این روزها سران کشورهای اروپایی محافظهکاری سالهای اخیر و گذشته خود را کنار گذاشته و صراحتا از سناریوهای واقع بینانه در قبال قاره سبز سخن به میان میآورند. یکی از این سناریوهای واقعبینانه فروپاشی اتحادیه اروپا و بازگشت این مجموعه به دوران ما قبل تشکیل آن است. سناریویی که هر اندازه زمان میگذرد وقوع آن تحت تاثیر شرایط حاکم بر قاره سبز محتملتر میشود. مارتین شولتز رئیس پارلمان اروپا در این خصوص میگوید: من در خصوص فروپاشی اتحادیه اروپا هشدار میدهم.
شکست اروپا یک سناریوی واقعبینانه است. اروپا میتواند در هم بشکند. این هدف ملیگرایان افراطی است که یکی پس از دیگری پیروزیهایی را تجربه میکنند. اتحادیه اروپا در حال حاضر سختترین دورانی را که وی تا به حال تجربه کرده است، میگذراند. در اینجا رئیس پارلمان اروپا آدرس ملموسی به نام ظهور گروههای راستگرای افراطی را داده و خواستار مقابله جمعی با این گروهها شده است. این در حالیست که احزاب ضد اروپایی و ملیگرا یک به یک در این مجموعه در حال ظهور هستند. این گروهها قبلا نیز در قالب احزاب سیاسی در قاره اروپا حضور داشته و مخالفت خود را با اروپای واحد ابراز میداشتند اما هیچگاه تا این اندازه فرصت برای عرض اندام آنها مهیا نگردیده بود. نقطه اوج ظهور و بروز احزاب راستگرای افراطی انتخابات پارلمانی اروپا در سال 2014 میلادی بود، جایی که بیش از یکصد نماینده وابسته به جریان راست افراطی و ملیگرا توانستند راهی پارلمان اروپا در بروکسل شوند. هماکنون شرایط به سود گروههای ملیگرا در حال تغییر است. عوامل و فاکتورهای متعددی در بروز این پدیده دخیل بودهاند که مهمترین آنها ناکامی سران سنتی اروپاست در حل و فصل بحرانهای اقتصادی و امنیتی جاری در اروپاست.
اروپای واحد طی سالهای اخیر با بحرانهای مالی و امنیتی متعدید دست و پنجه نرم کرده است . بحرانهایی که وقوع آنها معلول سیاستهای اقتصادی و امنیتی نادرست سران این مجموعه بوده است. در جریان بحران اقتصادی اروپا، سران کشورهای آلمان و فرانسه نقش مستقیمی ایفا کردهاند. بیتوجهی نسبت به بحران بدهیهای کشورهای اروپایی از یک سو و پیچیدن نسخههای اقتصادی نادرست از جمله اصرار بر طرحهای ریاضتی جملگی منجر به بروز بحرانهای مزمن اقتصادی در سایر کشورهای عضو و غیر عضو منطقه یورو شده است. در این جا صرفا بحران اقتصادی در منطقه یورو موضوعیت پیدا نکرده است بلکه همه اعضای اتحادیه اروپا (حتی اعضای غیر عضو در منطقه یورو) نیز با آن درگیر هستند. بحرانهای امنیتی و اجتماعی جاری در اتحادیه اروپا نیز در جای خود قابل تامل است. این بحرانها نیز خود را در موارد و مقاطع متعددی نشان داده است. بهعنوان مثال بحرانهای امنیتی جاری در اروپا و ظهور داعش در این کشورها معلول حمایت مستمر دستگاههای امنیتی غرب از این گروهها در داخل خاک اروپا و منطقه بوده است. سیاستهای نادرست امنیتی و بینالمللی اتحادیه اروپا در قبال منطقه و دخالت آنها در امور داخلی سوریه و عراق و حمایت آنها از گروههای تکفیری و پیروی آنها از خط مشی ثابت ایالات متحده امریکا در منطقه (مبنی بر استراتژی حمایت از گروههای بر هم زننده نظم و امنیت منطقه) در شکل دهی این پدیده نقش داشته است. در زمینه اجتماعی نیز شهروندان اروپایی شاهد ناکارآمدی نهادهای خود هستند. در اینجا دیگر صرفا سران کشورهای اروپایی و احزاب سنتی به چالش کشیده نشدهاند، بلکه نهادهای اروپایی بهعنوان مولد بحرانهای مستمر امنیتی و اقتصادی مورد اعتراض شهروندان قرار گرفتهاند.
شهروندان کشورهای اروپایی امروز نه تنها علیه احزاب سنتی این منطقه، بلکه علیه نهادها و زیر ساختهای اروپایی تظاهرات و اعتراض میکنند و خواستارگذار بنیادین از وضعیت موجود هستند. اگرچه در این میان هنوز وضعیت مطلوب ترسیم نشده است اما بر سر نخواستن وضعیت موجود اتفاق نظر ملموسی میان شهروندان کشورهای مختلف اروپایی وجود دارد. این مساله خود را در جریان تحولات اخیر اروپا نیز نشان داده است، اعتراضاتی که از یونان بحرانزده گرفته تا کشورهای شمال اروپای (کشورهای دارای دولت رفاه) به چشم میخورد جملگی نشاندهنده ناکامی اروپای واحد در تامین خواستههای عمومی شهروندان اروپایی است. بدیهی است که در صورت تداوم روند موجود و اصلاح نشدن آن، سناریویی واقعبینانه بهعنوان فروپاشی اروپای واحد بیش از هر زمان دیگری در دسترس خواهد بود.