bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۸۰۷
تاریخ انتشار: ۱۹ : ۱۸ - ۱۵ آذر ۱۳۹۹
معصومه راهپیما (رمان‌نویس) در گفت‌گو با بامداد جنوب:
اسماعیل مسیح‌گل: معصومه راهپیما، رمان‌نویس و دانش‌‌آموخته رشته حسابداری است. وی که اصالتا شیرازی است در حال حاضر در آبادان سکونت دارد و با نام هنری «کهربا. م. راهپیما» در عرصه رمان‌نویسی فعالیت می‌کند

اسماعیل مسیح‌گل

«یک روز بالاخره جراتم را جمع می‌کنم، تک و تنها با تمام حس‌های ناب روحم دست به یکی می‌کنم و دل به دریا می‌زنم و تنم را به باد می‌سپارم. خودم... فقط خود خودم، بی‌هیچ وابستگی، بی‌هیچ تعلقی. من و روحم! چه فرقی می‌کند در چه سن و سالی و چه نقطه‌ای از جهان باشم؟ من که برنخواهم گشت! فقط یک خلیج و من... می‌روم آن‌جا که تا چشم کار می‌کند آبی است؛ آبی... آبی... آبی! آن‌قدر با من درونم و من میان قلبم حرف می‌زنیم تا به یک نقطه، فقط یک نقطه از تفاهم برسیم. آشتی کرده و درک شده، چه کسی خواهد فهمید که من از دریا می‌ترسیدم؟» (کهربا.م راهپیما)

معصومه راهپیما، رمان‌نویس و دانش‌‌آموخته رشته حسابداری است. وی که اصالتا شیرازی است در حال حاضر در آبادان سکونت دارد و با نام هنری «کهربا. م. راهپیما» در عرصه رمان‌نویسی فعالیت می‌کند. راهپیما رمان‌نویسی را از نوجوانی شروع کرده و نوشته‌هایش را به‌صورت مجازی در نود و هشتی‌ها، کافه قلم و نگاه دانلود منتشر می‌کرده است.

این رمان‌نویس تاکنون موفق شده هفت رمان بنویسد که از میان این آثار، سه اثر وی به‌نام‌های «نامی» و «‌مهرمهرویان» (نشر سخن) و «پریشانی ماه» (نشر شقایق) به چاپ رسیده است. افزون بر این، به‌تازگی چهارمین اثر وی به‌نام «هدرا» نیز وارد بازار کتاب شده است.

داستان‌های وی در ژانر عاشقانه- اجتماعی و حماسی نوشته شده‌اند و او تلاش دارد در لفافه نوشته‌هایش معضلات جامعه و راه‌ خلاصی از آن‌ها را به‎دور از هرگونه بزرگنمایی و کاملا واقع‌گرایانه روایت کند. این نویسنده رمان دیگری به نام «خانه آلبالو» را آماده چاپ دارد که قرار است به‌زودی به همت انتشارات «صدای معاصر» منتشر شود. در ادامه گفت‌وگویی را با این نویسنده پرمخاطب درباره تازه‌ترین اثرش (هدرا) و وضعیت رمان‌نویسی و... صورت داده‌ایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

خانم راهپیما، رمان «هدرا» تازه‌ترین اثری است که به قلم شما منتشر شده است. اولین جرقه‌ نوشتن این رمان چطوری در ذهن شما ایجاد شد؟

خیلی اتفاقی روزی در سالن انتظار دندانپزشکی نشسته بودم که دو زن دیگر هم در نزدیکی من منتظر رسیدن ‌نوبت‌شان بودند و موضوع بحث‌شان خانم دیگری بود که دو برادر عاشقش بودند. همین یک جمله در ذهن متخیل من، موضوع رمان هدرا را رقم زد و تمام زمانی را که زیر دست دندانپزشک بودم؛ خلاصه رمان را در ذهنم طرح‌ریزی کردم.

چطور شد که نام «هدرا» را برای این اثرتان انتخاب کردید و اصلا این نام به چه معناست؟

«هدرا» اسم دیگر گیاه عشقه است که نام عشق از آن گرفته شده است. گیاهی رونده که پیچک‌وار به دور میزبان می‌پیچد. این گیاه گاهی برای میزبان مفید است و به ادامه حیاتش کمک می‌کند و گاهی مضر است و شبیه به علف هرز عمل می‌کند و آنقدر از گیاه میزبان تغذیه می‌کند تا خشک شود. این گیاه و نامش کاملا با مضموم داستان همخوانی دارد؛ داستان این رمان درباره عشق دو مرد به یک زن است؛ یکی مخرب و دیگری سازنده. یعنی عشق هم می‌تواند یک انسان را به تعالی برساند و هم او را نابود کند. درست شبیه به گیاه هدرا.

