bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۵۷۵۱
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۱۷ - ۳۰ مهر ۱۳۹۵
تاباندن نور بر رمز وراز؛
برای تولید هنری رجوع به دستمایه‌های بزرگ کاری است ستودنی و بسیار قابل تشویق و اجرای اثری نمایشی از یک رمان فارسی آن هم یک رمان از نویسنده‌ای جنوبی که از بهترین‌های رمان فارسی است کاری بسیار قابل احترام است و...
بامدادجنوب- حسین زارعی:
برای تولید هنری رجوع به دستمایه‌های بزرگ کاری است ستودنی و بسیار قابل تشویق و اجرای اثری نمایشی از یک رمان فارسی آن هم یک رمان از نویسنده‌ای جنوبی که از بهترین‌های رمان فارسی است کاری بسیار قابل احترام است و باید کوشید آثار داستانی ادبیات جنوب که بسیار قدرتمند و رفیع جایگاه در ادبیات داستانی ایران است، دستمایه تولید گونه‌های دیگر هنری قرار گیرد، مخصوصا تئاتر و سینما که ارتباط دیداری راحت‌تری را می‌توانند با مخاطبین ایجاد کنند اما این تولیدات نیازمند دقت و بحث است تا تکثیر بیشتری پیدا کند.
رمان «من ببرنیستم پیچیده به بالای خود تاکم» اثر محمدرضا صفدری رمانی است بسیار قدر در تصویر و زبان و بازآفرینی زبانی. ویژگی‌های این رمان در جای خود نیازمند بحث جدی و نقد و نظری علمی است اما بر اساس این رمان اثری نمایشی تولید شده که هر چند وجود ریشه و عقبه رمان در اثر نمایشی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. در این میان، استقلال اثر نمایشی نیز ویژگی اصلی مورد انتظار خواهد بود و توقع نگاهی مستقل از نگاه صفدری از سوی گروه نمایش نیز می‌رود.

به‌طور ساده در داستان نویسنده بخشی از واقعه را روایت می‌کند و بخش اعظم واقعه در تخیل خواننده زاده می‌شود و در واقع نویسنده با شگرد خاص خود و تکنیک داستانی ذهن خواننده را به دنیایی که می‌خواهد هدایت کرده و با روایتی متکی بر نقل و گفتار اثر نهایی را در ذهن خواننده باز‌آفرینی می‌کند. تفاوت نویسنده‌ها در شیوه این هدایت است در رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» شیوه برجسته با تکیه بر زبانی منحصر‌به‌فرد و تصاویر بکر و قدرتمند این هدایت به دنیای رمان انجام می‌شود. در طرفی دیگر در نمایش و تئاتر به‌جای هدایت مخاطب برای ساختن دنیای خاص متکی بر روایتی آمیخته از نقل و گفتار، دنیایی دیداری بر بستری عینی ساخته می‌شود، مخصوصا در تئاتر که دارای چهارچوبی محدودتر از گونه نمایشی از سینما است، یعنی در یک کار نمایشی دنیایی برای مخاطب ساخته می‌شود تا مخاطب از طریق چشم و تماشای آن ارتباط برقرار کند. در نمایش «سال‌آزاری زارپولات-ریگستان گل افروزها» اما این دنیای دیداری به هیچ وجه ساخته نمی‌شود قبل از ذکر دلیل آن باید گفت، هر طرحی ممکن است در یک نوع اثر هنری بیشتر و تواناتر خلق شود تا جایی که تبدیل آن به اثر هنری دیگر سخت و گاهی ناممکن است، «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» به‌دلیل اتکا به زبان یکی از این اثرهاست که احتمالا داستانی‌ترین اثر از یک طرح است که بسیار سخت قابل تبدیل شدن به نمایش یا سینما باشد اما ناممکن نیست البته اگر اصول و تکنیک داستان‌نویسی و زبان صفدری خوب تحلیل و شناخته شود و اصول و تکنیک نمایشی نیز رعایت شود.

