بامدادجنوب- سیدعلی موسوی: سیاست ترکیه در سوریه بر مبنای این فرضیه قرار داشت که امریکا و غرب در پاییز سال 2011 میلای تمام تلاششان را برای سرنگونی دولت بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه انجام میدهند؛ درست همانند اتفاقی که در همان سال در لیبی رخ داد.
آنکارا فکر میکرد که سرنگونی اسد حداکثر شش ماه طول میکشد. سپس انتخاباتی در سوریه برگزار میشود که حزب عدالت و توسعه ترکیه مطمئن بود حزب اخوان المسلمین در آن پیروز میشود درست مثل همان رویدادی که پس از سرنگونی حسنی مبارک، رئیسجمهوری سابق مصر در این کشور رخ داد. اعتقاد بر آن بود که حزب عدالت و توسعه مثالی بسیار عالی برای جهان اسلام است که بهصورت دموکراتیک و غیر خشونتآمیز قدرت را به دست گرفته است. این مساله موضوع اصلی سخنرانی باراک اوباما، رئیسجمهوری امریکا در پارلمان ترکیه بود که در آوریل 2009 میلادی در جریان نخستین سفر برون مرزیاش بهعنوان رئیسجمهور مطرح کرد. در جهان عرب احزابی با نامهای مشابه حزب عدالت و توسعه وجود داشت که بهار عربی را به مثابه فرصتی عالی برای ظهور دموکراتیک سیاستهای اسلامی در کل منطقه میدیدند.
برنامههای سلطان یکی پس از دیگری شکست خوردند
اما هیچ چیز طبق برنامه حزب عدالت و توسعه برای راهحل سوریه پیش نرفت.
اول آنکه امریکا و غرب در بهار سال 2011 میلادی هنگامی که از حمایت روسیه برخوردار بودند عملیاتی را به سبک عملیات لیبی پیشنهاد دادند اما سپس رجب طیب اردوغان، نخستوزیر وقت و احمد داووداوغلو، وزیر امور خارجه وقت ترکیه از غرب خواستند به آنها فرصتی بدهد تا بشار اسد را درخصوص داشتن رفتار عادلانه با معترضان و اجازه برگزاری انتخابات در سوریه متقاعد کنند. با وجود همه چیز اردوغان و اسد تا مدتی یکدیگر را برادر خطاب میکردند و حتی با یکدیگر از تعطیلات لذت میبردند. هنگامی که تمامی این تلاشها ناکام ماند، آنکارا در رویه خود یک تغییر اساسی ایجاد کرد و خواستار یک عملیات نظامی شد اما دیگر در آن زمان حال و هوای غرب عوض شده بود.
بهعنوان مثال روسها معتقد بودند که امریکاییها و ناتو در لیبی به آنها خیانت کرده بودند و صریحا اعلام کردند که اجازه نخواهند داد آنها با حمایت سازمان ملل عملیات احتمالی را علیه سوریه صورت دهند؛ سوریهای که میزبان تنها پایگاه نظامی روسیه در کل خاورمیانه و شرق مدیترانه است. به علاوه اوباما با وعده عدم اعزام نیروهای امریکایی به قتل گاهی در کشورهای خارجی، وارد سال انتخاباتی میشد؛ وعدهای که پیشتر از سوی دولتهای جمهوریخواه مطرح شده بود. هرگونه عملیات در سوریه باید یک حامی خارجی میداشت اما چه کسی حاضر بود بهخاطر منافع غرب در سوریه مبارزه کند و کشته شود؟
سیاست خارجی سراسر اشتباه
همه اینها پیش از انتخاب محمد مرسی تحت حمایت اخوان المسلمین در مصر و پیش از سرنگونی او از طریق کودتای نظامی تحت حمایت عربستان سعودی بود.
امریکا تا آن زمان دیگر متوجه شده بود که حمایت اجباری از جنبشهای اسلامی دموکراتیک در جهان عرب نه تنها بیهوده بلکه علیه منافع خودش است. البته در این زمینه تنها میتوان به حزب عدالت و توسعه در ترکیهای مسلمان و نه عرب بهعنوان مثال اشاره کرد آن هم بدین خاطر که توسعه دموکراتیک در این کشور به وجود آمده بود. سرنگونی ناگهانی شبکه اخوان المسلمین در سوریه پس از مصر به نیروهای گریز از مرکز شتاب بیشتری داد که در آن زمان شروع به نمو در نسل جدید سازمانهای تروریستی کرده بودند. ظهور داعش در آغاز سال 2013 میلادی صورت گرفت و پس از آن ترکیه مجبور شد تا ماهیت واقعی و تواناییهای آن را تشخیص دهد. برخی از گروههای اپوزیسیون که ترکیه از آنها علیه اسد حمایت میکرد، مسیر خود را به سمت پیوستن به داعش یا جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه تغییر داده بودند.
نه تنها آنکارا در اینباره اشتباه کرده بود بلکه ترکیه یک مرز طولانی 910 کیلومتری و بسیار آسیبپذیر را با سوریه شریک بود. کشیده شدن جنگ داخلی سوریه به ترکیه، این کشور را به صحنه تئاتری برای حملات تروریستی داعش تبدیل کرد. در همین حال حزب کارگران کردستان ترکیه موسوم به پکک با پیشرویهای حزب اتحاد دموکراتیک که شاخه پکک در سوریه محسوب میشود، ترغیب شده و روند مذاکرات صلح با دولت را رها کرده و مجددا دست به اقدامات تروریستی زدند. علاوه بر این مشکل آوارگان به بحرانی در مقیاس بینالمللی تبدیل شده است.
در حال حاضر پس از حمله بمبگذاری 17 فوریه سال جاری میلادی در آنکارا که در آن 28 پرسنل نظامی و غیرنظامی ارتش کشته شدند، اردوغان، رئیسجمهور و داووداوغلو، نخست وزیر ترکیه به نقطه عطفی در سیاست سوریهشان نزدیکتر شدهاند. اردوغان با برنامه اصلیاش برای تغییر سیستم سیاسی ترکیه به یک سیستم ریاست جمهوری که تمامی قدرتهای اجرائی را برایش مستحکم میسازد، به زودی خودش را در شرایطی مییابد که باید تصیمی قاطعانه درباره رها کردن بحران سوریه و این برنامه دیرینهاش اتخاذ کند.