بامدادجنوب- فاطمه محمدی: در این قرارداد به قسمت جنوبی سودان این حق داده شد که بین اتحاد با بخش شمالی و استقلال کامل یکی را انتخاب کند. بالاخره در پی همهپرسی مردم جنوب سودان، گزینه استقلال را انتخاب کردند و سودان جنوبی در ژوئیه ۲۰۱۱ استقلال یافت. بهدنبال استقلال این کشور مردم سودان جنوبی به خیابانها ریخته و پایکوبی کردند.
اما شادی مردم دیری نپائید و در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۳، جنگ مسلحانه داخلی بین نیروهای حکومتی به رهبری «سالوا کر» رئیسجمهور و نیروهای شورشی به رهبری «ریک ماچار» معاون سابق رئیسجمهور آغاز شد و طی آن هزارن نفر کشته و بالغ بر یک میلیون نفر آواره شدند. طی این مدت چندین توافقنامه صلح میان نیروهای دولتی و شورشی امضا شد که همگی در ایجاد صلح و ثبات در سودان جنوبی ناکام شدند.
بر اساس هفتمین و آخرین توافقنامه صلح در ماه آگوست ۲۰۱۵، درگیریها باید فورا در سودان جنوبی متوقف شود، نیروهای خارجی باید ظرف ۴۵ روز کشور را ترک کنند، کودک سربازان و زندانیان جنگی باید آزاد شوند، همه نیروهای نظامی باید پایتخت را ترک کنند تا «نیروهای گارد» و پلیس یکپارچه مشترک جایگزین آنها شود. ماچار دوباره سمت قبلی خود را به دست میآورد و یک دولت انتقالی وحدت ملی در مدت ۹۰ روز تشکیل میشود و ۳۰ ماه حکومت میکند. در نهایت، انتخابات باید ۶۰ روز قبل از پایان ماموریت دولت انتقالی برگزار شود.
طبق توافقنامه ذکر شده، دولت وحدت ملی تشکیل و ماچار به سمت معاون اول رئیسجمهور انتخاب شد اما درگیریهای کماکان و بهصوت پراکنده ادامه داشت و توافقنامه بارها از سوی طرفین نقض شد. دولت زیر بار یکپارچهسازی نیروهای مسلح طرفین نرفت و غیرنظامیان همچنان مسلح بودند تا اینکه در روز پنج شنببه ۷ جولای ۲۰۱۶ نیروهای دولتی و شورشیان بار دیگر در جوبا با یکدیگر درگیر شدند. این درگیریها تا روز یکشنبه ۱۰ جولای ادامه داشته و باعث مرگ ۳۰۰ نفر و زخمی شدن صدها نفر شد اما نکته مهم این است که درگیریهای اخیر به این ترس که ممکن است سودان جنوبی با پشت سر گذاشتن دو سال بحرانی، بار دیگر گرفتار جنگ داخلی شود، قوت بیشتری میبخشد. نقطه آغاز بحران ۲۰۱۳، اختلاف مابین کِر و ماچار بود که در آن زمان هم درست مثل همین حالا ماچار سمت معاونت ریاست جمهوری را بر عهده داشت.
در این نوشته ما سعی داریم به دلایل اصلی ادامه جنگ داخلی در سودان جنوبی توجه کنیم.
وجود دو رقیب اصلی
مساله اصلی در حال حاضر این است که سالوا کر، رئیسجمهور سودان جنوبی و ریک ماچار، رهبر مخالفان این کشور که در گذشته متعهد به توقف درگیریها شده بودند، به سادگی از سخن خود گذشتند و حملات علیه یکدیگر را آغاز کردند. آیا این دو رهبر میدانند یا اصلا توجه میکنند که مردم تا چه اندازه از این درگیریها رنج میبرند؟ آیا طرفین حاضر هستند برای پایان دادن به جنگ دست به کاری بزنند؟ آیا موضعگیری جدیتر امریکا و رهبران کشورهای منطقه تفاوتی در این وضعیت ایجاد میکند؟ در صورت تداوم این درگیریها چه بر سر بحران رو به افزایش اقتصادی میآید؟
مشخص است که بسیاری از اهالی سودان جنوبی از ناتوانی رهبران در ایجاد صلح به تنگ آمدهاند. همزمان فشارها بر رهبران سودان جنوبی رو به افزایش است اما رقابت بین رهبران و طرفداران آنها مانع از ایجاد صلح و ثبات در این کشور تازه تاسیس است. در واقع رهبران هر دو طرف خواهان ادامه مبارزه مسلحانه هستند.