در نمایش اجرا شده دنیای دیداری مستقلی ساخته نمی‌شود، مهم‌ترین دلیل ضربه فنی نمایش از رمان است. در نمایش زبان تصویر بر مبنای کنش و واکنش و در نهایت لحظه دراماتیک خلق می‌شود و در صحنه‌ای عینی شکل می‌گیرد اما در داستان تصویر از ترکیب حرکت و توصیف بر اساس روایت و در ذهن شکل می‌گیرد؛ این تفاوت نمایش و داستان بزرگ‌ترین ضعف موجود در این نمایش است، یعنی به‌جای خلق کنش و واکنش دراماتیک و ساخت عینیت در نمایش و نوشتن دیالوگ مستقل، بخش‌هایی از گفتار روایتی داستانی و غیر نمایشی یا کنش‌های بدون واکنش از متن رمان انتخاب شده و مدام روایت می‌شود‌ و داستان گفته شده تا نمایش شکل نگیرد مانند تفاوت روضه‌خوانی و تعزیه هر دو یک دستمایه دارند؛ یکی روایت می‌کند و یکی روایت را اجرا می‌کند.
در نمایش سال‌آزاری زارپولات به‌جای ساخت لحظه دراماتیک لحظه روایت داستانی شکل می‌گیرد و رمان‌خوانی می‌شود. این ضعف را می‌شد با نوشتن دیالوگ و ساخت‌های نمایشی حل کرد، در واقع به‌جای نقل مداوم از سوی شخصیت‌ها که زنان زارپولات و گل‌افروزها هستند که از متن رمان انتخاب شده، متنی دیگر خلق می‌شد تا نمایش اتفاق بیفتد.

دلیل دیگر موفق نبودن نمایش، استفاده نکردن از ظرفیت‌های نمایشی که در رمان وجود دارد مثل معماری و اشیا و حالات نمایشی مانند آتش، افسانه‌ها و متل‌ها و آواها و صداهای موجود در زندگی رمان و... که متاسفانه در نمایش اثری از آن نیست. استفاده نکردن از ظرفیت‌های صحنه خود نمایش به‌عنوان اثری مستقل نمایشی از دیگر ضعف‌های نمایش است، دکوری چندلایه که می‌توانست به خوبی در کار مورد استفاده قرار بگیرد، تنظیم ریتم گفتاری بازیگران که در اکثر لحظات نمایش ریتمی واحد و با شکلی کابوس‌وار نقل می‌کنند و ارتباط چندانی با گفتار دیگر بازیگران ندارد و هر کدام به تنهایی و مستقل حرفی می‌زند و بیشتر مونولوگ‌های کوتاه داستان‌گویی به‌جای دیالوگ‌های نمایشی می‌گویند و بسیاری از میزانسن‌ها با شخصیت‌ها یعنی زنان ریگستانی نمایش سازگار نیست مانند حرکات شبه رزمی زنان از روی پشت یکدیگر که ممکن بود در نمایش دیگری خوب بنشیند اما در این کار نه. اما درخشان‌ترین میزانسن نمایش شاید جو خوردن اسب از دامان زن است که هر چند کامل در نیامده اما میزانسنی زیبا است،. هر چند می‌توانست دقیق‌تر و نمایشی‌تر و با استفاده از ابزار موجود در صحنه اجرا شود تا کسی که رمان را نخوانده نیز با آن ارتباط بهتری برقرار کند.

این چند دلیل و دلایل گفته نشده دیگری در این یادداشت، نمایش «سال آزاری و زارپولات-ریگستان گل افروزها» را در خلق یک اثر دراماتیک زیبا و جذاب برای تماشاگر ناتوان کرده حال آن‌که در رمان لحظاتی زیبا وجود دارد و البته بکر و خاص با تمام این مسائل باید از استفاده گروه نمایشی از رمانی قابل توجه برای خلق یک اثر نمایشی خرسند بود و امیدوار به ادامه این روند برای حسن رضایی و محسن حلوایی و گروه نمایشی هیرو و سایر گروه‌های تولید آثار هنری بود و البته تشویق تماشاگر برای دیدن این نمایش و توجه به ادبیات قدرتمند داستانی مکتب جنوب پر منفعت خواهد بود.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، تئاتر ، صحنه
نام:
ایمیل:
* نظر: