bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۷۲۵۱
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۱۹ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
چند روز پیش سالروز مرگ فروغ بود، فروغی که در سانحه رانندگی در نزدیکی محل زندگیش با برخورد به درخت جانش را از دست داد.
اسما موسوی:
چند روز پیش سالروز مرگ فروغ بود، فروغی که در سانحه رانندگی در نزدیکی محل زندگیش با برخورد به درخت جانش را از دست داد. در تمام این سالها فروغ و زندگیش حاشیه‌های بسیاری داشته است از ازدواج زود هنگامش در نوجوانی و جداییش از مردی که به اعتبار نامه‌هایش بسیار دوستش می‌داشته و برای داشتنش و همخوانی و همراهی با او بسیار تلاش کرده تا زندگی مستقل و پر حاشیه‌اش در سال‌های بعد و همه چیزهای دیگری که برای جامعه مردسالار آن روزگار قابل درک نبود. 

فروغ سی و دو ساله شاعر جوانی که در همان جوانی به جامعه معرفی شد و به سرعت شهره شد، زندگی حرفه¬ای اش به دو دوره تقسیم می‌شود؛ او در دوره اول شاعری با شعرهایی سرشار از شوق و شورهای سرکش زنانه، خود را به جامعه مردانه روزگارش معرفی می¬کند و در میان زنان آگاه و تحصیل‌کرده اما خاموش آن روزها چهره‌ای مطرح می‌شود. بعد از سه دفتر اسیر، دیوار، عصیان فروغی که زنی جا افتاده و مادری دور افتاده از فرزند است، با آشنایی با عده¬ای از شاعران و اندیشمندان مطرح دهه سی و چهل چون اخوان ثالث، ابرهیم گلستان و ... (که معمولا جزء چپ‌های آن روزگار بودند) مسیر شاعریش تغییر کرده و از شاعری تاثیرپذیر به شاعری تاثیرگذار تبدیل می‌شود و با چاپ «تولدی دیگر» خورشیدی می‌شود در آسمان پر ستاره شاعری آن دوره. «همه هستی من آیه تاریکی است/که تو را در خود تکرارکنان/ به سحرگاهان شکفتن‌ها و رستن-های ابدی آه کشیدم/ آه/ من در این آیه ترا/ به درخت و آب و آتش پیوند زدم».

 فروغ با شعرهای دوره دوم زندگیش با آفرینش شعر‌هایی چون «تولدی دیگر»، «علی کوچولو»، «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» و ... تصاویر و تجربه¬هایی را ثبت کرد فراتر از جنسیت و زنانگی‌هایش و خود را  در ردیف شاعران بزرگ شعر نو فارسی چون نیما، اخوان، شفیعی و شاملو  قرار داد و چنان جایگاهی یافت که هیچ یک از مخالفانش نتوانستند او و شعرهایش را تقبیح کنند. 
در تمام سال‌های پس از مرگ فروغ، جامعه ما در هر دوره واکنش‌های متفاوتی به او و آثارش داشته است.  

جامعه‌ای چون جامعه ایرانی که بر سنت‌هایش استوار است و به‌دلیل ریشه‌های عمیقی که در خاک دارد به‌راحتی از آنچه داشته و دارد نمی‌گذرد و برای این جامعه، ظهور زنی چون فروغ که به تناسب روزگار با حقوق انسانیش آشنا شده بود و در جست‌و‌جوی به‌دست آوردنش از هیچ درشتی و سختی نمی¬هراسید، به هر روی قابل هضم نبود و تا ‌سال‌های سال نیز نخواهد بود (و همچنان بسیاری از زنان ساختارشکن در زمینه شعر در دهه¬های اخیر مجبور به ترک محیط و سرزمین¬شان شده¬اند) و چنان¬که شاهد بوده‌و آسان نیست و اگر هم سخنی هست بسیار کلی است و هنوز دانشگاهیان ما نمی‌توانند بی‌پروا از مردی بگویند و بنویسند که فروغ در سال¬های آخر عمرش بر او عاشق بوده است و همین مرد چه تاثیر انکارناپذیری در شکل¬گیری فروغ توانمند دو دفتر آخر داشته است، مردی که خود نیز در همین روزها و به¬تازگی با صراحت پرده از این عشق برداشته و از تاثیر مستقیمش بر اندیشه‌های فروغ گفته است.

دیگر هیچ‌کس نیست که نداند فروغ برای استقلال و آزادی‌های انسانی خود، به سراغ ابراهیم گلستانِ فیلم‌ساز و نویسنده‌ای که آن روزها از او بسیار معروفت‌تر بوده و این روزها بسیار کمتر از او شناخته شده است، رفت و این آشنایی او را از شاعری دسته چندم که  نامش می¬توانست به‌راحتی از خاطره‌ها پاک شود، به شاعری تبدیل کرد که به این زودی¬ها نامش از آسمان شعر ایران‌زمین پاک نخواهد شد.



برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، یادداشت ، شعر
نام:
ایمیل:
* نظر: