bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۸۴۸
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۱۸ - ۲۲ آبان ۱۳۹۴
مقوله معمار وکارفرما، مبحثی است که هر‌از‌گاهی باید به آن پرداخت، چراکه این دو قشر همواره با یکدیگر دارای روابط پیچیده‌ای بوده‌اند. این رابطه که نیازمند تعاملی مشترک میان طرفین برای حصول به هدفی مشترک است، معمولا به گونه‌ای از بالا به پایین از طرف کارفرما به پیش می‌رود و در این میان، معمولا معماران خوب و خواسته‌های آنان که به طبع حاصل سودهای کلانی برای کارفرمایشان است، فدای خواسته‌های سودگرایانه زودگذر کارفرمایان می‌شود. طول تاریخ گواه این است که معماران جامعه هیچ‌گاه در جایگاه واقعی خود حضور نداشته‌اند و در اکثر موارد قشری بوده‌اند که نادیده گرفته شده‌اند و سوالی که اینجا مطرح است، این است که چرا این‌گونه بوده است؟ چرا در دوران ما و جامعه کنونی این قشر که می‌توانند از توانمندترین افراد اجتماع باشند، همچنان دارای بی‌ثبات‌ترین جایگاه در جامعه انسانی است؟ چرا معمار و از همه مهم‌تر معماری نادیده گرفته می‌شود؟

معماری یکی از مهم‌ترین مباحثی است که می‌تواند در تک‌تک لایه‌های اجتماعی و فرهنگی جامع نفوذ کند و بر آن تاثیر فراوان بگذارد و هم از آن تاثیر بپذیرد. فلسفه معماری که انسان‌مداری از اولین و مهم‌ترین فلسفه‌های وجودی آن است فراتر از تعریف‌هایی است که امروزه در جامعه کنونی ما جا افتاده است و باید بیان کرد که علاوه بر لایه‌های اجتماعی و فرهنگی، از بسیاری از چیزهای دیگر نظیر روانشناسی، سیاسی و اقتصاد نیز متاثر است.

در این میان، روابطی وجود دارد که در زمینه معماری در بخش ساخت و ساز به شکل ساختمان و شهر (‌چراکه معماری فراتر از ساخت و سازها به شکل یک بنا و ساختمان است و گستره فراوانی را تشکیل می‌دهد)، دارای پیچیدگی ویژه‌ای است که شامل کارفرما، پیمانکار(مجریان) و معماران می‌شود. مباحثی که در اینجا مطرح است، بیشتر میان ارتباط کارفرما و معمار است اما دیگر نکته‌ای که در اینجا جالب است، نوع برقراری ارتباط میان پیمانکاران با کارفرمایان است. 
در رابطه پیمانکار و کارفرما، این رابطه به نسبت با تفاهم بهتری میان آنان برقرار است که شاید سودگرایی این دو قشر در انجام خواسته‌های یکدیگر سبب نزدیکی آنان شده است که با وجود معمار در پروژه‌ای مشترک میان این سه قشر، توانمندی بیشتر با پیمانکار پروژه است، مگر در موارد اندک که کارفرما از شعور کافی برخوردار بوده و برای هر دو در حیطه کاری خود شخصیتی ویژه قائل شود. 

اگرچه در برخورد معمار با کارفرما در بیشتر موارد معمار راه به جایی برای اجرای کامل طرحش نمی‌برد اما باید کارفرمایان و دیگر مجریان توجه داشته باشند که باید به معمار خود اعتماد کنند و دست او را برای رسیدن به نتیجه بهتر باز بگذارند، چراکه معمار اگر به معنای واقعی معمار باشد، باید جنبه‌های مختلفی از طرح را در نظر بگیرد؛ منافع و خواسته‌های کارفرما، چگونگی بنا در بافت شهری و کارکرد و تعامل آن با دیگر بناها، رفع نیازها با توجه به کاربری به همراه بهترین عملکرد و بسیاری از موارد دیگر که باید برای دستیابی به آنها اصول معمارانه را در نظر بگیرد و این در حالی است که باید سبک و روش معما نیز در آن هویدا باشد. با این حال، در مقوله معمار و کارفرما همواره این معمار است که به‌دلیل فشار و نا‌آگاهی کارفرما باید از میان گزینه بد و بدتر، بد را انتخاب کند و رسیدن به موارد از متوسط به بالا آرزوی معماران کنونی جامعه شده است.

