بامدادجنوب- سیدعلی موسوی: غرب زمانی به این مساله پی برد که داعش قدرتمندتر از تصورات شده است که به یکباره چند نقطه پاریس لرزید، انفجارهایی طرحریزی شده در خارج از فرانسه ولی انجام گرفته درون پاریس.
اکنون غربیها از آنچه رخ داده شوکه شدهاند و این هراس را دارند که این حملات در مرکز پایتختهای این کشورها تکرار شود و شهروندان آنها را هدف قرار دهد.
تروریستهای جهان به خود ندیده
این انفجارها و همچنین دیگر حملات صورت گرفته نه تنها میزان خطر شکل گرفته داعش را نشان میدهد بلکه میزان نفوذ این گروه در بین جوانان اسلامگرای غرب و موفق عمل کردن آن را در تحمیل عقیده خود به این جوانان و عضوگیری آنان برای اجرای طرحهای تروریستیاش نشان میدهد.
بیش از چهار حمله به دست داعش و گروههای وابسته به آن در کمتر از دو هفته صورت گرفته است که تمامی این حملات طی 10 سال گذشته از نظر وسعت و تاثیرات امنیتی و روحی و تلفات انسانیشان بیسابقه هستند. حمله نخست نفوذ به فرودگاه شرمالشیخ و منفجر کردن هواپیمای روسی و کشتن تمامی سرنشینان آن بود. حمله دوم شلیک گلوله در پایگاه آموزشی اردن و کشته شدن دو مشاور نظامی آمریکایی و یک مشاور نظامی افریقای جنوبی بود که داعش بهصورت رسمی مسوولیت این حمله را برعهده نگرفته است اما بیشتر کارشناسان احتمال میدهند که داعش در این حمله دست داشته است و حمله سوم نیز منفجر کردن خیابانی در ضاحیه جنوبی بیروت و حمله چهارم نیز حملات جمعه شب در پاریس بود.
فرانسه وضعیت فوقالعاده اعلام کرد و نیروهای ارتش را به خیابانها فرستاد. کشورهای اروپایی دیگر نیز همین کار را کردند اما این راه حلهای امنیتی و نظامی به تنهایی نمیتوانند پایتختهای کشورهای غربی را در مقابل حملات مشابه محافظت کنند و باید استراتژی کاملی جهت حل و فصل دلایلی که به شکلگیری داعش انجامید و همچنین قدرت یافتن آن در اجرای حملات خود تدوین شود. بیشتر کشورهای غربی اگر نخواهیم بگوییم که تمامی آنها خواهان اذعان به این دلایل چه بهصورت فردی یا دسته جمعی و نقش خود در ایجاد خاستگاههایی برای این پدیده تروریستی خطرناک نیستند و آنها نمیخواهند بگویند که با مداخلههای نظامی خود و تجزیه کشورها و تلاش برای ترسیم دوباره مرزها و نقشه منطقه خاورمیانه جهت اجرائی شدن منافع و طرحهای خود و همچنین تبدیل اسرائیل به یک ابرقدرت در منطقه باعث شکلگیری این دلایل شدهاند.
چرا این انفجارها رخ داد؟
اگر بخواهیم این پدیده و دلایل شکلگیری آن و به دست آوردن این قدرت را خوب درک کنیم، شش اصطلاح یا کلیدواژه وجود دارد که باید در مورد آنها تامل کرد و دلایل آنها را مورد بررسی قرار داد:
مساله نخست اهانت است، چراکه ملتهای عربی و اسلامی از سوی دولتهای فاسد خود و از سوی قدرتهای استعمارگر غربی و شرقی بهدلیل مداخلههای نظامیشان مورد اهانتهای پی در پی قرار گرفتهاند.
* مساله دوم احساس سرخوردگی است، چراکه ما بیش از 100 میلیون جوان بیکار و بیش از 40 میلیون بیسواد داریم و احساس سرخوردگی و شکست وجه مشترک بیشتر این افراد است، چراکه نه حال حاضری دارند و نه آیندهای.
* مساله سوم نبود یک نظام خردمندانه بوده است، چراکه اکثریت قاطع نظامهای عربی دیکتاتور، سرکوبگر و فاسد هستند و هیچ طرح توسعه یا تواناییهای مدیریتی پیشرفته ندارند.
* مساله چهارم مداخلههای نظامی است، چراکه این مداخلهها در عراق آغاز و به لیبی، سوریه، یمن و سومالی کشیده شد و در بیشتر مواقع نظامها را با استفاده از زور تغییر داد اما باعث شکلگیری کشورهایی شکستخورده نشد و جایگزین موفقی برای نظامهای سرنگون شده ارائه نداد.
* مساله پنجم به حاشیه راندن است، چراکه در سایه افروخته شدن تجزیههای طایفهای و نژادی و محور جنگهای داخلی در منطقه، روند به حاشیه راندن بنا به عوامل طایفهای و نژادی و وجه مشترک بیشتر کشورها شده و از عوامل شورش و متوسل شدن به خشونت و تروریسم است.
* مساله ششم نیز شبکههای اجتماعی است، چراکه گروههای تروریستی دیگر نیازمند رسانههای سنتی جهت اشاعه ایدئولوژیها و اندیشههای خود نیستند و مثلا داعش بیش از 50 هزار صفحه در توئیتر در حال حاضر دارد و حامیان آن روزانه 100 هزار توئیت میگذارند. کشورهای غربی که دست به مداخلههای نظامی در منطقه زدهاند روش تخریب و ویران کردن را میدانند اما نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که چگونه جوامع و کشورهایی را که ویران کردهاند باید از نو بسازند و اینجا ریشه مشکلات مطرح میشود و آنها همواره به کارشناسانی تکیه میکنند که انتقامجوییها و نزاعهای تلافیجویانه آنها را برای تدوین سیاستهای خارجیشان در منطقه عربی در نظر میگیرند که این مساله تاثیری منفی بر منطقه و مردم آن میگذارد.
آنچه که در فرانسه رخ داد میان ملتها و مذاهب و ادیان هیچ تفاوتی قائل نشد و خطر این واقعیت و لزوم نگاهی دیگر به این مساله در اینجا آشکار میشود، چراکه آنچه که شاهد آن بودیم فقط نوک کوه یخی بوده است و این مساله بسیاری را به این سمت وامیدارد تا نسبت به گروه القاعدهای ترحم نشان دهند که در مقایسه با آنچه که رخ میدهد یک آماتور به نظر میرسد و این رخدادها چهبسا در صورت ادامه وضعیت بدون هیچ تغییرات سیاسی و ریشهای در مورد برخورد با مسائل خاورمیانه در آینده نیز رخ دهد.