بامدادجنوب- فرشته قهرمانی: سالهاست غزلیات حافظ در شادی و غم همراه مردم این سرزمین است و بارها و بارها سرنوشت خود را به شعر او گره زدهاند. سالهاست که حافظ در خانههای ایرانیها به بلندترین شبها و زیباترین روزهای این مردم رنگ داده است. آنچه امروز بیش از همه به آن نیازمندیم، پاسداشت شخصیتی است که پیش و بیش از همه در معرفی فرهنگ، زبان، هنر و ادب این مرزبوم کوشیده است. از این رو اکنون نوبت ماست که اندیشههای حافظ را به تمامی نقاط دنیا گسترده و این استوانه ادبی و فرهنگی را استوار سازیم.
بیستم مهرماه با نام یکی از شاخصترین و درخشانترین شاعران ایران گره خورده است. حافظ، شاعری است که فرم و محتوا را در هم تنیده و به اوج رسانده و با وجود تمام مشکلات زمانهاش، شاعرانگی را ارتقا داده، بهگونهای که بسیاری معتقدند، بهترینهای ممکن را با کلام فارسی خلق کرده است.
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیشتر شعرهای او غزل هستند. گرایش حافظ به شیوه سخنپردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است. او از مهمترین تاثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته میشود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبانهای اروپایی ترجمه شد و نام او بهگونهای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار میشود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیدهاند.
آرامگاه حافظ در شهر شیراز و در منطقه حافظیه در فضایی آکنده از عطر و زیبایی گلهای جانپرور، درآمیخته با شور اشعار خواجه، واقع شده است. امروزه این مکان یکی از جاذبههای مهم گردشگری بهشمار میرود و بسیاری از مشتاقان شعر و اندیشه حافظ را از اطراف جهان به این مکان میکشاند.
در زبان اغلب مردم ایران، رفتن به حافظیه معادل با زیارت آرامگاه حافظ شده است. اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدسی نظیر کعبه و بارگاه امامان به کار میرود، بهخوبی نشانگر آن است که حافظ چه چهره مقدسی نزد ایرانیان دارد. برخی از معتقدان به آیینهای مذهبی و اسلامی، رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسوم مذهبی همراه میکنند. از جمله با وضو به آنجا میروند و در کنار آرامگاه حافظ به نشان احترام، کفش خود را از پای بیرون میآورند. سایر دلباختگان حافظ نیز به این مکان بهعنوان نمادی از عشق راستین و رندی عارفانه با دیده احترام مینگرند.
الهام بهروزی یکی از مدرسان ادبیات در دانشگاههای بوشهر در خصوص ویژگیهای حافظ و اشعار وی به بامداد جنوب گفت: حافظ روشنفکر آزاداندیشی است که در کمال هنرمندی عشق زمینی را به عشق آسمانی پیوند میزند. وی نه تنها شاعری پرآوازه است بلکه بهدلیل غور کردن در متون مختلف، جامعهشناسی پر آوازه نیز محسوب میشود.
وی با بیان اینکه آگاهی و بینش حافظ از جامعه و روحیات مردم مهمترین دلیل تفالشان به دیوان این شاعر بزرگ است، تصریح کرد: بهطور قطع مشخص نیست که وی در چه زمانی به کمال رسیده و بر بلندای قله عرفان ایستاده است. این نظر که وی در دوره میانسالی به مقام عرفان نائل شده است، پذیرفته نیست، چراکه در میانسالی نیز نمونههایی از عشق مجازی در کلامش هویداست، بنابراین تشخیص دوره کمال حافظ کاری بس شگفت است.
این مدرس ادبیات با تاکید بر اینکه حافظ با استادی تمام عشق و عرفان را در هم آمیخته است و بهترین غزلهای عاشقانه-عارفانه را پدید آورده است، افزود: حافظ شاعری است که بهخوبی عشق را میشناسد و آن را خوشایندترین صدای عالم میداند و عشق را تنها یادگاری میخواند که در این گنبد دوار باقی میماند. وی در این بیت به جاودانگی عشق اشاره میکند: «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/ یادگاری که در این گنبد دوار بماند»
وی با اشاره به اینکه حافظ همواره در شعر خویش، زاهد و صوفی را نماد انسانهای ریاکار معرفی کرده است، خاطرنشان کرد: حافظ دائما این افراد را مذمت و سرزنش کرده است و همواره تاکید میکند که اسرار عشق و شیدایی خود را به خودپرستان مدعی و مغرور نگویید تا در بیخبری و غرور کاذبشان زندگی را به سر ببرند و لذتی از آن نصیبشان نشود. «با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی».
بهروزی با بیان اینکه در ادب پارسی عشق با خودپرستی مناسبتی ندارد و عاشق و معشوق و عشق واقعی تنها ایزد لایزال است، گفت: حافظ شاعری است که غزلیات بیبدیلش هماره بر تارک ادبیات پارسی خواهد درخشید.
عبدالحسین زرینکوب در مقالهای درباره حافظ مینویسد: «شعر حافظ سروده عشق و بیخودی است و شاعر جز با عشق و بیخودی نمیتواند اندوه زمانهای را که در فساد، گناه، دروغ و فریب غوطه میخورد، فراموش کند. دنیای او مثل دنیای خیام است: بیثبات، و دائم در حال ویرانی. نه در تبسم گل نشان وفا هست نه در ناله بلبل آهنگ امید، انسان هم بر لب بحر فناست و تا چشم بر هم زده است، درون ورطه میافتد. در چنین دنیایی که امید و شفقت به دست جوز و فتنه تباه میشود، کدام رفیقی هست که بهتر از صراحی ساقی با انسان یکرو و یکدل باشد؟ از این روست که شاعر برای فراموشی، برای و برای آسودگی به ساقی روی میآورد. درگیر و دار اندیشههای جانکاه از خود میگریزد و میکوشد تا آنچه را در وجود او مایه دلنگرانی است، مثل یک بار گران یا یک زنجیر سنگین، به کنار افکند و همچون ابونواس و خیام درد و اندوه بیپایان خود را در امواج جام فرو شوید.»
نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفر وی میدانستند، مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند. در مشاجرهای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت، سرانجام قرار بر آن شد تا تفالی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد: « قدم دریغ مدار از جنازه حافظ/ که گرچه غرق گناهست میرود به بهشت».