آیا دلیل خاصی داشتید که در این رمان نوفل لوشاتو و کوچه لولاگر را برای خانه شاهان انتخاب کرده‌اید؟

خیلی اتفاقی روزی در خیابان انقلاب قدم می‌زدم که از کوچه قرینه سر درآوردم که دوقلو بودن خانه‌ها و قرینگی خانه‌های قدیمی در دو طرف کوچه برایم جالب بود و حس کردم کوچه لولاگر می‌تواند پر از قصه باشد. در واقع فضای سنتی که برای خانه مادر شاهان در ذهنم بود؛ آنجا یافتم.

فروزان خانم، مادر شاهان، زنی است که چشم برزخی دارد! شما خیلی خوب او را به تصویر کشیده‌اید! آیا در زندگی خود تجربه این‌چنینی داشته‌اید یا فقط تخیل بوده است؟

فروزان‌خانم زن خداشناسی است با تجربه بسیار! شاید شخصیت او تنها بخش سورئال رمان باشد. صد البته که درباره چشم سوم یا به قول شما چشم برزخی تحقیق کردم و برایم جالب و اعجاب‌انگیز بود.

در بین شخصیت‌های داستان شما، مادر و دختر ارمنی وجود دارد که خیلی دلنشین هستند. چه چیزی باعث خلق این دو شخصیت در اثر شما شده است؟

خب، من به چند دلیل این مادر و دختر را از ارامنه انتخاب کرد؛ نخست اینکه کشور ما تشکیل شده از قبایل و ادیان مختلفی که در کنار هم روزگار می‌گذرانند و در نوشتن داستان هم مثل زندگی واقعی باید حضور داشته باشند. دوم، به مساوات و احترام به عقاید همه ادیان معتقدم و سوم، در شهری که زندگی می‌کنم با ارامنه برخورد و دوستی داشته‌ام که مسلما در شخصیت‌پردازی من تاثیرگذار بوده‌اند.

در رمان‌نویسی کدام عناصر را بیشتر مورد توجه قرار می‌دهید؟

با آنکه همه عناصر رمان لازم و ملزوم یکدیگرند و در کنارهم یک داستان را ساخته و پرداخته می‌کنند اما برای من در رمان‌نویسی سه عنصر از همه مهم‌ترند که عبارتند از: شخصیت‌های رمان، توصیفات زمان و مکان و طرح اصلی رمان.

شما در رمان‌های قبلی خود واقع‌گرا بوده‌اید و ملموس می‌نویسید. در واقع شخصیت آدم‌های داستان‌های شما آرمانی نیستند! تا به حال به این فکر کرده‌اید که واقع‌گرایی کمی تلخ است؟

به نظر من رسالت نویسنده‌ای که اجتماعی می‌نویسد، روایت قصه‌های آدم‌های جامعه به همان شکل که رخ می‌دهد و یا نشان دادن زندگی یک قشر خاص بدون دخل و تصرف و بزرگنمایی است تا مخاطب بتواند همذات‌پنداری کند و بیشتر یاد بگیرد.

به نظر خودتان رمان‌تان عامه‌پسند است؟

من با اصل و منشا طبقه‌بندی داستان در دو دسته نخبه‌گرا و عامه‌پسند کاملا مخالفم. هر چند از نظر من جامعه از عامه مردم تشکیل شده و چه بهتر است که مخاطبان یک نویسنده، عامه مردم باشند. زیرا معتقدم که سخت‌نویسی و مخاطب خاص داشتن و گیج کردن مخاطب با داستان بی‌سرو ته به معنای بالا بودن ارزش نوشتار نیست. بنابراین نویسنده باید هدفمند بنویسد؛ یعنی علاوه بر روایت یک قصه به‌دنبال بیان راه‌حل و راهکار مناسب برای معضلات و وقایع مطرح‌شده در داستان هم باشد.

در داستان‌های خود بیشتر کدام معضلات اجتماعی را مورد کند و کاو قرار می‌دهید؟

در رمان‌هایم به موضوعاتی چون اعتیاد، طلاق، بچه‌های کار و بدسرپرست، دختران تنها، خیانت، ترنس‌ها و تجاوز پرداخته‌ام که البته برای نوشتن هر کدام هم تحقیق کرده‌ام تا اطلاعات غلط به مخاطب منتقل نکنم.

وضعیت داستان‌نویسی را در آبادان در حال حاضر چگونه می‌بینید؟

در آبادانِ گذشته‌ها آنقدر نویسنده‌ها و مترجمان بنام بوده‌اند که می‌توان لیست بلندی تهیه کرد و هر دم به آنها افتخار کرد؛ از نجف دریابندری و ترجمه‌هایش گرفته تا احمد محمود و داستان‌هایش و زویا پیرزاد و نسیم خاکسار و... که ذکر نام و آثارشان طومار طویلی می‌شود. در زمان حاضر اما تعداد داستان‌نویسان این شهر کم و کمتر شده‌اند ولی با همه اینها در آبادان انجمن نویسندگان برقرار است و البته نویسندگان خوبی مثل مریم منوچهری و امین جوکار و... مشغول به فعالیت هستند. خوشبختانه آبادان پتانسیل زیادی برای سوژه‌های داستانی دارد و محتاج قلم‌های قوی است برای بیان روایت‌های کوتاه و بلند.

تا چه اندازه تحت تاثیر زویا پیرزاد، نویسنده‌ مشهور شهرتان می‌نویسید؟

خانم پیرزاد گرانقدر حتما برای من ارزشمند و استاد هستند و البته تمامی آثارش را مطالعه کرده‌ام و شاید بتوان گفت من از نظر سبک نوشتن وی که زنانه‌نویسی است و همچنین دقت به مسائل زنان و نشان دادن عدم وابستگی تام زن‌ها به مردان بیشترین تاثیر را از وی گرفته‌ام.

دیدگاه شما در خصوص جوایز ادبی چیست؟ آیا در این جوایز حائز مقام هم شده‌اید؟

مسلما در سراسر جهان جوایز ادبی از اهمیت زیادی برخوردارند و باعث می‌شوند تا هم نویسندگان تشویق شوند و هم آثارشان مطرح شده و مخاطبان ترغیب به خواندن آن‌ها شوند؛ اما صرفا نمی‌توان گفت که اگر کتابی یا داستانی جایزه‌ ادبی کسب نکرد، پس بار ادبی کمی دارد. به قول احمد محمود، بخش بالایی از تصمیمات در جوایز ادبی تحت تاثیر سلیقه آدم‌هاست و سلایق هم که بی‌انتها هستند. اگر داستانی پربار باشد خود به خود مورد استقبال و حمایت مخاطبان قرار می‌گیرد؛ حتی اگر جایزه‌ای کسب نکرده باشد. در پاسخ به قسمت دوم سوالتان باید بگویم که فقط در دوران دبیرستان در یک جایزه ادبی شرکت کردم و مقام اول داستان کوتاه را در استان فارس به‌دست آوردم. بعد از آن و تاکنون هم در هیچ جایزه ادبی شرکت نکردم؛ اما شاید در آینده نزدیک با داستان کوتاه امتحان کنم.

متاسفانه کشور ما مانند دیگر کشورهای جهان درگیر کروناست؛ ویروسی که تاثیر سوئی بر همه ابعاد زندگی بشر گذاشته است، این ویروس چقدر بر ذهن و نوشتن شما اثر گذاشته است؟

مسلماً تاثیر زیادی داشته که بخشی منفی و بخشی مثبت بوده‌اند. مثبت از جهت اینکه به خاطر ماندن در خانه و تنهایی وقت بیشتری برای نوشتن هست و منفی از این جهت که زندگی راکد و فقدان انسان‌ها و غم و رنج آدمیان، ذهن نویسنده را ملتهب کرده و تخیل را کور می‌کند و شاید اثری که در این برهه از زمان قلم زده شود؛ تراژدیک‌تر از هر زمانی باشد.

سخن پایانی؟

امیدوارم روزی برسد که در جامعه ادبی سرزمینم برای رمان‌نویس‌ها ارزش بیشتری قائل شوند تا مردم ترغیب شوند برای خواندن آثار آن‌ها که قصه‌هایی از بطن جامعه و آدم‌های حقیقی همین سرزمین روایت می‌کنند. متاسفانه در جامعه حال حاضر ایران، سلیقه مخاطب بیشتر به سمت و سوی رمان‌های ترجمه در حرکت است. در حالی که گاهی ارزش ادبی آثار رمان‌نویسان ایرانی بسیار بالاتر است و این مهم اول نیاز به حمایت همه‌جانبه جامعه ادبی در راستای تغییر سلیقه مخاطب دارد و دوم برداشتن برچسب‌های عامه‌نویسی و زرد از روی آثاری که قصه‌هایشان بیشتر اجتماعی و روانشناختی است.


نام:
ایمیل:
* نظر: