختیم.
این شاعر جوان در خصوص اینکه چگونه جذب وادی مسحورکننده شعر شد، به بامداد جنوب گفت: از سال دوم دبیرستان سرودههایم را روی کاغذ میآوردم که گاه خالی از اشکال هم نبودند ولی سرشار از عنصر عاطفه و احساس بودند و بهتدریج که جلوتر آمدم سرودههایم بیشتر شد، بنابراین تصمیم گرفتم که دانش و آگاهی خودم را در این دلنوشتهها و سرودهها بالا ببرم و در واقع با معیار علمی آنها را روی کاغذ پیاده کنم تا اینکه آرامآرام به سالهای بعد از دیپلم کشیده شد و موفق شدم کاستیهای سرودههایم را برطرف کنم و رفته رفته از پاییز 80 بود که بهصورت جدی وارد عرصه شعر شدم و شعرهایم را با رعایت نکات علمی میسرودم و خود را محدود به قالب شعری خاصی نکردم اما بیشتر مرا با قالب غزل میشناسند البته به شعرهای کلاسیک، آزاد، نیمایی، سپید و هایکو نیز توجه دارم.
مجتبی ناطوریزاده با بیان اینکه «عشق» را میتوان بنمایه و درونمایه اصلی سرایش دانست، افزود: تا زمانی که عشق در درون و احساس فرد نگنجد، شعر زیبایی هم روی کاغذ نقش نمیبندد و احساس تاثیرگذاری هم به مخاطب انتقال نمییابد. همیشه خودم عشق را به دو بخش تقسیم میکنم؛ عشق آسمانی و عشق زمینی. عشق زمینی را مقدمه و زمینهای برای عشق آسمانی میدانم. شعر هم همینگونه است، بهطوری که نام «خدا» در شعر من در محتوای گونهگونی گنجانده شده و جلوه میکند و همواره در شعرههایم با نظر به عشق زمینی هدف را عشق آسمانی قرار دادهام.
وی در ادامه با اشاره به اینکه سرایش شعر باید جوششی و کوششی باشد، خاطرنشان کرد: مقوله جوشش شعر همان «عشق» است و بحث کوششی هم به همان آموختهها و دانشی برمیگردد که آنها را فراگرفتهایم که در این میان باید استعداد ذاتی و درونی فرد را نیز اضافه کنیم و زمانی که همه اینها با هم آمیخته شوند، در حالتی غیرعادی فرا از این روزمرگیها و گرفتاریهای بهصورت شعر خلق میشوند، چنانکه این شعر به دل مینشیند و تاثیرگذاری این سروده هم مدیون جوششی بودن و کوششی بودن آن است که ضمیر ناخودآگاه ما را بیدار و احساسات ما را دستخوش تغییر میکند و بر کاغذ خوش مینشیند.
ناطوریزاده در خصوص نخستین مجموعه شعری خود که چندی پیش روانه کتابفروشیها شده است، عنوان کرد: «بیهوا با عشق» در پنج فصل سروده شده است که شامل غزلیات، رباعیها، دوبیتیها، چهارپارهها و شعرهای آزاد من میشود اما اینکه چرا نام این مجموعه شعر را «بیهوا با عشق» نامیدم، به این دلیل بود که در فصل پایانی این دفتر شعر، شعری به همین نام دارم و در واقع بیانگر محتوای دیگر اشعارم نیز بود و از سویی این نام امروزی بود و تکراری و کلیشه نبود، در نهایت با مشورت با عبدالله رئیسی این نام را انتخاب کردیم.
این شاعر جوان که دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی است، در پاسخ به این سوال که به نظر شما غزلیات مدرن از جذابیت بیشتری برخوردار هستند یا غزلیات کلاسیک، گفت: هر چیزی را روندی است و هر روندی را گذری، بههرحال دیر یا زود جریانهای ادبی شکل میگیرند که با توجه به تاثیرگذاری این جریانات نمیتوان بهصراحت بگوییم که کدام نوع غزل جذابتر است، چراکه سعدی و حافظ در آن دوران با توجه به فضای حاکم بر جامعه خویش شعر گفتهاند و آگاهیها و اطلاعات عمومی آنها در این اندازه بوده که منجر به سرودن غزلهای بسیار زیبا و چند لایه شده است. در حال حاضر هم با غزلهایی روبهرو هستیم که از شرایط زمانی خود تاثیر میپذیرد، چراکه سعدی و حافظ هم در شعرها و سرودههای خود از روزگارشان تاثیر گرفتهاند که این قالب شعری نیز همزمان با تغییر زمان در روند خود دچار تغییراتی شده است، بهطوری که امروزه ما به غزل مدرن و پستمدرن رسیدهایم، بنابراین شعر باید با توجه به ذائقه و متناسب با روزگار مخاطب سروده شود تا مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند، چراکه شعری که نمیتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند، ارزشمند نیست و در واقع شاعر در اینجا رسالت خود را به نحو مطلوبی ایفا نکرده است. در نتیجه من شعری را موفق میدانم که بتواند با مخاطب زمان خود ارتباط برقرار کند و موفقتر از آن شعری است که بتواند با مخاطبان جلوتر از زمان خود ارتباط برقرار کند.
