بامدادجنوب- الهام بهروزی:
غزلهایش آن اندازه شیرین و دوستداشتنی است که نامش را نمیتوان فراموش کرد، هر چند به گفته خودش با حسین منزوی فرسنگها فاصله دارد اما او غزل امروز را به همان طراوت میسراید که صحبت میکند. نگاهش به شعر، نظم نیست، بلکه حرف از روی دل است که لاجرم به دل مینشیند. سالهاست که اثری از او منتشر نشده است و انگار که به محاق رفته است و با شنیدن خبر انتشار یک اثر جدید شعری از او همه کنجکاو میشوند که نامش هم اگر بر روی یک جلد باشد خود غنیمتی است دوچندان.
چند روزی است که دفتر شعر «بانگ نی» سروده هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) منتشر شده است. این کتاب ۱۳۶ صفحهای ۹ سال قبل یک بار منتشر اما توقیف شد و امکان توزیع پیدا نکرد. حالا این کتاب در بازار کتاب ایران عرضه شده و علاقهمندان سایه دوست دارند سرگذشت آن را بدانند. نکته دیگر در این میان قیمتگذاری چاپ جدید کتاب است که ۴۵ هزار تومان است و برای خیلی از مخاطبان گران.
در همین زمینه خبرنگار ایسنا موضوع را با هوشنگ ابتهاج در میان گذاشت و او نیز چنین پاسخ داد: واقعیت این است که من در جریان انتشار این کتاب نبودهام و متاسفانه ناشر (نشر کارنامه) بدون اطلاع من کتاب را منتشر کرده است. ناشر با من قراردادی برای چاپ این کتاب نداشته است. موضوع قیمت بالای این کتاب را هم باید از ناشر پرسید که آن را چاپ کرده است.
این کتاب قبلا با قیمت ۳۹۵۰ تومان چاپ شده بود، اما توقیف شد و پخش نشد و حالا مجوز گرفته و به یکباره منتشر شده و من هم در جریان نیستم. این کتاب شعر بلندی است که سالها قبل نوشتهام و طی سالها اضافاتی هم داشته است. ولی در این چند سال اجازه چاپ پیدا نکرده و همینطور مانده بود. اگر عمری باقی بود شعر را کاملتر میکنم. البته به همین هم چیزهایی اضافه شده اما ناقص.
من دخالتی در قیمت کتاب نداشتهام، اما با توجه به اینکه معمولا قشر کتابخوان درآمد زیادی هم ندارند باید در چاپ کتاب رعایت حال آنها را کرد. یادم است که در جوانی و در سال ۱۳۲۰ کتابی چاپ کردم و به خاطر پایین آوردن قیمت آن، به ناشر اصرار کردم که ۲۰۰۰ نسخه از آن را در کاغذ کاهی چاپ کند. قیمت کتاب هم ۲۰ ریال بود. البته زیبایی کتاب شعر نیز در قیمتها تاثیر دارد. یا همین کتاب حافظی که ۲۰ سال پیش چاپ کردم، اول در قطع رحلی و با قیمت ۷۵۰ تومان منتشر شد که برای مردم گران بود. من به ناشر گفتم نباید این کار را میکردید چون این قیمت برای خواننده گران است. باید همراه این کتاب که در واقع قطع لوکس به حساب میآید و معمولا در مراسم عقد و عروسی هدیه داده میشود یک قطع معمولی و وزیری آن را هم منتشر کنید، چون خریدار در این صورت میتواند تصمیم بگیرد که کدام کتاب را به اختیار خودش بخرد، اما اگر فقط یک قطع لوکس از یک کتاب به بازار عرضه شود با اینکه خواننده ممکن است به خاطر اشتیاقش کتاب را بخرد اما به نوعی احساس اجبار و تحمیل هم میکند. یعنی وقتی شما تنها یک نسخه از کتابی را منتشر می کنید، ممکن است که خواننده آن را با اکراه بخرد.
متاسفانه کار نشر هنوز کاسبی است و یک کار فرهنگی نیست. الان خواننده حق دارد اعتراض کند چرا قیمت یک کتاب ۴۵هزار تومان است. البته این هم هست که در روزگار ما قیمت یک فال گردو ۱۲ هزار تومان شده و اگر کسی بخواهد یک خورشت فسنجان با گردو درست کند معلوم است که چقدر باید هزینه کند و متاسفانه این موضوع هم وجود دارد و به بحث اقتصادی جامعه ما مربوط میشود. ولی کتاب کار فرهنگی است. کتاب را دانشجو و معلم میخرد، و باید رعایت حال آنها را کرد. کتاب را فلان آدم که در ماشین چند میلیونی مینشیند نمیخرد؛ اگر هم میخرد برایش مثل همان سیبزمینی و پیاز است!
سایه در ادامه درباره اعتراض و انتقاد خریداران کتاب به خاطر قیمت بالای آن گفت: این طبیعی است. شما اگر شاهکار دنیا را هم خلق کنید اما شنونده نداشته باشید، فایده ندارد. متاسفانه الان خواننده کتاب خیلی کم شده است. البته این شانس را داشتهام که کتابهایم با تیراژهای بالا منتشر شود. همین کتاب که تازه منتشر شده شنیدهام که در ۱۳۳۰۰ نسخه چاپ شده. من موضوع را اینگونه شنیدهام؛ درحالی که میدانم الان کتابها در ۳۰۰ - ۴۰۰ نسخه منتشر میشود.
اشتیاق بین گوینده و شنونده دوطرفه است. شما به عنوان روزنامهنویس اگر مطالبتان را کسی نخواند هیچکارهاید. شما مینویسید که کسی آن را بخواند و نتیجهای از آن بگیرد. ببینید در بعضی کارها نمیشود تقلب کرد. در موسیقی و شعر اینگونه است، اگر تقلب کنید به خواننده توهین کردهاید چون حقی را از خواننده سلب میکنید. من اطلاع دارم که کتاب «پیر پرنیاناندیش» را دو نفر از استرالیا به صورت مشترک خریدهاند و دوجلد را بین خود تقسیم کردهاند. یکی از این دو فرد که در شهر سیدنی زندگی میکند جلد دوم را خوانده و تمام کرده است و منتظر است که جلد اول به دستش برسد.
مخاطب حق دارد اعتراض کند. حالا ناشر میگوید کاغذ و زینک و چاپ گران شده، که تا حدی هم درست است؛ اما باید رعایت کرد. حالا هم بدون اینکه به من بگویند این کتاب را چاپ کردهاند. شنیدهام که چهار کتاب دیگر من را هرکدام در ۵۵۰۰ نسخه وزیری و جیبی چاپ کردهاند و ریختهاند در بازار؛ فقط برای اینکه اصل کتاب من که توسط ناشر دیگری چاپ شده، دیده نشود. در حالی که هر کدام از این کتابها چند شعر کم دارند. این درست نیست.