زمانی که در این مقوله بدین‌شکل برخورد می‌شود، به طبع معمار سرخورده از اجتماع کنونی دیگر تلاشی برای ارتقای سطح کیفی زندگی دیگران در موضوع مهم، فرهنگ‌ساز و جامعه‌ساز معماری، از خود نشان نمی‌دهد و این‌گونه خواهد بود که معماری در سطح پایینی از جامعه باقی خواهد ماند و به‌جای آن پیمانکاران با سودخواهی بسیار بالا جای آنها را در تقابل با کارفرمایان خواهند گرفت. البته در این یادداشت منظور پیمانکاری است که اولویت را سود خود قرار می‌دهد، در حالی که وقتی پای معمار و معماری به میان می‌آید، سود شخصی معمار بیشتر موارد در درجه آخر قرار می‌گیرد، به این دلیل است که در پروژه‌های که معمار خواستار اجرای آن به بهترین نحو در زمانی که کارفرما مخالف است، از سود خود می‌گذرد و از جیب خود هزینه می‌کند تا طرح و پروژه یاد شده به سرانجام خود دست یابد.

چندی پیش زمانی که به شرکت یکی از دوستان پیمانکار برای کاری رفته بودم، صحبت از پروژه‌های ساختمانی به میان آمد. در این بحث، موضوع بر سر کیفیت ساختمان و موضوع ماندگاری آنها هم برای شکل‌دهی به یک شهر نظام‌یافته بود و هم رسیدن به درجه عمر بیشتر برای این بناها، چراکه دیده می‌شود عمر این بناها در کوتاه‌ترین زمان به پایان می‌رسد و صرف نظر از این‌که نمای شهرهای ما را به تمسخر می‌گیرد، از نظر محیط‌زیست و جنبه‌های اقتصادی نیز به صرفه نخواهد بود. من به‌عنوان معمار به ایشان گفتم که دوست ندارم ساختمانی که طراحی و اجرا می‌کنم، از کیفیت نامطلوبی برخوردار باشد و خواستار ماندگاری آن هستم و در این میان، مخاطب من از مهم‌ترین اولویت‌های من به‌شمار می‌آید، پس به‌دنبال راه‌هایی برای ماندگاری مصالح پس از گذر سال‌ها هستم تا شهری ماندگارتر خلق کنم. ایشان به‌عنوان پیمانکار بیان کردند که همواره نباید یک ساختمان دارای عمر زیاد باشد و نیاز است ساختمان پس از 10 تا 20 سال بازسازی شود، چراکه نیازهای افراد جامعه در 20 سال آینده متفاوت خواهد بود و دیگر خواستار این ساختمان نخواهند بود...
در میان صحبت‌های او، سودخواهی شخصی به‌وضوح دیده می‌شد که او خواستار رسیدن به پروژه‌های بیشتر صرف نظر از دلایلی و مشکلاتی است که در بالا به آن اشاره شد اما باید بیان کرد، رسیدن به سود بیشتر به چه قیمت؟؟؟ زمانی که چنین نگرشی در دستور کار مجریان باشد، نامعماران جای معماران را می‌گیرند تا علاوه بر تامین سود کارفرمایان و پیمانکاران، خود نیز از سودهای کلانی بهره‌مند شود. در جامعه کنونی تا زمانی که معمار مجری طرح خود نباشد، در این پروژه‌ها نمی‌توان به نتیجه مطلوب در مبحث معماری دست ‌یافت. اگر کارفرما در رابطه با معماری به معمارش اعتماد کند، به یقین سود بیشتری را نسبت به سودهای آنی و لحظه‌ای به‌دست خواهد آورد و تا زمانی که کارفرمایان به معماران اعتماد کامل نکنند، روند نزولی مقوله معماری ادامه خواهد داشت. شهر کنونی به‌واسطه نبود فکر شهری و معماری مطلوب به این شکل درآمده است و سوددهی هرچه بیشتر به یک ارزش تبدیل شده است، پس با کمی تامل شاید باید بیان کرد که در اجتماع کنونی باید نامعمار بود تا معمار...

نام:
ایمیل:
* نظر: