بامدادجنوب-سید علی موسوی: چهار سال پیش با آغاز جنگ داخلی سوریه همه کشورهای درگیر در این جنگ نیابتی خواستار مهرهچینی خود شدند، هر کسی به طریقی گروهی تشکیل داده و با حمایت لجستیکی و مالی آن را قدرت بخشید تا دست بالاتری در این منطقه شام داشته باشد، یکی از این گروههای جبهه النصره بود که زیرشاخهای از القاعده به حساب میآید.
جبهه النصره از مهمترین گروهای ضد نظام بشار اسد به شمار میآید که با حمایتهای تسلیحاتی امریکا، غرب و متحدان منطقهای خود توانسته فجایع بزرگی را در این کشور رقم بزند.
نام این گروه تروریستی «جبهه النصره لاهلالشام» است. از این نام چنین استنباط میشود که مبارزان این جبهه که از کشورهای دیگر آمدهاند، در پی حمایت از شامات (سوریه، اردن، فلسطین و لبنان) هستند. واقعیت این است که این جبهه در سوریه وجود دارد اما بیشتر فرماندهان آن اردنی هستند و به هیچ وجه در پی حمایت از اهالی شام در فلسطین نیستند.
مخالفان نظام حاکم سوریه مدعی هستند که دولت، این جبهه را به وجود آورده است. این در حالی است که بعد از آنکه واشنگتن با نیت تبلیغاتی و بزرگنمایی، این جبهه را در ردیف گروهی که امریکا با آن در ستیز است، قرار داد، عدهای در مقام دفاع از آن گفتند این جبهه از سوی نظام سوریه به وجود آمده و امریکا شتاب زده عمل کرده است.
قبل از صحبت درباره جبهه النصره باید از پدر شرعی این جبهه یعنی گروه القاعده سخن گفت که با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان مبارزه کرد ولی طولی نکشید که از طالبان جدا و به دشمن آن پیوست. القاعده با موساد و سیا در انهدام ساختمان تجارت جهانی همکاری کرد تا بهانهای برای اشغال افغانستان وجود داشته باشد. با آغاز جنگ، القاعده، طالبان را در رویارویی با ناتو تنها گذاشت و این دقیقا خلاف اتفاقات عراق بود. به هنگام اشغال عراق، زمانی که نیروی هوایی امریکا از پایگاههای خود در کشورهای حوزه خلیج فارس- خاستگاه بیشتر مبارزان القاعده- این کشور را آماج حملات خود قرار میداد، مدتها از حضور القاعده خبری نبود.
در عراق نام گروه القاعده که ابومصعب زرقاوی آن را فرماندهی میکرد، به جبهه مبارزه در عراق، جبهه مبارزه و اتحاد و نیز دولت اسلامی عراق تغییر پیدا کرد. در آن زمان بهدلیل حضور پررنگ این جبهه، مخاطبان رسانههای غربی و عربی چنین گمان میکردند که با خروج نیروهای امریکایی، زرقاوی زمام امور را در عراق به دست خواهد گرفت. با رفتن امریکاییها این گروه، مدتزمان زیادی غایب ماندند تا اینکه با نام جبهه النصره در سوریه موجودیت یافت.
هدف از ایجاد جبهه النصره چیست؟
هر یک از کشورهای حامی این گروه بهدنبال هدف خاصی هستند، بهعنوان مثال هدف عربستان آن است که عناصر هوادار القاعده در این کشور به جهاد علیه نظام سوریه تشویق شوند و عربستان را رها کنند، همچنانکه ریاض این کار را در اوایل سقوط صدام در عراق انجام داد و براساس گزارشهای منتشر شده نه تنها راه ورود آنها را به خاک عراق هموار میکرد بلکه امکانات لازم را نیز در اختیارشان میگذاشت.
قطر نیز امیدوار است با حمایت تسلیحاتی و مالی از این جبهه بتواند سقوط نظام سوریه را تسریع بخشد و اعتبار و آبروی خود را که چند سال قبل اعلام کرده بود طی چند ماه نظام سوریه سرنگون میشود، حفظ کند. دلیل اهتمام فراوان قطر به این جبهه همچنین بهخاطر آن است که این کشور معتقد است تنها از طریق خشونت و عملیات مسلحانه میتوان نظام سوریه را سرنگون کرد و عناصر این جبهه فعالیت چشمگیری در مقایسه با دیگر تشکلها از خود نشان دادهاند و میتوان گفت یکهتاز عملیات تروریستی در سوریه هستند.
ترکیه نیز که بهطور عمده مرز خود را به روی تروریستها گشوده است، پول و سلاح عربستان و قطر را به آنها میرساند و آموزش نظامی آنها را با همکاری امریکا به عهده گرفته است. هدف عمده ترکیه از حمایت تروریستها نیز تسریع در سقوط نظام سوریه و یافتن جایگاه ژاندارمی در منطقه خاورمیانه و امتیازات ناشی از آن و احیای تفکر و قلمرو عثمانیهاست. سران قطر و ترکیه که از تشکل اخوانالمسلمین در تحولات منطقه حمایت کردهاند، امیدوار هستند که پس از سقوط نظام سوریه بتوانند تندروهای سلفی را مهار کنند.
آنها مثال لیبی را مطرح میکنند که پس از سقوط معمر قذافی نیروهای القاعده نقش برجستهای داشتهاند اما به تدریج تضعیف شدهاند و یا اینکه قطر توانسته است با طالبان افغانستان وارد مذاکره شود و آنها را به سمت فعالیت سیاسی هدایت کند. گذشته از کشورهای حامی جبهه النصره در منطقه، به نظر میرسد امریکا بزرگترین برنده تحولات سوریه و حضور جبهه النصره و یا همان القاعده در این کشور باشد، البته اگر به اهدافش برسد. امریکا در عین حال که نام این جبهه را در لیست سیاه خود قرار داده است اما هیچگاه با آنها برخورد نکرده است.
این در حالی است که دولت سوریه از ماههای آغازین بحران با سند و مدرک در خصوص حضور القاعده (مادر جبهه النصره) هشدار داده بود و نه تنها سوریه بلکه کوفی عنان فرستاده سازمان ملل برای حل بحران سوریه نیز چنین نظری داشته است. واشنگتن در حقیقت خواهان برقراری هرج و مرج مستمر همراه با نابودی امکانات و ظرفیتها در منطقه خاورمیانه است تا به همان اندازه رژیم صهیونیستی تقویت شود. امریکا میداند که نه القاعده و نه اخوانالمسلمین و نه گروههای لیبرالی و نه هیچ کشور عربی در منطقه در شرایط فعلی تهدیدی برای اسرائیل به شمار نمیروند.
آنچه موجب ناخرسندی امریکا شده، پیوند ایران، حزبالله و سوریه است و بنابراین به اهمیت گسستن پیوند میان این سه شریک پی برده است. سخن آخر اینکه هدف غایی امریکا از بازی با القاعده در سوریه نابودی زیر ساختها و ایجاد هرج و مرج در این کشور و برخی از همسایگان آن مانند لبنان و عراق است و جبهه النصره بهترین عامل برای تامین این هدف است. البته امریکا میداند که در این میان نظارت همیشگی بر فعالیت جبهه النصره ضروری است و نباید به رژیم صهیونیستی آسیب برساند.