تقسیم قدرت
پیشنهاد صلح ایگاد بهصورت گسترده در این کشور منتشر شده و مورد تاکید قرار گرفته است تا بتواند انگیزه صلح را در سودان جنوبی تقویت کند. با این حال حتی پیش از آغاز چنین مذاکراتی دولت و شورشیان شرط و شروطهایی را مطرح کرده بودند. دولت از ایده وجود نیروهای سومی در کنترل و خلع سلاح گروههای پایتخت استقبال نکرده است و طرح ارائه کنترل دوفاکتوی سه استان کشور به شورشیان را نپذیرفت. این در حالی است که شورشیان خواستار تقسیم قدرت در دولت ملی و یک سیستم فدرالی هستند. گروههای مدنی سودان جنوبی همچنین از این پیشنهاد بهدلیل توجه بیش از حد به تقسیم قدرت در بین نخبگان انتقاد میکنند و معتقد هستند در این پیشنهادات به اندازه کافی به مسوولیت و عدالت یا حتی حل مسائل موجود و عوامل درگیریها توجه نشده است. در حال حاضر دولت و شورشیان بر سر ساختار تقسیم قدرت بهویژه بازگشت به شرایط پیشین اختلاف نظر دارند اما اگر ریشههای بروز این درگیریها حل نشود، پیشبینی تداوم صلح در این کشور بسیار دشوار خواهد بود.
همسایگان سودان جنوبی
از آغاز جنگ داخلی در سودان جنوبی تاکنون همسایگان این کشور نقش بسیار تعیین کنندهای در میانجیگری بین گروههای درگیر داشتهاند اما این مساله بیشتر به دخیل بودن آنها در درگیریها بر میگردد. اوگاندا در این میان از جمله کشورهایی است که از کر حمایت میکند. در مقابل ادعاهایی مبنی بر حمایت سودان از ماچار وجود دارد.
سایر کشورها از نظر نظامی در سودان جنوبی نقشی ایفا نمیکنند اما منافع اقتصادی مهمی در این کشور و درگیریهای آن دارند؛ کشورهایی چون کنیا یا اتیوپی از جمله این کشورها هستند. بنابراین میتوان گفت، یک توافق صلح موفق به معنی ایجاد توافق بین تمامی کشورهای همسایه سودان جنوبی است.
گروه شورشی ماچار همواره ائتلافی نه چندان موفق از شبه نظامیان و واحدهای مسلحی بوده است که از ارتش ملی سودان جنوبی جدا شدهاند. در این میان همیشه نگرانیهایی درباره این موضوع وجود داشته است که آیا ماچار میتواند تمام جنبشاش را با خود همراه کند یا نه و ما اکنون در آستانه فهم این مساله هستیم. در اینجا دو سوال کلیدی مطرح میشود: آیا ژنرالها حمایت و قدرت کافی را دارند تا نیروی نظامی قدرتمند و مختص خود را ایجاد کنند؟ و آیا آنها میتوانند حمایت خارجی لازم برای گسترده کردن خود را به دست آورند؟ این حمایت انتظار میرود که بیشتر از سوی دولت سودان ارائه شود.
تعمیق خصومتهای قومی
به سختی میتوان گفت که میلیونها تن از اهالی سودان جنوبی چیزی غیر از جنگ آموختهاند. در زمان اتحاد سودان، اول جنگ شمال و جنوب طی سالهای ۱۹۷۱ -۱۹۵۰ و پس از آن جنگ دیگری طی سالهای ۲۰۰۵ - ۱۹۸۳ صورت گرفت. پس از استقلال سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱، تنها پس از دو سال در دسامبر ۲۰۱۳ جنگ داخلی دیگری آغاز شد.
متاسفانه جنگ بخشی از زندگی بسیاری از مردم سودان است. سودان جنوبی جامعهای نظامی است؛ جایی که مردان مسلح سیاست را میگردانند. کسانی که فرماندهی افراد را برعهده دارند معمولا دارای پایگاههای قومی هستند و این است که جنگ داخلی سودان جنبه دیگری هم دارد: جنبه قومی. شکاف قومی از آغاز جنگ داخلی در سودان جنوبی بیشتر شده است و هر دو طرف دست به مسلح کردن و بسیج جوانان محلی در منطقه تحت کنترل خود زدهاند.
معافیت از مجازات جنگی
هر چه دوره جنگ و خونریزی طولانیتر میشود، فرماندهان نظامی و مبارزان در زمینه قتل عام غیر نظامیان، اعدام، تجاوز، شکنجه، غارت و سوزاندن شهرها و روستاها جسورتر میشوند. در آغاز جنگ، مردم قتل عام شده و در گورهای دسته جمعی دفن میشدند. گزارشهای متعددی از تجاوز، غارت و آتش زدن خانهها ارائه شده است. در اغلب موارد بهنظر میرسد خسارت وارده به افراد، غیر قابل جبران بوده است و تنبیهی برای مجرمان در نظر گرفته نشده و نخواهد شد.
فقدان راه حلهای مناسب جهت خاتمه بحران
در بخش سیاسی و پژوهشی ایدههای مناسب و منسجم سیاسی جهت خاتمه بحران در این کشور وجود ندارد. ساختار حزب حاکم در حال حاضر بهم ریخته است و فرهنگ مشورتی و گفتمان سیاسی حتی در عرصههای تصمیمگیری سیاسی وجود ندارد. در مجموع کشور در حال حاضر شاهد دورهای خستگی و فترت بوده که در آن سیاستمداران، دیپلماتها، فرماندهان نظامی قادر به تصمیمگیری و ارائه عقاید مناسب و راه حلهایی جهت حل بحران داخلی نیستند.