ناطوریزاده به اینکه همیشه علاقهمند بوده که طبع خود را در همه قالبهای شعری بیازماید و خود را محدود به قالب شعری خاصی نکرده است، اشاره و بیان کرد: من در قالبها مختلف شعری نظیر نو و نیمایی نیز طبع خود را آزمودهام و در واقع پیامهای شعرگونه خودم را به قالب خاصی محدود نمیکنم که در انتقال آن به مخاطب مقید به رعایت چارچوب خاصی شوم به همین دلیل در همه قالبها شعر میگویم اما باید اعتراف کنم که برای سرودن شعر نو به این نیاز داریم که از ادبیات کلاسیک و کهنمان آگاهی داشته باشیم، چراکه این علم و آگاهی ما در مورد ادبیات و پیشینه آن به ما خیلی کمک میکند، در واقع شاعران نیماسرا، سپیدسرا و نوسرا با علم به شعر کلاسیک در سرودن اشعار نو موفقتر ظاهر میشوند. بنابراین اگر ما بر شعر کلاسیک احاطه داشته باشیم، بهتر می توانیم پیش برویم و متوجه شدم که ادبیات معاصر ما نیازمند نوآوری و بدعتی است که دوست دارم اتفاق بیفتد، چیزی نظیر تلفیق چهارپاره با غزل که بتوانیم آن را غزلواره بنامیم؛ قالبی که جای کار داشته باشد و در میان سرودههایم حرفهای نویی برای گفتن داشته باشد.
وی با بیان اینکه هر شاعر یا سرایندهای با یکی از شاعران معاصر یا پیشین ارتباط خوبی برقرار میکند، یادآور شد: ویژگی شعری و شخصیت آن شاعر را به عنوان الگویی برای پیشرفت خود قرار میدهد. من بیشترین تاثیر را در میان شعرای ایرانزمین از زندهیاد قیصر امینپور گرفتهام. بیشتر تحت تاثیر بازیهای زبانی و خلق تصاویر شاعرانه و مضامین وی قرار گرفتهام و رهروی قیصر هستم.
شاعر مجموعه «بیهوا با عشق» با اشاره به اینکه شوربختانه در استان ما جایگاه شعر آزاد بالاتر از شعر کلاسیک است و با توجه به اینکه بعضی از مسائل حاشیهای شعری وارد متن شعر شده، از ارزش و و پیشرفت شعر امروز کاسته است، افزود: شاعران هماستانی به حمایت و پشتگرمی مردم و مسوولان نیازمند هستند. از شاعران جوانی که در این وادی گام گذاشتهاند، میخواهم که از حواشیح بهدور و انتقادپذیر باشند و خود را در این چارچوب ذهنی قرار ندهند که هر گاه از کلام و اندیشه آنها نقدی شد، این نقد مانع از پیشرفتشان میشود، چراکه به اندازه انسانهای روی زمین نقطه نظر وجود دارد و تا زمانی که انتقاد سازندهای نباشد، پیشرفتی هم حاصل نخواهد شد، پس در خلوت خود به این بیندیشیم که نباید خود را زندانی افکاری کنیم که مانع از شنیدن نظرات مخالف ما شود، چون نقد به پیشرفت ما کمک میکند. بنابراین شاعران جوان از همان ابتدای کار رسالت و وظایف شعری خود را بدانند، آگاهی و مطالعات شعری خود را افزایش بدهند تا بتوانند رسالت خویش را بهنحو مطلوبی به سرانجام برسانند.
مجتبی ناطوریزاده در پایان گفت: اگر شعرهای امروز را با دو ملاک و معیار زبان و لفظ و از سوی دیگر نیز از با ملاک محتوا تقسیمبندی کنیم، ضعف محتوا را میتوانیم در اشعار امروز ببینیم، یعنی بیشتر به زبان و تصویرهای شعری پرادخته شده و کمتر به محتوا توجه شده است. حال اگر درونمایههایی در شعر انتخاب شود که با بدنه اجتماع ما پیوند داشته باشد، شعر ما با مخاطب بیشتر ارتباط برقرار میکند، متاسفانه الان به تعداد آثار بیشتر از کیفیت آثار توجه میشود و در این آثار هم بیشتر تمرکز روی زبان و صور خیال است تا محتوا و درونمایه شعر.